سنت وحشتناک قتل نوزادان قبایل اتیوپی برای دفع بلا
پارسینه: دیدم بزرگان قبیله دختر دو ساله را گرفته و با خود بردند. نوزاد و مادرش هر دو گریه میکردند، اما بزرگان قبیله قویتر بودند و باید سنت را پاس میداشتند. آنها نوزاد را در رودخانه غرق کردند.
رایزنی فرهنگی ایران در اتیوپی بهتازگی گزارشی را درباره رفتار غیرانسانی برخی قبایل بدوی اتیوپی تدوین کرده و آن را در اختیار خبررنگار ما قرار داده است. اینگزارش یکی از اسناد ناراحتکننده و روایت ظلم و ستمی است که در جهان امروز بر گونه انسانی روا میرود.
گزارش مذکور با اینجملات شروع میشود:
«من دیدم بزرگان قبیله دختر دو ساله را گرفتند و با خود بردند و این در حالی بود که نوزاد و مادرش هر دو گریه میکردند، اما بزرگان قبیله قویتر بودند و باید سنت را پاس میداشتند. آنها دختر نوزاد را در رودخانه غرق کردند.»
این قسمتی از داستان یکی از اهالی قبیله است که در مورد سنت مینگی در قبایل خود سخن میگوید و این سنت هنوز نیز به قوت خود باقی است. یکی از دختران جوان قبیله داستان را اینگونه تعریف میکند که این نخستین قتل یک دختر نوزاد بود که آن را دیده است و او در ایام فقط دانش آموز کوچکی بود. با مشاهده این قتل از زندگی ناامید شد و از مادرش سوال کرد که چه اتفاقی افتاده است؟ و مادرش پاسخ داد: گریه نکن، شاید روزی مجبور شوی، فرزندان خود را نیز به همین روش به قتل برسانی.
نام این دختر لاله است. او در سنین کودکی شاهد اجرای سنت مینگی در دهکده خود در دره اورومو در جنوب غربی اتیوپی بود. لاله در حال حاضر ۳۶ سال سن دارد و داستانی را که دو دهه قبل شاهد آن بوده را تعریف میکند، اما این سنت وحشیانه هنوز هم اتفاق میافتد و از یادآوری آن غم و اندوه بر چهرهاش نمایان میشود.
مینگی در زبان امهریک به معنی کودک نفرین شده است و اهالی قبیله به منظور جلوگیری از شر و محافظت از جامعه قبیله دست به قتل این نوزادان میزنند. مادر لاله به وی گفته بود که مینگی جزئی از فرهنگ ماست و باید آنرا بپذیریم.
این سنت شامل حال تمام دختران و پسران نوزاد میشود و در حال حاضر نیز قبایل کارا، هامر و بنا آن را اجرا میکنند. برآوردها نشان میدهد که هر سال در حدود ۳۰۰ کودک به دلیل نفرین مینگی جان خود را از دست میدهند.
کودکان به دلایل مختلف مینگی در نظر گرفته میشوند. نوزادان متولد شده که دندانهای بالایی آنها زودتر از دندانهای پائینی رشد کنند و یا کودکانی که ناشی از بارداری قبل از ازدواج و یا ازدواجی که مورد تأیید بزرگان قبیله قرار نگرفته است و یا نوزادنی که بصورت دوقلو به دنیا بیایند اعتقاد بر این است که این کودکان نفرین شده بوده و باید کشته شوند. بزرگان قبایل فکر میکنند اگر اجازه زندگی به این نوزادان داده شود، آنها میتوانند باعث بیماری، خشکسالی و جنگ شوند، بنابراین باید بمیرند.
آنها به طور معمول توسط بزرگان قبیله کشته و یا در رودخانه غرق میشوند. همچنین پرتاب کردن کودکان از ارتفاع بسیار زیاد به پایین یکی دیگر از روشهای اجرای این سنت زشت و وحشیانه است. بعضی اوقات نیز آنها در دشتها و بیابانها رها میشوند تا از گرسنگی بمیرند و یا توسط حیوانات وحشی خورده شوند و یا با خاکی که در دهان آنها پر میشود خفه شوند.
این روشها وحشتناکند، اما متاسفانه در فرهنگ دره اورومو وجود دارد و اغلب از آن به عنوان آخرین مرز وحشیگری در آفریقا یاد میشود.
لاله، از قبیله کارا توضیح میدهد که تاریخ این رفتار قبیلهها به داستانی که در گذشته دور اتفاق افتاده، باز میگردد. صدها سال پیش کودکی متولد شد و دندانهای بالای فک وی در ابتدا ظاهر شد اهل قبیله فکر میکردند که این اتفاق بسیار عجیب است و ممکن است بیانگر یک نفرین باشد.
وقتی کودک بزرگ شد، خشکسالی و قحطی تمام منطقه را فرا گرفت و عده زیادی از مردم از گرسنگی مردند؛ بنابراین بزرگان قبیله مسئله قحطی موجود را به آن پسر بچه ربط دادند و پس از آن نام آنرا مینگی و یا نفرین شده نهادند. بزرگان سه طایفه بزرگ کارا، هامر و بنا جمع شدند و تصمیم گرفتند که تمام مینگیها را از آن تاریخ به بعد از بین ببرند.
افرادی که کودکان مینگ را میکشند، افراد بدی نیستند. این فرهنگی است که سالهاست وجود داشته و آنها واقعاً به آن اعتقاد دارند و طبق سنت خود رفتار میکنند. این گونه است که آنها خشکسالی و بیماریها را توضیح میدهند.
لاله در یک کلبه روستایی بزرگ شد و میدانست گاوها را چگونه برای چریدن به صحرا ببرد و حیوانات وحشی را چگونه برای بدست آوردن غذا شکار کند. در سن ۹ سالگی پدرش از عرف موجود قبیله سرپیچی کرد تا او را به مدرسهای که توسط مبلغان سوئدی اداره میشود، بفرستد. وی یکی از اولین فرد قبیله خود بود که تحصیلات غربی را دریافت کرد و سالانه چندین بار با طی کردن ۶۵ مایل به خانه روستایی خودشان بر میگشت. در یکی از این سفرها در سن ۱۵ سالگی بود که شاهد مرگ دختر دو ساله بود. او دندانهای مینگی داشت، زیرا دندانهای او ابتدا در فک فوقانی ظاهر میشدند.
سپس او در آنجا با خود عهد کرد تا جلوی کشتار این کودکان را بگیرد. او به عنوان معلم آموزش دید و در کنار همسرش گیدو، موسسه خیریه Omo Child را تأسیس کرد. آنها ۹ سال گذشته را صرف آموزش جوامع قبیلهای و نجات کودکان محکوم به مرگ کردند.
برای لاله که اکنون ۳۶ سال سن دارد، این یک جنگ جدی برای زندگی بوده است، اگرچه او از بیان جزئیات امتناع میورزد و مشخص است که او و والدین حامی وی با تهدیدهای مرگ زیادی توسط مردم قبیله روبهرو هستند.
وی گفت: حتی پرسیدن سؤال از مسئولان قبیله در این خصوص یک تابو بود و مردم هم از سنت شکنی عصبانی میشدند و حرفهایی را که من علیه این سنت میگفتم، کسی نمیپذیرفت. این برای زندگی من خطرناک بود وقتی با بزرگان در ملاء عام بحث کردم، به آنها گفتم مینگ یک نعمت است و به طور کلی کودکان یک نعمت هستند، آنها آینده جامعه ما هستند.
لاله ادامه داد: در طول جلساتی که با بزرگان قبیله کارا داشتم، از آنها پرسیدم: چه کسی گناهکار است، والدینی که قبل از ازدواج رابطه جنسی داشتهاند یا کودک متولد شده؟ کودک بی گناه است پس چرا کودک را میکشیم؟ چرا والدین به دلیل نقض قانون قبیله در مورد رابطه جنسی قبل از ازدواج مجازات نمیشوند؟
بزرگان قبیله وقتی دیدند که لاله میخواهد کودکان را نجات دهد و برای آنها یک خانه پیدا کند، نهایتاً به حرف او گوش دادند. لاله در سال ۲۰۱۲ موفق شد مینگ را در درون قبیله کارا متوقف کند.
مراسمی رسمی برای پایان دادن به پایان مینگ برگزار شد که پس از آن طوفان گرد و غبار وحشتناکی در منطقه کارا پراکنده شد و بارانهای بسیار زیادی شروع به باریدن کرد و بزرگان قبیله آن را به عنوان یک نعمت دریافتند. با این حال، قتلهای آیینی هنوز هم در قبایل هامر و بنا ادامه دارد.
لاله با خیریه خود Omo Child، با افراد جامعه صحبت میکند تا تلاش کند افراد جامعه مجبور به تجدید نظر در سیاستهای خود شوند. او همچنین با آنها مذاکره میکند تا به او اجازه دهد تا جوانان «مینگ» را برای ماندن در یتیم خانه خود در جینکا ببرد.
از سال ۲۰۰۸، او ۵۰ کودک را که اکنون بین ۱۶ ماه تا ۱۵ سال سن دارند، نجات داده است. آنها به مدرسه شهر رفته و در کلاسها شرکت میکنند و بسیاری از آنها هنوز با خانوادهها و جوامع خود در تماس هستند. آنها اکنون یکی از بهترین اعضای قبیلههای خود هستند و امیدوارند که بتوانند در بزرگسالی به قبیله خود برگردند. این سنت در یک منطقه دورافتاده و غیرقابل دسترس وجود داشته و تا حد زیادی توسط زندگی مدرن و تأثیرات بیرونی آن دست نخورده است.
لاله گفت: بیشتر جوانان در حال تغییر فرهنگ و روشنگری هستند، اما این افراد مسنتر هستند که به سنتها پایبندند و خود را ملزم به اجرای آن میدانند.
وی میگوید: ما میتوانیم بچههای زیادی را در این قبایل نجات دهیم، زیرا مردمان آن قبایل هنوز هم فکر میکنند که یک نفرین وجود خواهد داشت. من به آنها میگویم اجازه دهید من آن نفرین را (کودک) را از شما بگیرم و آنها این چنین میکنند. مردم فکر میکردند که به خاطر این کار خواهم مرد و بنابراین آنها بسیار متعجب میشوند که هنوز زندهام. بعضی اوقات زنی که میدانند فرزند مینگی به دنیا خواهد آورد، به جینکا میآید تا کودک خود را تحویل و یا موعد زایمان را اعلام کنند.
یکی از این نجات یافتهها یک دختر تازه متولد به نام تینسا بود که از یک مادر بدون همسر متولد شد. لاله گفت: او در کلبه مانده بود تا بمیرد. اما دوست من Bonna Shapoo به مدت دو هفته به او آب داد در حالی که ما با قبیله مذاکره میکردیم تا او را از آنها بگیریم. وقتی با آنها به توافق رسیدیم، از این کودک چیزی بیش از یک اسکلت باقی نمانده بود. ما او را به بیمارستان رساندیم و پزشکان گفتند احتمال زنده ماندن او بسیار کم است. اما ما دعا کردیم و خوشبختانه خدا او را شفا داد. اکنون تینسا پنج ساله است و کودک بسیار پر جنب و جوش است، اما بسیاری از کودکان وجود دارند که نمیتوانند نجات یابند. ما همیشه نتوانستهایم کودکان را از مینگ نجات دهیم. این سنت هنوز هم اتفاق میافتد. ما وسیله نقلیه نداریم و گاهی اوقات خیلی دیر از اخبار مطلع میشویم و یا گاهی اوقات خانوادهها خود نمیخواهند کودک نجات یابد، زیرا هنوز ترس از قحطی و خشکسالی دارند و این بسیار غم انگیز است. اما هنگامی که ما یک کودک را نجات میدهیم این یک زندگی جدید است و من بسیار خوشحالم، چون بچهها را میبینم، بنابراین به روشی باور دارم که خواهران یا برادران خود را نجات دادهام و آنها هنوز زنده هستند.
لاله اعتقاد دارد روزی خواهد آمد که مینگ متوقف شود، اما شک دارد که در طول عمر وی این اتفاق روی دهد.
ارسال نظر