تجاوز وحشیانه و همزمان ۲مرد به دختر جوان
پارسینه: دختر جوان گفت: حالم اصلا خوب نبود و هرچه سعی کردم تا ساعت پایانی کار روی پای خودم بایستم فایدهای نداشت. چند دقیقهای استراحت کردم و حتی یک لیوان آب قند خوردم تا بلکه حالم بهتر شود. اما هر لحظه که میگذشت سردردم بیشتر و بیشتر میشد.
برای همین هم مرخصی ساعتی گرفتم و از شرکت بیرون آمدم. حدود ۶ بعدازظهر بود و از شدت سردرد چشمانم میخواست از حدقه دربیاید. من بلافاصله در کنار خیابان منتظر تاکسی ایستادم تا هرچه سریعتر خودم را به خانه برسانم و همراه مادرم به دکتر بروم.
در این لحظه یک خودروی سواری نقرهای رنگ در کنارم توقف کرد و متاسفانه بدون توجه به این که چه کسانی داخل خودرو نشسته اند در عقب خودرو را باز کردم و با عجله سوار شدم. مینا دختر جوان با چشمانی اشک بار در دایره اجتماعی کلانتری افزود: پس از طی مسافت کوتاهی از راننده خودرو خواستم صدای موسیقی پخش خودرو را کم کند. او از داخل آینه وسط خودرو نگاهی به صورتم انداخت و در حالی که قهقهه میزد صدا را کم کرد چند ثانیه بعد راننده خودرو در گفتگو با جوانی که روی صندلی جلو و در کنارش نشسته بود الفاظ رکیکی را به زبان آورد.
با شنیدن این جملات شرم آور در حالی که به شدت عصبانی شده بودم از راننده خودرو خواستم توقف کند و گفتم میخواهم همین جا پیاده شوم. در این لحظه جوانی که روی صندلی جلو نشسته بود مثل حیوانی وحشی از بین دو صندلی خودرو به سویم حمله ور شد و چاقوی بزرگی را روی گلویم گذاشت.
او با این حرکت خشن و وحشتناک سرم را گرفت و بین دو صندلی به سمت پایین فشار داد. من که خیلی ترسیده بودم و صدای ضربان قلبم را میشنیدم خودم را لعن و نفرین میکردم چرا سوار این ماشین شدم. دختر جوان اشک هایش را پاک کرد و با صدایی لرزان گفت: جوان حیوان صفت و راننده خودرو با سرعت خیلی زیاد مرا به کارگاهی در اطراف شهر انتقال دادند و...!
آنها سپس من را با وضعیت اسف باری در نزدیکی شهر رها کردند و متواری شدند. با نگرانی خودم را به کلانتری رساندم و مشخصاتی را که از دو جوان حیوان صفت در اختیار داشتم به پلیس ارائه دادم و امیدوارم هرچه زودتر این افراد دستگیر شوند و به سزای عمل ننگین خود برسند.
در این لحظه یک خودروی سواری نقرهای رنگ در کنارم توقف کرد و متاسفانه بدون توجه به این که چه کسانی داخل خودرو نشسته اند در عقب خودرو را باز کردم و با عجله سوار شدم. مینا دختر جوان با چشمانی اشک بار در دایره اجتماعی کلانتری افزود: پس از طی مسافت کوتاهی از راننده خودرو خواستم صدای موسیقی پخش خودرو را کم کند. او از داخل آینه وسط خودرو نگاهی به صورتم انداخت و در حالی که قهقهه میزد صدا را کم کرد چند ثانیه بعد راننده خودرو در گفتگو با جوانی که روی صندلی جلو و در کنارش نشسته بود الفاظ رکیکی را به زبان آورد.
با شنیدن این جملات شرم آور در حالی که به شدت عصبانی شده بودم از راننده خودرو خواستم توقف کند و گفتم میخواهم همین جا پیاده شوم. در این لحظه جوانی که روی صندلی جلو نشسته بود مثل حیوانی وحشی از بین دو صندلی خودرو به سویم حمله ور شد و چاقوی بزرگی را روی گلویم گذاشت.
او با این حرکت خشن و وحشتناک سرم را گرفت و بین دو صندلی به سمت پایین فشار داد. من که خیلی ترسیده بودم و صدای ضربان قلبم را میشنیدم خودم را لعن و نفرین میکردم چرا سوار این ماشین شدم. دختر جوان اشک هایش را پاک کرد و با صدایی لرزان گفت: جوان حیوان صفت و راننده خودرو با سرعت خیلی زیاد مرا به کارگاهی در اطراف شهر انتقال دادند و...!
آنها سپس من را با وضعیت اسف باری در نزدیکی شهر رها کردند و متواری شدند. با نگرانی خودم را به کلانتری رساندم و مشخصاتی را که از دو جوان حیوان صفت در اختیار داشتم به پلیس ارائه دادم و امیدوارم هرچه زودتر این افراد دستگیر شوند و به سزای عمل ننگین خود برسند.
منبع:
رکنا
ارسال نظر