گوناگون

جدال تازه؛ چه کسی رئیس شود؟

جدال تازه؛ چه کسی رئیس شود؟

پارسینه: قوانین «من درآوردی» در یکسری از بند‌های اساسنامه قبلی فدراسیون فوتبال باعث شده بود تا مسیر برای ورود اشخاص زیادی بسته شود و فقط افرادی از یک «دایره خاص» توان ثبت نام برای انتخابات فدراسیون فوتبال را داشته باشند.

فدراسیون فوتبال ایران این روز‌ها شیوه نوینی را در بلاتکلیفی سپری می‌کند؛ این نهاد نه رئیس دارد و نه اساسنامه قابل اتکایی تا رئیس بعدی اش را انتخاب کند. درواقع پیش از آنکه مهدی تاج، آخرین رئیس فدراسیون فوتبال تصمیم بگیرد از سمتش استعفا دهد، بحث انتخابات و چگونگی اجرای آن در فدراسیون ذهن بسیاری را درگیر کرده بود. قوانین «من درآوردی» در یکسری از بند‌های اساسنامه قبلی فدراسیون فوتبال باعث شده بود تا مسیر برای ورود اشخاص زیادی بسته شود و فقط افرادی از یک «دایره خاص» توان ثبت نام برای انتخابات فدراسیون فوتبال را داشته باشند.

استعفای زودهنگام مهدی تاج، اما چندین حسن داشت: اول اینکه یکی از روسای نه چندان توانمند از بدنه مدیریت جدا شد و دوم و مهم‌تر اینکه بالاخره افرادی پیدا شدند تا یقه اساسنامه عجیب و غریب فدراسیون فوتبال را بگیرند و خبر دهند که این اساسنامه غیرقانونی است و نمی‌شود با استناد به آن انتخاباتی را برگزار کرد.

اما فدراسیون فوتبال در کنار وزارت ورزش خودشان را آماده کرده بودند تا زمستان سال قبل، درست بعد از استعفای مهدی تاج، انتخابات را برگزار کنند و به همان شیوه سابق، افرادی از یک دایره محدود را بر صندلی فدراسیون فوتبال بنشانند. بیشتر اسامی‌ای که برای انتخابات کاندیدا شده بودند، یا از همان دایره محدود بودند یا اینکه نزدیک به آن دایره. از بخت خوب فوتبال ایران، اما این بار سروکله فیفا و قوانین سفت و سختش پیدا شد و به فوتبال ایران هشدار داد که اگر انتخاباتی برگزار شود، باید منتظر تعلیق ماند! نهاد بین المللی فوتبال به خوبی از اساسنامه غیرقانونی فدراسیون فوتبال خبر داشت و این بار تهدید کرد اگر بند‌های اساسنامه فدراسیون ایران اصلاح نشود، انتخابات باطل است و فوتبال ایران تعلیق می‌شود. این طور شد که گزینه‌های نشستن روی صندلی فدراسیون فوتبال یکی پس از دیگری از دور خارج شدند و فقط تعداد اندکی از آن‌ها منتظر تایید اساسنامه جدید هستند.

اگرچه آن زمان عنوان شد احتمالا انتخابات جدید فدراسیون فوتبال در بهار همین سال برگزار می‌شود، ولی بند‌های غیرقانونی در اساسنامه آن قدر زیاد بود که برگزاری انتخابات را به تعویق بیندازد. حالا، اما خبر رسیده که انتخابات این نهاد احتمالا در مهرماه یا نهایتا تا پاییز همین سال برگزار می‌شود؛ آن هم طبق اساسنامه جدید و مورد تایید فیفا.

اساسنامه جدید هم کلی جنجال در فضای ورزش ایران به وجود آورده؛ فیفا پایش را در یک کفش کرده که نه وزیر ورزش و نه معاونش نباید حق رای داشته باشند؛ از سوی دیگر بحث بر سر نهاد دولتی و غیردولتی یا عمومی دولتی و غیردولتی فدراسیون فوتبال همچنان مطرح است. فعلا تا آنجا که اصلاحات صورت گرفته، از قرار دیگر وزیر ورزش و معاونش نقشی در انتخابات فدراسیون فوتبال نخواهند داشت. این خودش به این معنی است که دست کم شایعات مبنی بر دخالت وزارتخانه در انتخابات از بین می‌رود و دیگر کسی قادر نیست خودش را گزینه نزدیک به وزارت ورزش معرفی کند. از طرف دیگر، بند‌های عجیب داشتن حداقل ۱۰ سال سابقه مدیریت هم برداشته تا عرصه برای ورود چهره‌های جدیدتر باز شود؛ تعداد افرادی که صاحب رای هم هستند اضافه شده تا دیگر «دایره تنگ و محدودی» وجود نداشته باشد. از طرفی راه برای ورود چهره‌های سرشناس فوتبالی هم باز شده؛ هرچند با، اما و اگر.

چه کسی رئیس شود؟

حالا که بخشی از این اصلاحات صورت گرفته، سوال مهم این است که رئیس بعدی فدراسیون فوتبال ایران چه کسی می‌شود؟ از بین گزینه‌هایی که اخیرا ثبت نام کرده اند بسیاری مشمول قانون بازنشستگی می‌شوند و طبیعتا از دور خارج می‌شوند. پس باید منتظر ورود چهره‌های جدید بود؛ اما آیا با ورود هر چهره جدیدی می‌توان امید داشت فدراسیون فوتبال از این وضعیت تاریکی که در آن گیر افتاده است، رها شود؟

فوتبال ایران بیش از یک دهه است اسیر دستان کفاشیان و تیم نزدیک به کفاشیان است؛ علی کفاشیان، مدیر موفقی که در دوومیدانی شاهکار کرده بود، به اجبار و بر سر یک دعوای سیاسی به عنوان رئیس فدراسیون فوتبال ایران انتخاب شد. او خودش پذیرفته بود «اشتباهی» وارد فوتبال شده و اصلا کارش فوتبال نیست. همین اشتباهی واردشدن، اما ریشه دوانید و او دو دوره ریاست را به عهده داشت و بعد هم آن را به مهدی تاج، نایب رئیسش واگذار کرد. در این مدت، آن‌ها طبق اساسنامه غیرقانونی‌ای که به آن استناد می‌شد، انتخابات و انتصابات را انجام دادند و فدراسیون را تقریبا شبیه به یک جزیره کردند که هرکسی اجازه ورود به آن را نداشت.

این طور شد که رفته رفته یکی از مهم‌ترین فدراسیون‌های ورزشی در ایران، به یکی از ضعیف‌ترین آن‌ها تبدیل شد. طوری که حالا یکی از نحیف‌ترین فدراسیون‌ها در عرصه ورزش محسوب می‌شود؛ این فدراسیون به دلیل ضعف مفرط رئیس در آستانه ورشکستگی است و اگر ادعای مارک ویلموتس، سرمربی سابق تیم ملی، مبنی بر گرفتن غرامت درست از آب در بیاید، آن وقت باید این ورشکستی را قطعی دانست.

از آن گذشته این فدراسیون آن قدر از لحاظ اقتصادی ضعیف عمل کرده که همین حالا چک دومیلیو ن یورویی که به «شستا» داده، پاس نشده و گفته می‌شود مجموعه شستا از فدراسیون فوتبال شکایت کرده و قرار است ساختمان فدراسیون فوتبال تا زمان پرداخت این بدهی، به عنوان ضمانت پرداخت در نظر گرفته شود! پرواضح است که با این شیوه مدیریت، دیگر کفاشیان و مهدی تاج، یا هر نفری نزدیک به این دو نفر، توانی برای اداره بیشتر این فوتبال ندارند؛ چه بسا اگر داشتند، وضعیت کنونی فدراسیون فوتبال به این شکل نبود. مشخصا با اصلاح بند‌های اساسنامه، دیگر هیچ کاندیدایی از این «دایره» نباید شانسی برای مدیریت یا حتی حضور در فدراسیون فوتبال داشته باشد.

ورزشی یا سیاسی؟

حالا اگر قرار باشد طبق اساسنامه جدید فدراسیون فوتبال، رئیس تازه انتخاب شود، چه کسی و با چه ویژگی‌هایی باید رئیس شود؟ در نگاه اول و به زعم بسیاری از کارشناسان حوزه فوتبال عنوان می‌شود بهتر است یک ورزشی، کسی که خودش از جنس فوتبال باشد، انتخاب شود. اما پیداکردن این نفر با توجه به وضعیت وخیمی که فدراسیون کنونی دارد، کار بسیار دشواری است.

عده‌ای از محمد دادکان به عنوان رئیس بعدی نام می‌برند، ولی اگر قرار باشد طبق اساسنامه محدودیت سنی ۶۵ سال رعایت شود، آن وقت سخت است که دادکان شانسی داشته باشد. او اگرچه خود را مدیری توانمند در زمان ریاستش بر فدراسیون فوتبال نشان داد، ولی موظف به اجرای قانون است؛ قانونی که می‌گوید بازنشسته‌ها نباید برای پست‌های ریاست اقدام کنند. اینکه دیگر چنین قانونی شامل حال فدراسیون فوتبال شود یا نه، بحث دیگری است. از ورزشی‌های دیگر می‌توان به همین چند چهره‌ای که اخیرا اقدام کرده اند، اشاره کرد: حبیب کاشانی و قریب. اگر بحث بازنشستگی فاکتور گرفته شود، آیا این چهره‌ها قدرت لازم برای احیای فدراسیون نیمه جان را دارند؟ با نگاهی به سابقه مدیریتی آن‌ها در حوزه ورزش که بیشتر در عرصه باشگاه‌ها رخ داده، نمی‌توان به طور قطع به این سوال پاسخ مثبت داد.

از فوتبالی‌ها چطور؟ می‌شود امید داشت یکی از چهره‌های سرشناس فوتبال ایران، چراغ مدیریت فدراسیون فوتبال را روشن نگه دارد؟ پاسخش مثبت است، ولی باز به این سادگی نیست؛ قانون جدید می‌گوید از بین فوتبالی ها، آن‌هایی می‌توانند برای ریاست اقدام کنند که مدرک تحصیلی بالا و بیش از صد بازی ملی داشته باشند. با نگاهی به این گروه هفت بازیکن سابق هستند که بیش از صد بازی ملی دارند، ولی وقتی شرط تحصیلات به میان می‌آید فقط علی دایی می‌ماند. علی دایی اگر برای ریاست اقدام کند، انتخاب ایدئالی است، ولی او بار‌ها در گفت وگوهایش نشان داده علاقه‌ای به ریاست فدراسیون فوتبال ندارد و بعید است با توجه به شایعه ممنوع الفعالیتی اش هم بشود به این راحتی‌ها وارد کارزار انتخابات شود.

برای ورود چهره‌های جدیدتری از جنس فوتبال هم که علامت سوالات قبلی پابرجاست؛ اگر کسی از بین ورزشی‌ها تا به الان مدیریت خوبی داشت که بیرون از گود نمی‌ماند و حتما عهده دار مسئولیتی در باشگاه بود. این روز‌ها به غیر از یکی، دو مدیر که فعلا در تیم‌های شهرستانی مشغول فعالیت هستند، مدیری که توانایی کار در عرصه بزرگ تری داشته باشد، رو نشده است؛ وضعیت مدیریتی دو باشگاه بزرگ ایرانی گواه این امر است.

با مطرح شدن چند دلیل کوچک، ولی قابل اعتنا به نظر می‌رسد که راه نجات فدراسیون فوتبال مسیر مدیران ورزشی یا آن‌هایی که از جنس همین رشته باشند، عبور نمی‌کند. اینجاست که دوباره شرایط ایجاب می‌کند فدراسیون فوتبال و مجموعه‌ای که توانایی رای دادن دارند، به سمت مدیری از جنس سیاست و اقتصاد بروند؛ کسی که علاوه بر توانایی مدیریت در سطح وسیع تری نسبت به فدراسیون فوتبال، قدرت لابی گری داشته باشد و شم اقتصادی اش خوب کار کند.

شاید با برشمردن این ویژگی‌ها تعداد اندکی یافت شوند که دردی از فدراسیون فوتبال دوا کنند، ولی تجربه نشان داده رئیس فدراسیون فوتبال حتما نباید ورزشی باشد؛ آن‌هایی که عصر محسن صفایی فراهانی، یکی از چهره‌های سیاسی ایران بر فدراسیون فوتبال را تجربه کرده اند، می‌دانند برای رسیدن به رونق و شکوفایی، الزاما نیازی نیست رئیس ورزشی باشد. رئیس سیاسی در این برهه و با توجه به مشکلاتی که تحریم‌ها و سیاست‌های بین المللی به وجود آورده، به مراتب می‌تواند کارگشاتر از مدیران ورزشی ضعیف و متوسط باشد؛ یکی که نگاهش به فوتبال و فدراسیون توسعه‌ای باشد نه انحصاری و جزیره ای!

فدراسیون فوتبال ایران این روز‌ها شیوه نوینی را در بلاتکلیفی سپری می‌کند؛ این نهاد نه رئیس دارد و نه اساسنامه قابل اتکایی تا رئیس بعدی اش را انتخاب کند. درواقع پیش از آنکه مهدی تاج، آخرین رئیس فدراسیون فوتبال تصمیم بگیرد از سمتش استعفا دهد، بحث انتخابات و چگونگی اجرای آن در فدراسیون ذهن بسیاری را درگیر کرده بود. قوانین «من درآوردی» در یکسری از بند‌های اساسنامه قبلی فدراسیون فوتبال باعث شده بود تا مسیر برای ورود اشخاص زیادی بسته شود و فقط افرادی از یک «دایره خاص» توان ثبت نام برای انتخابات فدراسیون فوتبال را داشته باشند.

استعفای زودهنگام مهدی تاج، اما چندین حسن داشت: اول اینکه یکی از روسای نه چندان توانمند از بدنه مدیریت جدا شد و دوم و مهم‌تر اینکه بالاخره افرادی پیدا شدند تا یقه اساسنامه عجیب و غریب فدراسیون فوتبال را بگیرند و خبر دهند که این اساسنامه غیرقانونی است و نمی‌شود با استناد به آن انتخاباتی را برگزار کرد.

اما فدراسیون فوتبال در کنار وزارت ورزش خودشان را آماده کرده بودند تا زمستان سال قبل، درست بعد از استعفای مهدی تاج، انتخابات را برگزار کنند و به همان شیوه سابق، افرادی از یک دایره محدود را بر صندلی فدراسیون فوتبال بنشانند. بیشتر اسامی‌ای که برای انتخابات کاندیدا شده بودند، یا از همان دایره محدود بودند یا اینکه نزدیک به آن دایره. از بخت خوب فوتبال ایران، اما این بار سروکله فیفا و قوانین سفت و سختش پیدا شد و به فوتبال ایران هشدار داد که اگر انتخاباتی برگزار شود، باید منتظر تعلیق ماند! نهاد بین المللی فوتبال به خوبی از اساسنامه غیرقانونی فدراسیون فوتبال خبر داشت و این بار تهدید کرد اگر بند‌های اساسنامه فدراسیون ایران اصلاح نشود، انتخابات باطل است و فوتبال ایران تعلیق می‌شود. این طور شد که گزینه‌های نشستن روی صندلی فدراسیون فوتبال یکی پس از دیگری از دور خارج شدند و فقط تعداد اندکی از آن‌ها منتظر تایید اساسنامه جدید هستند.

اگرچه آن زمان عنوان شد احتمالا انتخابات جدید فدراسیون فوتبال در بهار همین سال برگزار می‌شود، ولی بند‌های غیرقانونی در اساسنامه آن قدر زیاد بود که برگزاری انتخابات را به تعویق بیندازد. حالا، اما خبر رسیده که انتخابات این نهاد احتمالا در مهرماه یا نهایتا تا پاییز همین سال برگزار می‌شود؛ آن هم طبق اساسنامه جدید و مورد تایید فیفا.

اساسنامه جدید هم کلی جنجال در فضای ورزش ایران به وجود آورده؛ فیفا پایش را در یک کفش کرده که نه وزیر ورزش و نه معاونش نباید حق رای داشته باشند؛ از سوی دیگر بحث بر سر نهاد دولتی و غیردولتی یا عمومی دولتی و غیردولتی فدراسیون فوتبال همچنان مطرح است. فعلا تا آنجا که اصلاحات صورت گرفته، از قرار دیگر وزیر ورزش و معاونش نقشی در انتخابات فدراسیون فوتبال نخواهند داشت. این خودش به این معنی است که دست کم شایعات مبنی بر دخالت وزارتخانه در انتخابات از بین می‌رود و دیگر کسی قادر نیست خودش را گزینه نزدیک به وزارت ورزش معرفی کند. از طرف دیگر، بند‌های عجیب داشتن حداقل ۱۰ سال سابقه مدیریت هم برداشته تا عرصه برای ورود چهره‌های جدیدتر باز شود؛ تعداد افرادی که صاحب رای هم هستند اضافه شده تا دیگر «دایره تنگ و محدودی» وجود نداشته باشد. از طرفی راه برای ورود چهره‌های سرشناس فوتبالی هم باز شده؛ هرچند با، اما و اگر.

چه کسی رئیس شود؟

حالا که بخشی از این اصلاحات صورت گرفته، سوال مهم این است که رئیس بعدی فدراسیون فوتبال ایران چه کسی می‌شود؟ از بین گزینه‌هایی که اخیرا ثبت نام کرده اند بسیاری مشمول قانون بازنشستگی می‌شوند و طبیعتا از دور خارج می‌شوند. پس باید منتظر ورود چهره‌های جدید بود؛ اما آیا با ورود هر چهره جدیدی می‌توان امید داشت فدراسیون فوتبال از این وضعیت تاریکی که در آن گیر افتاده است، رها شود؟

فوتبال ایران بیش از یک دهه است اسیر دستان کفاشیان و تیم نزدیک به کفاشیان است؛ علی کفاشیان، مدیر موفقی که در دوومیدانی شاهکار کرده بود، به اجبار و بر سر یک دعوای سیاسی به عنوان رئیس فدراسیون فوتبال ایران انتخاب شد. او خودش پذیرفته بود «اشتباهی» وارد فوتبال شده و اصلا کارش فوتبال نیست. همین اشتباهی واردشدن، اما ریشه دوانید و او دو دوره ریاست را به عهده داشت و بعد هم آن را به مهدی تاج، نایب رئیسش واگذار کرد. در این مدت، آن‌ها طبق اساسنامه غیرقانونی‌ای که به آن استناد می‌شد، انتخابات و انتصابات را انجام دادند و فدراسیون را تقریبا شبیه به یک جزیره کردند که هرکسی اجازه ورود به آن را نداشت.

این طور شد که رفته رفته یکی از مهم‌ترین فدراسیون‌های ورزشی در ایران، به یکی از ضعیف‌ترین آن‌ها تبدیل شد. طوری که حالا یکی از نحیف‌ترین فدراسیون‌ها در عرصه ورزش محسوب می‌شود؛ این فدراسیون به دلیل ضعف مفرط رئیس در آستانه ورشکستگی است و اگر ادعای مارک ویلموتس، سرمربی سابق تیم ملی، مبنی بر گرفتن غرامت درست از آب در بیاید، آن وقت باید این ورشکستی را قطعی دانست.

از آن گذشته این فدراسیون آن قدر از لحاظ اقتصادی ضعیف عمل کرده که همین حالا چک دومیلیو ن یورویی که به «شستا» داده، پاس نشده و گفته می‌شود مجموعه شستا از فدراسیون فوتبال شکایت کرده و قرار است ساختمان فدراسیون فوتبال تا زمان پرداخت این بدهی، به عنوان ضمانت پرداخت در نظر گرفته شود! پرواضح است که با این شیوه مدیریت، دیگر کفاشیان و مهدی تاج، یا هر نفری نزدیک به این دو نفر، توانی برای اداره بیشتر این فوتبال ندارند؛ چه بسا اگر داشتند، وضعیت کنونی فدراسیون فوتبال به این شکل نبود. مشخصا با اصلاح بند‌های اساسنامه، دیگر هیچ کاندیدایی از این «دایره» نباید شانسی برای مدیریت یا حتی حضور در فدراسیون فوتبال داشته باشد.

ورزشی یا سیاسی؟

حالا اگر قرار باشد طبق اساسنامه جدید فدراسیون فوتبال، رئیس تازه انتخاب شود، چه کسی و با چه ویژگی‌هایی باید رئیس شود؟ در نگاه اول و به زعم بسیاری از کارشناسان حوزه فوتبال عنوان می‌شود بهتر است یک ورزشی، کسی که خودش از جنس فوتبال باشد، انتخاب شود. اما پیداکردن این نفر با توجه به وضعیت وخیمی که فدراسیون کنونی دارد، کار بسیار دشواری است.

عده‌ای از محمد دادکان به عنوان رئیس بعدی نام می‌برند، ولی اگر قرار باشد طبق اساسنامه محدودیت سنی ۶۵ سال رعایت شود، آن وقت سخت است که دادکان شانسی داشته باشد. او اگرچه خود را مدیری توانمند در زمان ریاستش بر فدراسیون فوتبال نشان داد، ولی موظف به اجرای قانون است؛ قانونی که می‌گوید بازنشسته‌ها نباید برای پست‌های ریاست اقدام کنند. اینکه دیگر چنین قانونی شامل حال فدراسیون فوتبال شود یا نه، بحث دیگری است. از ورزشی‌های دیگر می‌توان به همین چند چهره‌ای که اخیرا اقدام کرده اند، اشاره کرد: حبیب کاشانی و قریب. اگر بحث بازنشستگی فاکتور گرفته شود، آیا این چهره‌ها قدرت لازم برای احیای فدراسیون نیمه جان را دارند؟ با نگاهی به سابقه مدیریتی آن‌ها در حوزه ورزش که بیشتر در عرصه باشگاه‌ها رخ داده، نمی‌توان به طور قطع به این سوال پاسخ مثبت داد.

از فوتبالی‌ها چطور؟ می‌شود امید داشت یکی از چهره‌های سرشناس فوتبال ایران، چراغ مدیریت فدراسیون فوتبال را روشن نگه دارد؟ پاسخش مثبت است، ولی باز به این سادگی نیست؛ قانون جدید می‌گوید از بین فوتبالی ها، آن‌هایی می‌توانند برای ریاست اقدام کنند که مدرک تحصیلی بالا و بیش از صد بازی ملی داشته باشند. با نگاهی به این گروه هفت بازیکن سابق هستند که بیش از صد بازی ملی دارند، ولی وقتی شرط تحصیلات به میان می‌آید فقط علی دایی می‌ماند. علی دایی اگر برای ریاست اقدام کند، انتخاب ایدئالی است، ولی او بار‌ها در گفت وگوهایش نشان داده علاقه‌ای به ریاست فدراسیون فوتبال ندارد و بعید است با توجه به شایعه ممنوع الفعالیتی اش هم بشود به این راحتی‌ها وارد کارزار انتخابات شود.

برای ورود چهره‌های جدیدتری از جنس فوتبال هم که علامت سوالات قبلی پابرجاست؛ اگر کسی از بین ورزشی‌ها تا به الان مدیریت خوبی داشت که بیرون از گود نمی‌ماند و حتما عهده دار مسئولیتی در باشگاه بود. این روز‌ها به غیر از یکی، دو مدیر که فعلا در تیم‌های شهرستانی مشغول فعالیت هستند، مدیری که توانایی کار در عرصه بزرگ تری داشته باشد، رو نشده است؛ وضعیت مدیریتی دو باشگاه بزرگ ایرانی گواه این امر است.

با مطرح شدن چند دلیل کوچک، ولی قابل اعتنا به نظر می‌رسد که راه نجات فدراسیون فوتبال مسیر مدیران ورزشی یا آن‌هایی که از جنس همین رشته باشند، عبور نمی‌کند. اینجاست که دوباره شرایط ایجاب می‌کند فدراسیون فوتبال و مجموعه‌ای که توانایی رای دادن دارند، به سمت مدیری از جنس سیاست و اقتصاد بروند؛ کسی که علاوه بر توانایی مدیریت در سطح وسیع تری نسبت به فدراسیون فوتبال، قدرت لابی گری داشته باشد و شم اقتصادی اش خوب کار کند.

شاید با برشمردن این ویژگی‌ها تعداد اندکی یافت شوند که دردی از فدراسیون فوتبال دوا کنند، ولی تجربه نشان داده رئیس فدراسیون فوتبال حتما نباید ورزشی باشد؛ آن‌هایی که عصر محسن صفایی فراهانی، یکی از چهره‌های سیاسی ایران بر فدراسیون فوتبال را تجربه کرده اند، می‌دانند برای رسیدن به رونق و شکوفایی، الزاما نیازی نیست رئیس ورزشی باشد. رئیس سیاسی در این برهه و با توجه به مشکلاتی که تحریم‌ها و سیاست‌های بین المللی به وجود آورده، به مراتب می‌تواند کارگشاتر از مدیران ورزشی ضعیف و متوسط باشد؛ یکی که نگاهش به فوتبال و فدراسیون توسعه‌ای باشد نه انحصاری و جزیره ای!

منبع: روزنامه شرق

ارسال نظر

نمای روز

داغ

صفحه خبر - وب گردی

آخرین اخبار