گوناگون

آیا این ادعای شیخ جعفر شوشتری صحیح است که "من تمام اعمال را بررسی کردم و تنها عملی را که حتی با ریا پذیرفته است، گریه بر امام حسین(ع) است؟"

پاسخ: با تحقیق و کاوشی که در سخنان و نوشته های شیخ جعفر شوشتری انجام گرفت، وی چنین سخنی را نگفته است، بلکه بر خلاف آن را گفته که در تباکی، اخلاص شرط است.

2. چنین شبهه ای از واژۀ «تباکی» نشأت گرفته است که در نگاه ظاهری و ابتدایی این تباکی خود نوعی ریا تلقی می شود، در حالی که این برداشت صحیح نیست؛ زیرا منشأ این برداشت، بد معنا کردن واژۀ «تباکی» است؛ چراکه تباکی یعنی این که شخص حالت خود را شبیه کسی کند که گریه می کند و سرش را پایین اندازد، به گونه ای که علایم رقّت قلب و تأثّر و غم در او ظاهر شود. در لغت به چنین حالتی، «تکلّف البُکاء» (گریه از روی تکلّف و سختی) می گویند.

3. عزادار می تواند حالت تباکی را برای خود ایجاد کند؛ برای این که به ثواب گریه برسد و بهره ای از مجلس عزاداری امام حسین(ع) برده باشد و این حالت را -همانند عبادات دیگر- برای تقرّب به خدا و رضای او انجام دهد. به دیگر سخن؛ تباکی یک عمل عبادی است که از انسان صادر می شود که اگر قربة الی الله و با در نظر داشتن رضایت او انجام گیرد، به ثواب آن می رسد، اما اگر برای نیّت غیر الاهی و جلب توجّه مردم انجام دهد، این کار او باطل است.

پاسخ تفصیلی

یکی از ویژگی های مهم شیخ جعفر شوشتری(ره)، شیفتگی وصف ناپذیرش به امام حسین(ع) بود؛ به همین جهت، با آن مقام علمی، فقهی و کهولت سن، منبر می ‌رفت و با شوری وصف ناپذیر نام و یاد کربلا، عاشورا و شهادت جانسوز امام حسین(ع) را برای دوستداران و رهروانش ترسیم می‌ کرد. و مردم را به ارزش های قیام عاشورا فرا می خواند. وی به هنگام یادآوری رخداد جانسوز کربلا می ‌سوخت و سوز دلش به صورت قطرات اشک، از دیدگانش فرو می ‌بارید. او از گوهر گرانبهای اخلاص و عرفان و عشقی بهره ور بود که هم وعظ و ارشاد و منبرهایش مورد قبول افتاده بود و هم یادآوری مصائب جانسوز و هدفدار حسین(ع) که بخشی از منبرهای او را تشکیل می ‌داد.

یکی از حرف ها و تفسیر های نادرست که در بارۀ عزاداری امام حسین(ع) گفته شده، ریا در گریه کردن بر مصائب آن حضرت است. علاوه بر این، آن را به بزرگانی مانند شیخ جعفر شوشتری(ره) نسبت می دهند، به روایاتی نیز استناد می کنند که ثوابی را برای تباکی کردن (خود را به حالت گریه در آوردن) ذکر کرده اند که در نگاه ظاهری این تباکی خود نوعی ریا به شمار می آید. در این نوشته، به طور خلاصه به این شبهه پرداخته و آن را نقد و بررسی می کنیم.

الف. معنای تباکی و بررسی کلام شیخ جعفر شوشتری(ره)

با تحقیق و کاوشی که در سخنان و نوشته های شیخ جعفر شوشتری انجام گرفت، وی چنین سخنی را نگفته است، بلکه بر خلاف آن را گفته که در تباکی، اخلاص شرط است.

پیش از ذکر کلام شیخ شوشتری(ره) توجّه به این نکته ضروری است که چنین شبهه ای از واژۀ «تباکی» نشأت گرفته است که بر طبق برخی از روایات ترتّب ثواب اخروی وابسته بر گریۀ‏ حقیقی نیست، بلکه همین که عزادار قصد گریه نماید و خود را به صورت گریه کنندگان در بیاورد، ثواب گریه را به او می دهند که در نگاه ظاهری و ابتدایی این تباکی خود نوعی ریا [1] تلقی می شود، در حالی که این برداشت صحیح نیست؛ زیرا منشأ این برداشت، بد و اشتباه معنا کردن واژۀ «تباکی» است؛ چون تباکی؛ یعنی این که شخص حالت خود را شبیه کسی کند که گریه می نماید و سرش را پائین اندازد، به گونه ای که علایم رقّت قلب و تأثّر و غم در او ظاهر شود. [2] در لغت به چنین حالتی، «تکلّف البُکاء» [3] (گریه از روی تکلّف و سختی) می گویند.

همان طور که از معنای تباکی فهمیده می شود، هیچ صراحتی در ریا ندارد؛ چون عزادار می تواند این حالت تباکی را برای خود ایجاد کند برای این که به ثواب گریه برسد و بهره ای از مجلس عزاداری امام حسین(ع) برده باشد و این حالت را -همانند عبادات دیگر- برای تقرّب به خدا و رضای او انجام دهد. به دیگر سخن؛ تباکی یک عمل عبادی است که از انسان صادر می شود که اگر قربة الی الله و با در نظر داشتن رضایت او انجام گیرد، به ثواب آن می رسد، اما اگر برای نیّت غیر الاهی و جلب توجّه مردم انجام دهد، این عبادت او باطل است و این اصل در دیگر عبادات نیز جاری است؛ همان طور که پیامبر اکرم(ص) می فرماید: «إِنَّمَا الْأَعْمَالُ‏ بِالنِّیات»‏؛ [4] همانا عمل ها به نیت هاست؛ یعنى اصل در عمل نیت است و ثواب و عقاب بر آن مترتّب مى‏ شود. [5] پس، نمی توان گفت چون در تباکی معنای تظاهر نهفته است، هر تظاهری ریا محسوب می شود.

مرحوم شیخ جعفر شوشتری در بحث فضیلت گریه برای امام حسین(ع) دربارۀ تباکی می گوید: «این از شگفتی هاست که گریه بر حسین(ع) اگر صورت ظاهر پیدا نکند و تشبّه به آن حاصل شود، ثواب آن نصیب شخص می گردد؛ یعنی اگر گریه تحقّق پیدا نکند و تباکی صورت گیرد؛ یعنی شخص حالت خود را شبیه کسی کند که گریه می نماید و سرش را پائین اندازد و صدای گریه در آورد و علایم رقّت و تأثّر در او ظاهر شود، ثواب گریه برای او مقدّر می شود؛ به این معنا که برای خدا تباکی کند، نه برای تظاهر به مردم؛ زیرا تباکی عملی است که اخلاص شرط آن است». [6]

همچنین در جایی دیگر می گوید: «هر چند اعمال صالح را از نماز و روزه و غیر از آنها نسبت به خود، به جهت عدم اجتماع شرایط قبول مسلوب یافتم [نمی توان بر بیشتر آنها نام واقعی عمل را اطلاق کرد]، و لیکن دیدم که گریه بر آن جناب حقیقت گریه است، و همچنین گریانیدن. و لااقل تباکی که کرده ام یقیناً صحت سلب ندارد،[=حداقل اگر تباکی حاصل گردد به راستی که تباکی است]. پس داخل حدیث "هر کس بگرید، و یا بگریاند، و یا خود را به گریه وادارد، بهشت برای او واجب گردد"، خواهم بود». [7]

همان طور که می بینیم این سخنان شیخ شوشتری بر خلاف آن چیزی است که در پرسش آمده است، و تباکی اشتباه ترجمه شده است و نمی تواند درست باشد و چنین برداشتی از شخصیت علمی و معنوی شیخ جعفر شوشتری(ره) به دور است.

ب. بررسی روایات تباکی

دربارۀ تباکى دو دسته روایات نقل شده است:

یک. مربوط به مصائب امام حسین(ع)، که نوعی همسویى با عزاداران است؛ مانند این که امام صادق(ع) می فرماید: «کسى که در مرثیه حسین(ع) شعرى خوانده و خود را شبیه گریه کنندگان در آورد، بهشت براى او است». [8] همچنین در حدیث قدسى آمده که خداوند در پاسخ به سؤال حضرت موسی(ع) از عاشورا می فرماید: «عاشورا، گریه و حالت گریه به خود گرفتن بر سِبط [9] محمّد(ص) و مرثیه و عزاداری بر مصیبت فرزند مصطفی(ص) است؛ اى موسى هر یک از بندگانم که‏ در زمان شهادت فرزند مصطفى(ص) گریه کند یا حالت گریه به خود گیرد و بر مصیبت سبط پیامبر تعزیت گوید، همواره در بهشت خواهد بود». [10]

دو. غیر از تباکی در مصیبت ابا عبدالله الحسین(ع)، حالت گریه به خود گرفتن در مناجات، دعا و از خوف خدا نیز مطلوب است و این از نمونه های روانی تأثیر ظاهر در باطن است. [11] رسول خدا(ص) در این زمینه به ابو ذر غفارى فرمود: «هر که مى‏تواند گریه کند، پس بگرید و هر که نتواند، پس در دل خویش حزن قرار دهد و تباکى کند، همانا قلب قساوت گرفته، از خداوند دور است». [12]

همچنین امام صادق(ع) دربارۀ گریه بر گناه خویش و از خوف خدا مى‏ فرماید: «اگر گریه‏ات نمى ‏آید، خود را به حالت گریه در آور، پس اگر به اندازۀ سر مگسى اشک بیرون آمد، پس مرحبا به تو». [13]

اگر به معنا و توضیحی که در بارۀ تباکی گفته شد دقّت کنیم، مقصود این روایات روشن می شود؛ و اگر چنین روایاتی از جهت سندی دارای اشکال باشند، دلالت آنها به سبب روایاتی که دربارۀ گریه بر امام حسین(ع) به صورت تواتر وارد شده است، پذیرفته می شود.

همچنین بیان دیگر برای معنای واژۀ تباکی در روایات این است: اگر روایتی به دست ما برسد که کلمه یا کلماتی از آن صراحت در معنایی داشته، و دلالت آن روایت -بر فرض صحیح بودن سند آن- بر خلاف اصل و مدلول و صریح کتاب، سنّت، عقل و اجماع باشد، باید آن روایت را تأویل برد و بر معنای صحیح -مطابق با این ادلۀ معتبر- حمل کرد؛ بر طبق این مبنا، اگر روایاتی داشته باشیم که صراحت در معنایی نداشته، بلکه از جهت معنایی و دلالت دارای اجمال باشد، به طریق اولی باید به معنا و دلالت صحیحی که مطابق با ادلّۀ معتبر دیگر باشد، تأویل برده شود. بنابراین، اگر روایات مربوط به تباکی را به فرض، از این دسته روایات بدانیم، چون تباکی صراحت در جواز به ریا ندارد، بلکه یک واژۀ مجمل است، باید به طریق اولی آن را به معنای صحیح و معتبر تأویل برد. در نتیجه، این روایات -با وجود کلمۀ مجمل- قدرت ندارند که بر خلاف اصل و مدلول ادلّه ای که به صراحت ریا در اعمال را جایز ندانسته و ریا را موجب بطلان عمل می دانند، مبارزه کنند و بر آنها غالب و ترجیح داده شوند، بلکه ریا در عبادات به طور کلی -چه در مجالس اهل بیت(ع) و چه غیر آن- باعث بطلان عبادات می شود.

[2] . ر.ک: مصطفوى، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج 1، ص 326، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، 1360ش؛ محدثی، جواد، فرهنگ عاشورا، ص 103، نشر معروف، قم، چاپ دوم، 1417ق؛ مکارم شیرازى، ناصر، عاشورا ریشه‏ها انگیزه‏ها رویدادها پیامدها، ص 81، انتشارات مدرسه الامام على بن‏ابى الطالب(ع)، قم، بی تا.

[3] . ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج 14، ص 83، دار صادر - بیروت، چاپ سوم، 1414ق؛ طریحى، فخر الدین، مجمع البحرین، ج 1، ص 60، کتابفروشى مرتضوى، تهران، چاپ سوم، 1375ش.

[4] . ابن حیون، نعمان بن محمد مغربى، دعائم الإسلام و ذکر الحلال و الحرام و القضایا و الأحکام، محقق و مصحح: فیضى، آصف، ج 1، ص 4،‏ مؤسسة آل البیت(ع)، قم، چاپ دوم، 1385ق.

[5] . قضاعی، محمد بن سلامة، شرح فارسى شهاب الأخبار(کلمات قصار پیامبر خاتم)، محقق و مصحح: حسینى أرموى(محدث)، جلال‏الدین، ص 7، ‏مرکز انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، چاپ اول، 1361ش.

[6] . فاضلی، خلیل الله، زیتون (ترجمه خصائص الحسین و مزایا السید المظلوم)، ص 197، انتشارات حدیث مهر،1390ش؛ شوشتری، شیخ جعفر، خصائص الحسینیة، ص 248، به نقل از: احمدوند، محسن، حدیث بوی سیب (ترجمه و گزیده ای از الخصائص الحسینیة)، ص 99، نشر میثم تمار.

[7] . شهرستانی، سید محمدحسین، اشک روان بر امیر کاروان(ترجمه الخصائص الحسینیة)، ص 80، مؤسسه مطبوعاتی دارالکتاب(جزایری)، 1390ش.

[8] . «...مَنْ أَنْشَدَ فِی الْحُسَیْنِ شِعْراً فَتَبَاکَى فَلَهُ الْجَنَّة»؛ ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، محقق و مصحح: امینى، عبد الحسین،‏ ص 105، دار المرتضویة، نجف اشرف، چاپ اول، 1356ش؛ شیخ حر عاملى، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج 14، ص 596، مؤسسة آل البیت(ع)، قم، چاپ اول، 1409ق.

[9] . «سِبط»، فرزندِ فرزند (نوه، نواده) را گویند که امتداد شاخه‏هاى وجودى آدمى است. (راغب اصفهانى، حسین بن محمد، مفردات ألفاظ القرآن، ص 394، دار القلم، الدار الشامیة، بیروت - دمشق، چاپ اول، 1412ق). از لقب های امام حسین، «سِبْطُ مُحَمَّدٍ النَّبِیّ الْأُمِّی‏»‏ ‏ است؛ (مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، بحارالانوار، ج 44، ص 244، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403ق). امام حسین‏(ع) سبط اصغر پیامبر(ص) و امام حسن مجتبی(ع)، سبط اکبر نامیده می ‏شود. به این دو نوادۀ عزیز رسول خدا(ص)، «سِبطَین‏» در روایات و زیارتنامه ‏ها اطلاق شده است؛ مانند کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق و مصحح: غفارى، على اکبر، آخوندى، محمد، ج 6، ص 2،، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1407ق؛ کامل الزیارات، ص 231؛ و زیارت حضرت معصومه(س): «السلام علیکما یا سبطی نبی الرحمة و سیدی شباب اهل‏الجنة‏».

[10] . «... قَالَ الْبُکَاءُ وَ التَّبَاکِی عَلَى سِبْطِ مُحَمَّدٍ(ص) وَ الْمَرْثِیَةُ وَ الْعَزَاءُ عَلَى مُصِیبَةِ وُلْدِ الْمُصْطَفَى یَا مُوسَى مَا مِنْ‏ عَبْدٍ مِنْ‏ عَبِیدِی‏ فِی ذَلِکَ الزَّمَانِ بَکَى أَوْ تَبَاکَى وَ تَعَزَّى عَلَى وُلْدِ الْمُصْطَفَى(ص) إِلَّا وَ کَانَتْ لَهُ الْجَنَّةُ ثَابِتاً فِیهَا...»؛ نورى، حسین بن محمد تقى، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج 10، ص 319، مؤسسة آل البیت(ع)، قم، چاپ اول، 1408ق؛ طریحی، فخر الدین بن محمد، مجمع البحرین، محقق و مصحح: حسینى اشکورى، احمد، ج 3، ص 406، نشر مرتضوى، تهران، چاپ سوم، 1375ش.

[11] . فرهنگ عاشورا، ص 104.

[12] . بحار الأنوار، ج 74، ص 79.

[13] . الکافی، ج 2، ص 484.

منبع:اسلام کوئست(+)


ارسال نظر

نمای روز

داغ

صفحه خبر - وب گردی

آخرین اخبار