یک نگاه: همه ی حیوانات با هم برابرند
پارسینه: خشونت علیه حیوانات؛ یک یادآوری شفاهی و یک یادآوری کتبی
فرشاد اسماعیلی در «انسانشناسی و فرهنگ» نوشت :
یک یادآوری شفاهی: دستی جوجه های ماشینی را داخل یک تشت می ریزد، قوطی رنگِ زرد را روی جوجه ها ی ماشینی خالی می کند، جوجه ها را مانند گلوله های پلاستیکی قاطی می کند و به هم می زند، بالا - پایین می کند تا اینکه رنگ جوجه ها کاملا زرد می شود ./ دستی گربه ایی را با تیرکمان نشانه می رود، سنگ به گربه می خورد و گربه از ترس زرد می کند و چند متر بالا می پرد./ دستی پتکی بر می دارد و به کله ی یک الاغ می کوبد، الاغ از ترس زرد می کند، کله ی الاغ با کوبیدن پتک می ترکد و الاغ تلف می شود.
این کلیپ ها یا کلیپ های مثل این را در چند سال گذشته شاید دیده اید. اما خب، سوال این است که؛ این کلیپ ها یا این یادآوری شفاهی چه ربطی به صفحه ی حقوقِ روزنامه دارد؟. جواب این سوال را باید در یک یادآوری کتبی دنبال کرد.
یک یادآوری کتبی: هرکس به عمد و بدون ضرورت حیوان حلال گوشت متعلق به دیگری یا حیواناتی که شکار آنها توسط دولت ممنوع اعلام شده است را بکشد یا مسموم کند یا تلف یا ناقص کند به حبس از نود و یک روز تا شش ماه یا جزای نقدی از یک ملیون ریال و پانصد هزار ریال تا سه ملیون ریال محکوم خواهد شد.( ماده ی 679 قانون مجازات اسلامی)
آنچه در یادآوری شفاهی مساله اجتماعی می شود همان پدیده ی «خشونت» است. سیمای خشونت، آرایش های گوناگونی در جامعه به خوددیده است: خشونت فیزیکی، خشونت کلامی، خشونت ساختاری، خشونت فرهنگی و... بسیاری معتقدند جامعه ی ایرانی در یک وضعیت آنومیک به سر می برد. در این وضعیت آنومیک به ویژه در چند سال اخیر، خشونت در اشکال گونه گونی مساله ی مهمِ اجتماعی شده است. اما آنشکلی از خشونت که در یاد آوری شفاهیً مساله می شود خشونتی ست که علیه حیوانات اعمال می شود. در همه ی آن کلیپ ها که به یاد خواننده ی این یادداشت آورده شد، خشونتی علیه حیوانات اعمال می شود که یک مساله ی اجتماعی است. یک مساله ی اجتماعی که با یک ضمانت اجرای کیفری، به یک مساله حقوقی بدل می شود و ما را به یک یادآوری کتبی فرا می خواند.
« الایان پرفیت » معتقد است ایجاد ترس یا احساس نا امنی ملاک تشخیص خشونت است. اما به نظر می رسد این احساس نا امنی و ترس تنها از سوی مهاجمان یا بزهکاران ایجاد نمی شود. گاهی قانونگذارً خود در هیئت واضع خشونت یا مشرعیت ساز خشونت عمل می کند و این نا امنی و ترس، این بار به واسطه ی ساختار است که پیاده می شود. در یاد آوری شفاهی، دست هایی که خشونت را اعمال می کردند دیده می شدند اما در یاد آوری کتبی، دستانی که خشونت را مشروعیت می بخشند یا وضع می کنند پنهان اند. قانون گذارِ کیفری در ماده ی 679 قانون مجازات اسلامی، چتر حمایت ِکیفری خود را تنها بر روی حیوانات حلال گوشت یا ممنوع الشکار می گزارد. قانونگذار کیفری در این ماده با حمایت کیفری خود از تنها دسته ای حیوانات، به اعمال آزار و اذیت از طریق اعمال خشونت علیه حیواناتِ بی دفاع دیگر مشروعیت می بخشد. و به نظر می رسد این خشونت ساختاری یا پنهانی ست که کم اهمیت تر و مساله ساز تر از آن خشونت فیزیکی یا عریان که از سوی مهاجمان اعمال می شود نخواهد بود.
در توجیه اهمیت این خشونت ساختاری گالتوک معتقد است:" آنجا که خشونت ساختاری و خشونت فرهنگی نهادینه می شود، خشونت عریان یا فیزیکی، طبیعی خواهد بود". بنابر این همسو با ایده ی گالتوک به نظر می رسد آنجایی که فرهنگ کتبی و حقوقی ما خشونت را مشروعیت می بخشد، فرهنگ شفاهی و اجتماعی ما نیز خشونت را طبیعی می بیند.
این خشونتی که علیه حیوانات اعمال می شود امنیت فرهنگی جامعه را تهدید می کند و ترسی دامنه دار را در دل جامعه ایجاد می کند. همانقدر که آن جوجه ها، آن گربه و آن الاغ از ترس این خشونت زرد کردند، جامعه نیز از ترس این خشونت زرد می کند. و این جاست که باید ببینیم قانون گذار در ایجاد این ترس یا در این زرد کردن جامعه چه نقشی داشته است؟
سهل انگاری قانونگذار در رعایت اصل " کیفی بودن جرم و مجازات " و عدم حمایت یکپارچه از حقوق حیوانات، نوعی خشونتِ رسمیست که پشت خاکریز قانون مشروعیت می یابد. از آنجایی که برای جامعه، میزان حالت خطرناک بزهکارانی که علیه حیوانات خشونت اعمال می کنند و یا به آزار و اذیت آنها می پردازند، یکسان است، بهتر بود که قانونگذار با حمایت یکپارچه از حقوق حیوانات - حال حتی با حمایت غیر کیفری- زمینه ی اعمال خشونت را علیه دسته ای از حیوانات بی دفاع دیگر فراهم نمی آورد و چتر حمایتی خود را باز تر می کرد.
ارسال نظر