سرنوشت يوز در دست ايرانيان
پارسینه: از نسل يوزپلنگ ايراني در خوشبينانهترين حالت فقط 100 قلاده باقي مانده است
بافتهاي شامل هر آنچه بتوانيد فرضش كنيد و در اين ميان ما (آدمها) هم بخشي از همين بافته، از همين تور هستيم. توري با گرههاي فراوان و گسترده بر عالم هستي. توري كه هر يك از گرههايش يكي از همين مواد و موجودات و حسهاست و اين تور تا زماني ميتواند مفيد و كارآمد محسوب شود كه همه گرههايش سرجاي خود قرار داشته باشند.
گاهي ما (آدمها) در اين وهم و خيال به سر ميبريم كه ما صاحب اين توريم. ما كسي هستيم كه اين تور را پهن كردهايم. ما آدمها فقط يكي از گرههاي اين توريم. حالا گيريم كمي باهوشتر يا صاحب فكرتر يا هر چيز ديگر. اما به هر حال ما هم فقط يكي از همين گرهها هستيم. اكوسيستمها براساس آن كه چه نوع ويژگياي دارند و كجاي اين كره خاكي پهن شدهاند درجهاي از اعتبار و شناسهها را به خود اختصاص ميدهند. آنها كه مناطقي مرطوبتر و متنوعتر را در برگرفتهاند، ايمنتر هستند و قويتر و آنها كه در مناطق خشكتر قرار دارند، تنكتر و حساستر و صدالبته ترد و ظريفتر. ايران يكي از همين اكوسيستمهاي ترد و ظريف را در خود جاي داده است.
به گواه آمارهاي موجود، ميانگين بارندگي در ايران تنها 240 ميليمتر (يعني حدود يكسوم ميانگين جهاني) است و اين يعني كه ايران در منطقه خشك و كمبارش كره زمين قرار دارد. بنابراين بايد تنوع زيستياش بسيار كم باشد، يعني اين كه بايد جايي باشد همچون صحراهاي آفريقايي، اما اصلا اينگونه نيست. ايران تنوع زيستي بيمثالش را مديون رشته كوهاي زاگرس و البرز است كه مناطق خشك مياني ايران را همچون نگيني در آغوش خود گرفتهاند و آن را حراست ميكنند.
ايران مامن بسياري از گونههاي منحصر به فرد است. گونههايي كه هر يك همچون يكي از گرههاي بيبديل همان تور پيش گفته (اكوسيستم) در بقا و دوام زيست كره زمين نقش اساسي دارند و با باز شدن و بريده شدن هريك از آن گرهها، تور زيستي زمينمان براي ابد پاره و ناكارآمد ميشود، چون هيچ گرهي نيست كه جاي آن را بگيرد. گونههايي همچون سمندر لرستان، گور ايراني و... يوزپلنگ آسيايي. گفتم آسيايي... اشتباه است.
يوزپلنگ سابقا آسيايي. يوزپلنگي كه تيزپاترين موجود خشكيهاي زمين است با همه سرعتش نتوانست از چنگ انقراض در بخش بزرگي از آسيا فرار كند. يوزهاي سابقا آسيايي، در گذشتههاي نهچندان دوري بخشهاي بزرگي از آسيا را در مينورديد و خرامان ميگشت. آنها اكثر زيستگاههاي دشتي و استپي آسيا يعني از هندوستان، پاكستان، افغانستان، ايران، تركمنستان، ازبكستان، قرقيزستان و قفقاز تا عراق، سوريه، اردن، فلسطين و شبه جزيره عربستان را محدوده قلمرو خود محسوب ميكردند. امروزه اما اين گربهسان تيز چنگ تنها در پارك ملي كوير، مناطق توران نابيندان، دره انجير، مياندشت و خوش ييلاق ايران زندگي ميكند (هرچند نفسش به شماره افتاده). گربهساني كه تنها كمي از گربه بزرگتر است و بسيار سريعتر از آن.
گربهساني كه برخلاف تصور بسياري از ما، خجالتي است و مهربان. گربهساني كه برخلاف باورهاي ما اصلا وحشي نيست و به انسان حمله نميكند. گربهساني كه براحتي با پارس سگ گله فرار ميكند. گربهساني كه براحتي دستآموز ميشود. گربهساني كه ناگاه در ميان دويدنهايش با خودروي ما برخورد ميكند و ميميرد و ناسزايي از ما ميشنود كه چرا به ميان جاده دويده... يوزپلنگها ميدوند. بسيار سريع و ما با گسترش شهرهايمان به حريم زندگي او تجاوز كردهايم. يوزها ميدوند و به ميان جادههايي ميآيند كه ما با آنها خانه و كاشانه و قلمرو وسيعشان را چند پاره كردهايم. ماييم كه به ميان آشيانهشان رفتهايم و آنها را زخمي كردهايم و كشتهايم به راستي كداممان سزاوار دشناميم. اويي كه در قلمرو خداداديش ميدود يا ما كه قلمرو او را چند پاره كردهايم؟ يوزپلنگ ذاتا دونده است. خدا او را اينگونه آفريده است و حقي را كه خداوند به او داده ناحق ميكنيم. با جادهها، با شهرها با بيخردي و كمدانشي.
اكنون كه اين نوشته را ميخوانيد از نسل يوزپلنگان سابقا آسيايي (و اكنون ايراني) در خوشبينانهترين حالت فقط 100عدد باقي مانده است. اكنون كه اين نوشته را ميخوانيد همه سرنوشت اين گربهسان منحصر به فرد در دستان ما ايرانيان است.
اكنون زماني است كه بدانيم ما آدمها، يكي از گرههاي اين تور گسترده بر زمين و زمانيم. ما مالك و پهنكننده اين تور نيستيم. ما، يوزها، درناها، خرسهاي سياه، سمندرهاي لرستان، سوسن چلچراغ، لاله واژگون و صدها گونه ديگر كه ايران را براي زيستن انتخاب كردهايم، همه و همه بخشهايي از اين تور، از اين اكوسيستم رويايي و شكننده و ظريفيم. پس هواي همديگر را داشته باشيم تا توري باقي است و يوزها از ايران جدا نشدهاند.
چگونه از يوزها محافظت كنيم؟
در مقام يك شهروند عادي:
بايد معلوماتمان را افزايش دهيم و بدانيم جايگاه هر موجود در اكوسيستم چيست. براي گذران وقت خوش و شادي به موجودات زنده (گياه و جانور) آسيب نرسانيم.
به كودكانمان دوست داشتن محيط و طبيعت را آموزش دهيم. به طرحها و ايدهها فعاليتهايي كه ميدانيم به محيط زيست آسيب وارد ميكند روي خوش نشان ندهيم.
در مقام يك مسوول تصميمساز:
هنگام بررسي طرحهاي عمراني و زير بنايي نظرات مشاوران محيط زيست را لحاظ كنيم.
هنگام بررسي و اجراي طرحهاي عمراني به سودهاي كوتاهمدت آن طرحها دلخوش نكنيم. در بررسيها و اجراي طرحها، به درآمدزايي از طريق جلب گردشگر فكر كنيد. پايداري اين درآمدها بينظير است.
حقايقي از يوزها
يوز از فعل فارسي يوزيدن به معني جستن و پريدن و شكارگر گرفته شده است. تازي پلنگ يا تازي پرنگ نامي است كه افغانها به آن ميدهند. چيتا نام هندي اين جانور است كه در ريشه سانسكريتياش معني خالدار ميدهد و در تمام دنيا با اين نام ميشناسندش.
سومريها نخستين قومي بودهاند كه يوزها را اهلي كرده و براي شكار استفاده ميكردند. خالهاي يوز همگي توپر هستند و مانند اثر انگشت ما آدمها براي هر يوزپلنگ خالهاي منحصر به فردي وجود دارد. طول بدنشان (از نوك تا انتهاي دم) تا 220 سانتيمتر ميرسد. سرعت يوزها تا 110 كيلومتر در ساعت هم ميرسد، اما اين سرعت را براي مدت كوتاهي ميتواند حفظ كند.
يك يوز از حالت ايستا ظرف مدت چندثانيه ميتواند سرعتش را به 70 كيلومتر در ساعت برساند. هر گام يوزپلنگ در حالت دويدن سريع تا 7 متر طول خواهد داشت. يك يوز در حالت دويدن سريع ميتواند 4 گام در ثانيه بردارد. كل و بز، مهمترين غذاي يوزها محسوب ميشوند، اما از خزندگان و حشرات كوچك تا پستانداراني همچون خرگوش و حتي پرندگان نيز براي غذا استفاده ميكنند.
تاكنون هيچ گزارشي از حمله (يا حتي تمايل به حمله) به انسان و دامهاي او بين يوزها وجود نداشته است.
ارسال نظر