سرلشکر موسوی: آمریکاییها پیام دادند یک نقطه را میزنیم، شما جواب ندهید
پارسینه: فرمانده کل ارتش گفت: آمریکاییها پیغام دادند که ما یکی میزنیم و دیگر کاری نداریم، شما هم کاری نداشته باشید تا این دعوا تمام شود اما ما گفتیم یکی بزنید ۱۰ تا میزنیم؛ این را مطمئن باشید.
به گزارش پارسینه ، برنامه دستخط این هفته با حضور امیر سرلشکر سید عبدالرحیم موسوی فرمانده کل ارتش جمهوری اسلامی ایران به مناسبت هفته دفاع مقدس پخش شد.
در این گفتگوی تلویزیونی فرمانده ارتش به مواردی از نیمه پنهان درخواست آمریکایی ها از تهران اشاره کرد که هم قابل تأمل و هم بسیار جالب بود. شرح مختصری از این گفتگو به شرح ذیل است:
آقای رئیسجمهور سفری به تاجیکستان داشتند، رئیسجمهور روسیه و امیر قطر را آنجا دیده بودند، به ایشان پیغام از سوی امریکاییها داده بودند که میخواهند به صورت نقطهای حمله کنند و چند نقطه ما را بزنند. بعد به سرعت آمریکاییها عکسالعملی دیدند که غلاف کردند و خیلی هم توضیح داده نشد. صلاح میدانید توضیح بدهید که چطور شد و چه چیزی از نیروهای مسلح ما دیدند که آنقدر راحت صرفنظر کردند؟
تا جایی که به ما مربوط است، فرمانده معظم کل قوا وقتی یک مطلبی را بیان میکنند که این به ما مربوط است، ما باید سریع خودمان را برای آن شرایط آماده کنیم. از جمله فرمایشات حضرت آقا این بود که دوران بزن در رو گذشته است. یکی این مطلب است، یعنی بلافاصله بعد از این تدبیر - چون ما نظامیها اینها را به عنوان فرمان و تدبیر تلقی میکنیم - خود را برای این آماده کردیم که اگر ضربهای زده شد حتماً ضربات متقابل وارد شود، به نحوی که او نتواند خودش را از این درگیری خلاص کند.
*برای ما فرقی نمیکند که متجاوز چه کسی باشد. هر هواپیمایی که با نیت تخاصم یا با شکلی که از او احساس هجوم و تخاصم و ضرر کنیم، بخواهد از مرزهای ما عبور کند، قطعاً با آن برخورد خواهیم کرد؛ البته قاعده و قانون دارد. ابتدا اخطار میدهیم. نه اینکه تنها در این مورد باشد، بلکه دهها نوار مکالمه اخطار به هواپیماها را داریم از جمله هواپیماهای آمریکایی که همه ثبت شده و موجود است.
زمانی اگر لازم شد میتوانیم همه را در اختیار رادیو و تلویزیون بگذاریم که اینها را پخش کند و جالب است که شما ببینید که ان کسی که این اخطار را میدهد چه کسی است. این خیلی برای شما جالبتر است. یک جوان مثلا ۲۶-۲۵ ساله با درجه ستوانی است که وقتی هواپیما میآید، به آن اخطار میدهد که به مرز ما نزدیک میشوید و چه کسی هستید و میگوید من هواپیمای فلان هستم. خودش را چیز دیگری معرفی میکند. بلافاصله بدون کوچکترین مکث به آن میگوید هواپیمای U۲ آمریکایی که از فلانجا میآئید، به مرز جمهوری اسلامی نزدیک میشوی دور شو!
خود این شناخت فوری و استحکام کلام که خیلی جالب است، که برای من هم جالب بود و وقتی به آنجا رفتم آن افسر را تشویق کردم، به خاطر استحکام و اراده و عزمی که در کلام این جوان هست، خود همین باعث میشود که بگوید ما روی مسیر فلان از مرزهای شما دور میشویم. ما اخطار و هشدار میدهیم و به آنها میگوییم که کجا هستند. ممکن است هواپیمایی دچار خطای انسانی شود و نداند کجا است.
*سر قضیه پهپاد امریکایی چه همافزایی بین شما و سپاه صورت گرفت؟
مقداری را اجازه بدهید بماند؛ مقداری از آن هنوز از طبقهبندی خارج نشده است اما کلاً شبکه پدافند هوایی یک شبکه یکپارچه است که تعداد زیادی سامانههای مختلف با هم کار میکنند تا یک اتفاق نهایتاً رخ میدهد.
*درست است که گفته میشد برخی از کشورهای رقیب آمریکا پیغام فرستادند و خواستار این بودند که بخشهای از این پهپاد را ببینند تا برای کارهای خودشان باشد؟
طبیعی است. ما هم این کار را میکنیم. این چیز خیلی پیچیدهای نیست. میخواهند بدانند آنهایی را که خودشان اطلاعات نداشتهاند چگونه است. این یک تبادل اطلاعات در تمام حوزهها است که بین کشورهایی که با هم ارتباطاتی دارند و سعی میکنند از این چیزها مطلع شوند و ما هم این کار را میکنیم.
*چقدر سپاه و ارتش در ۸ سال دفاع قدس با هم هماهنگ بودند؟
بستگی دارد، زمان فرق میکند. آن اوایل که تازه شده بود یک نوعی از نظر فرهنگی دچار مشکل بودند و اندک اندک، این اتفاقات طور دیگری نمود پیدا کرد و بعد به این نتیجه رسیدند که باید با هم کنار بیایند، چون میخواهند با هم بجنگند و کم کم این اختلافات را کنار گذاشتند و در یک دوره زمانی هماهنگیها به اوج خود رسید و بهترین نوع هماهنگی در آن مدت زمان بود.
بعدها من فهمیدم چرا حضرت امام در پیام تبریک فتح خرمشهر اینقدر روی مبادا غرور پیروزیها شما را بگیرد و این آفت پیروزیها است، تاکید داشتند. کلاً در هر جایی از جنگ از «من» سخن گفتیم گوش ما را پیچاندند. این تاریخ جنگ است.
*آخر جنگ این شد که ارتش جداگانه عملیات میکرد و سپاه جداگانه عملیات میکرد؟
بله. بعد از اواخر دوران شهید صیاد بود که گفتند خرجمان را از هم جدا کنیم البته این طور نبود که به هم بینیاز باشند، باز هم از هم استفاده میکردند. سپاه نیروی هوایی نداشت، هوانیروز نداشت، توپخانه به اندازه مورد نیاز نداشت. نیروی دریایی مانند این نیروی دریایی که باشد را نیاز داشت و کمک میکردند. در واقع میتوان گفت در جنگ هیچ عملیات انفرادی نداشتیم. انفرادی به آن معنا که هیچ چیزی از ارتش آنجا نباشد و یا هیچی از سپاه این طرف نباشد.
*در جایی گفته بودید ۲۱ شهریور سال ۶۷ یکی از تلخترین و در عین حال درسآموزترین روزهای تاریخ جنگ تحمیلی است. در مورد جریان نفوذ مطلبی بیان کرده بودید.
بله. مباحث آخر جنگ بود، آن اتفاقاتی که رخ داد، یعنی فکر میکنم چیزی که پذیرش قطعنامه را به معنای نوشیدن جام زهر قدری تسریع یا تسهیل کرد، شاید آن اتفاقات تلخ بود. اگر آن اتفاقات رخ نمیداد شاید اینطور نمیشد.
اونوقت به شما پیغام دادند یا به شخص دیگه؟؟؟؟
الله اکبر-اصلا تو پوست خودم نمی گنجم-یعنی ما همچین کشوری شدیم
جااااااااااان ما !!!
آهــــــاااااااااااااااااااااااااااااا ... پیغام دادن ........
عجبا عجبا اخه هنوز ماه اوریل نیومده که دروغ به این بزرگی میگین