آخرین دیکتاتور اروپا؛ ظهور و سقوط احتمالی الکساندر لوکاشنکو
پارسینه: کمیسیون مرکزی انتخابات بلاروس اعلام کرد که رئیس جمهور مستقر این کشور توانسته است برای ششمین بار متوالی با ۸۰ درصد آرا پیروز شود. رقیب او کمتر از ۱۰ درصد آرای اخذ شده را به خود اختصاص داده است. معترضان به دنبال پایان دادن به حکومت فردی لوکاشنکو هستند.
به گزارش «پارسینه»، در ۲۶ سال گذشته کشور اروپایی بلاروس تحت فرمان شخصی «الکساندر لوکاشنکو» بوده است. از لوکاشنکو به عنوان آخرین دیکتاتور اروپا نام برده میشود و تا پیش از آغاز نبرد انتخاباتی سال ۲۰۲۰ هم جایگاه او مستحکم به نظر میرسید، اما با وجود بازداشتها و سرکوب بیشتر رقبای احتمالی، اکنون با مخالفانی متحد رو به رو است و مجبور است برای زندگی سیاسی خود مبارزه کند. چگونه لوکاشنکو توانسته است مدتی چنین طولانی را در حکومت باقی بماند و چرا اکنون مورد تهدید قرار گرفته است؟ «آندرس آسلوند»، عضو اندیشکده شورای آتلانتیک، به این پرسش پاسخ داه است:
در ژوئیه ۱۹۹۴، الکساندر لوکاشنکو در رقابت با «ویاچسلاو کبیک» کمونیست توانست ۸۰ درصد آرا را به خود جلب کند. او پیش از آن دبیر یک مزرعه دولتی بود و توانسته بود به عنوان یک سیاستمدار ضدفساد، پلههای ترقی را به سرعت طی کند. انتخابات ۱۹۹۴ به عنوان انتخاباتی آزاد و منصفانه شناخته میشود و احتمالا معتبرترین انتخابات تمام تاریخ بلاروس باشد. در آن زمان، لوکشانکو به عنوان سیاستمداری عوام گرا و بدون برنامه مشخص شناخته میشد و رای بلاروسیها در واقع علیه هسته قدرت قدیمی کمونیستی بود.
دستور کار سیاسی لوکاشنکو به تدریج بر پایه سه اصل شکل گرفت: بازگرداندن نظام اقتصادی شوروی با عناصر حاشیهای از اقتصاد بازار؛ سرکوب سیاسی فزاینده و تدریجی؛ و رابطه نزدیک با روسیه. به این ترتیب او تا اندازه زیادی برنامه کمونیستهایی را پیش گرفت که پیشتر شکستشان داده بود و همانها خیلی زود پشت سر لوکاشنکو صف کشیدند.
از آن زمان به بعد لوکشانکو با اعمال کنترل شدید بر اقتصاد و رسانهها و سرکوبی که به اقتضای شرایط اعمال می شد، قدرت را در دست نگه داشت. او دست کم به چهار قتل سیاسی متهم است و دهها مخالف خود را زندانی کرده است، اما گستره این سرکوب باز هم نسبتا محدود بوده است.
لوکاشنکو اندکی پس از کسب قدرت، اصلاحات اقتصادی بازارمحور را که در بلاروس مستقل آغاز شده بود متوقف کرد و به تمام خصوصی سازیها پایان داد. در عوض به تثبیت اوضاع چهل شرکت بزرگ دوران شوروی از جمله کارخانه تراکتورسازی مینسک، کارخانه کامیون سازی مینسک، دو پالایشگاه نفت، و یک شرکت بزرگ تولید کود پرداخت. بلاروس بهترین دستگاهها را برای روسیه میساخت در حالی که نفت پالایشی شده آن و کود شیمیایی را به غرب صادر میکرد. بخش خصوصی در اندازه محدودی معادل ۲۰ تا ۳۰ درصد تولید ناخالص داخلی حفظ شد. اقتصاد بلاروس از بسیاری جهات، آخرین اقتصاد شوروی بود.
در ژوئیه ۱۹۹۴، الکساندر لوکاشنکو در رقابت با «ویاچسلاو کبیک» کمونیست توانست ۸۰ درصد آرا را به خود جلب کند. او پیش از آن دبیر یک مزرعه دولتی بود و توانسته بود به عنوان یک سیاستمدار ضدفساد، پلههای ترقی را به سرعت طی کند. انتخابات ۱۹۹۴ به عنوان انتخاباتی آزاد و منصفانه شناخته میشود و احتمالا معتبرترین انتخابات تمام تاریخ بلاروس باشد. در آن زمان، لوکشانکو به عنوان سیاستمداری عوام گرا و بدون برنامه مشخص شناخته میشد و رای بلاروسیها در واقع علیه هسته قدرت قدیمی کمونیستی بود.
دستور کار سیاسی لوکاشنکو به تدریج بر پایه سه اصل شکل گرفت: بازگرداندن نظام اقتصادی شوروی با عناصر حاشیهای از اقتصاد بازار؛ سرکوب سیاسی فزاینده و تدریجی؛ و رابطه نزدیک با روسیه. به این ترتیب او تا اندازه زیادی برنامه کمونیستهایی را پیش گرفت که پیشتر شکستشان داده بود و همانها خیلی زود پشت سر لوکاشنکو صف کشیدند.
از آن زمان به بعد لوکشانکو با اعمال کنترل شدید بر اقتصاد و رسانهها و سرکوبی که به اقتضای شرایط اعمال می شد، قدرت را در دست نگه داشت. او دست کم به چهار قتل سیاسی متهم است و دهها مخالف خود را زندانی کرده است، اما گستره این سرکوب باز هم نسبتا محدود بوده است.
لوکاشنکو اندکی پس از کسب قدرت، اصلاحات اقتصادی بازارمحور را که در بلاروس مستقل آغاز شده بود متوقف کرد و به تمام خصوصی سازیها پایان داد. در عوض به تثبیت اوضاع چهل شرکت بزرگ دوران شوروی از جمله کارخانه تراکتورسازی مینسک، کارخانه کامیون سازی مینسک، دو پالایشگاه نفت، و یک شرکت بزرگ تولید کود پرداخت. بلاروس بهترین دستگاهها را برای روسیه میساخت در حالی که نفت پالایشی شده آن و کود شیمیایی را به غرب صادر میکرد. بخش خصوصی در اندازه محدودی معادل ۲۰ تا ۳۰ درصد تولید ناخالص داخلی حفظ شد. اقتصاد بلاروس از بسیاری جهات، آخرین اقتصاد شوروی بود.
چنین اقتصادی نمیتواند به راحتی توسعه پیدا کند و نکته شگفت انگیز این است که چطور این همه مدت سر پا مانده است. توضیح اصلی به حمایت روسیه از بلاروس باز میگردد. به طور سنتی، بلاروس بیشتر تولیداتش را به روسیه صادر میکرد، اما همواره این سوال مطرح بوده است که چه زمانی این وضعیت از میان خواهد رفت، چرا که این محصولات بر خلاف رقیبانشان بهتر نمیشدند.
روسیه همچنین از طریق نوعی یارانه انرژی به بلاروس کمک کرده و نفت و گاز را با قیمتی پایینتر از قیمت بازار به آنها فروخته است. این یارانه با توجه به قیمت بازار و توفقهای دو جانبه متفاوت بوده است، اما بر اساس برآورد صندوق بین المللی پول نزدیک به ۱۰ درصد تولید ناخالص دخلی بلاروس را تشکیل میدهد که رقم قابل توجهی است.
با تمام اینها لوکاشنکو باز هم اقتصاد کشورش را با کسری بودجه گسترده، دچار بحرانهای مالی متعددی کرد. طی سالهای متمادی او دستمزد ماهانه میانگین ۵۰۰ دلار را هدف قرار بود در حالی که اقتصاد کشورش تنها نیمی از این مبلغ را میتونست تحمل کند، در نتیجه او مجبور بوده است از کسی کمک بگیرد.
لوکشانکو بیشتر اوقات دست به سوی روسیه دراز میکرد، از جمله در سال ۲۰۱۱ که به دلیل سوءمدیریت مالی نرخ تورم به ۱۰۹ درصد رسید. البته تمام راهها به مسکو ختم نمیشد و در سالهای ۲۰۰۸-۲۰۰۹ او به سمت صندوق بین المللی پول و اتحادیه اروپا رفت.
طی چند سال اخیر هم تلاش کرد روابطش با صندوق بین المللی پول، بانک جهانی و بانک ترمیم و توسعه اروپا را بازسازی کند، اما آنها به دلیل سیاستهای ضعیف بلاروس روی خوشی به این کشور نشان ندادند و کمکهای اندکی ارائه کردند. در همین زمان، ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه هم فشار بر او را بیشتر کرد و تقریبا تمام یارانهها را حذف کرد. در نتیجه تولید ناخالص داخلی بلاروس از سال ۲۰۱۲ تا کنون ثابت بوده است.
اکنون به نظر میرسد موقعیت لوکاشنکو متزلزل شده است.
برای مدت ها، به نظر میرسید او که نمی تواند وضع عجیبش را مدیریت کند زرنگتر از پوتین است. برای نمونه، لوکاشنکو سال نو میلادی گذشته به عمارت پوتین در خارج از مسکو رفت در حالی که سه کیسه سیب زمینی در دست داشت. این شیرین کاری ها، اما دیگر جواب نمیدهد و نمیتواند روابط دو کشور را بهبود ببخشد. اخیرا به نظر میرسد که پوتین فشار را برای پیشبرد درخواست «دولت متحد» به منظور متحد کردن روسیه و بلاروس بیشتر کرده است.
دیکتاتور بلاروس برای ایجاد توازن در مقابل روسیه مجبور شده است به غرب نزدیکتر شود. با این وجود، غربیها نه تنها به آزادی و دموکراسی در بلاروس مایلند، بلکه خواهان سیاست اقتصادی معقولی هستند و لوکاشنکو نمیتواند یا نمیخواهد هیچ یک از اینها را عملی کند.
مهمتر از همه این که به نظر میرسد مردم بلاروس بالاخره از رئیس جمهوری که هیچ کاری انجام نمیدهد خسته شده اند. آنها خواهان تغییری هستند که لوکاشنکو نمیتواند تامین کند. جنبش دموکراسی خواهی که در هفتههای اخیر پدیدار شده، نمایانگر بیداری ملی است و حتی اگر به طور موقت در روزهای پیش رو سرکوب شود، بعید است که کاملا به کناری رانده شود. آخرین دیکتاتور اروپا هرگز این اندازه آسیب پذیر دیده نشده بود.
منبع:
پارسینه
به امید سرنگونی همه دیکتاتورها و مستبدین که گوششان برای شنیدن صدای مردمانشان کر است!
به امید روزی که سرنگونی آخرین دیکتاتور را در خاورمیانه جشن بگیریم....