گوناگون

ماجرای یک طلاق عجیب

پارسینه: مرد جوان كه تا آن لحظه سكوت كرده بود، گفت: بله آقاي قاضي من به قدري عاشق بازي‌هاي رايانه‌اي هستم كه شغل و حرفه‌ام را رها كرده‌ام. به همين دليل وقتي همسرم از من خواست كه به طور توافقي جدا شويم مخالفتي نكردم.

خانم دكتر جوان كه از اعتياد شوهرش به بازي‌هاي رايانه‌اي به ستوه آمده بود با بخشش مهريه‌اش طلاق گرفت.

سردي نگاه و حرف‌هاي زوج جوان كه مقابل قاضي عموزادي - رئيس شعبه 268 دادگاه خانواده - نشسته بودند همه و همه از اختلاف‌هاي شديدشان حكايت داشت. هر دو سكوت كرده و به كاشي‌هاي كف اتاق دادگاه خيره مانده بودند. قاضي كه از سكوت آنها بشدت تعجب كرده بود در حالي كه پرونده را در دست داشت، گفت: خب بفرماييد علت طلاق چيست؟

زن جوان نيم‌نگاهي به همسرش انداخت و گفت: آقاي قاضي ديگر از دست كارها و رفتارهاي كودكانه همسرم خسته شده‌ام، چرا كه او مثل بچه‌ها فقط دنبال بازي‌هاي رايانه‌اي است و به هيچ عنوان نمي‌توانم به او تكيه كنم. مشكلاتش به حدي است كه رفتارهاي بچه‌گانه‌اش تربيت فرزند ما را هم به خطر انداخته است و...
سولـماز در ادامــه گفت: حــدود10 سال پيش زماني كه دانشجوي سال آخر دندانپزشكي بودم در دانشگاه با كامران كه او هم دانشجوي سال آخر بود آشنا شدم. بعد هم او با خانواده‌اش به خواستگاري‌ام آمد و پس از مدتي تحقيق در مورد كامران و خانواده‌اش به او جواب مثبت داده و با مهريه 114 سكه طلا به عقدش درآمدم.

چند ماه بعد نيز با برگزاري مراسم جشني زندگي مشترك‌مان را آغاز كرديم.

اوايل زندگي خوب و آرامي داشتيم و هر دو با هم در يك مطب كار مي‌كرديم تا اينكه متوجه شدم باردارم بنابراين تصميم گرفتم كمتر كار كنم تا سلامت بچه به خطر نيفتد. پس از تولد فرزندمان زندگي گرم‌تر و شيرين‌تر شد چرا كه هر دو بيشتر در تلاش بوديم تا زندگي مشتركمان را به بهترين شكل ممكن بسازيم. پسرم يك‌ساله شده بود كه تصميم گرفتم به سر كارم بازگردم بنابراين نگهداري از او را به مادرم سپردم. به همين دليل روز بعد بدون اينكه به همسرم حرفي بزنم راهي مطب شدم تا حسابي خوشحال شود. اما وقتي وارد شدم صحنه عجيبي ديدم كه باوركردني نبود. كامران و دستيارش با وجود شلوغي مطب در اتاق معاينه را بسته و مشغول بازي رايانه‌اي بودند. من كه هميشه بيمار در اولويت كارم بود از ديدن اين صحنه بسيار ناراحت شده و به تندي با همسرم برخورد كردم اما او در كمال خونسردي گفت: من عاشق اين بازي هستم و اگر بازي نكنم عصبي مي‌شوم و نمي‌توانم به كارم برسم. «من و دستيارم مجيد هر روز با همين روش كارمان را شروع مي‌كنيم و تا حالا هم اتفاقي پيش نيامده پس خودت را ناراحت نكن»!

پس از مدتي متوجه شدم كامران هر شب تا ديروقت بيدار مي‌ماند و ساعت‌ها پشت ميز رايانه مي‌نشيند. هر بار هم اعتراض مي‌كردم مي‌گفت با اينترنت كار مي‌كند. با اين حال اغلب روزها خواب‌آلود به مطب مي‌آمد يا دائم در حال چرت زدن و بازي رايانه‌اي بود. عده زيادي از بيماران هم از مشكلاتشان در مطب گلايه و اعتراض داشتند. به همين‌خاطر مجبور بودم كم‌كاري‌هاي شوهرم را نيز جبران كنم.

كامران كه ديگر به بازي‌هاي رايانه‌اي اعتياد پيدا كرده بود نيمي از درآمدش را صرف خريد سي‌دي بازي‌ها مي‌كرد. بنابراين هميشه سر اين موضوع با هم اختلاف شديد داشتيم. چرا كه به هم ريختگي او از بچه خردسال‌مان نيز بيشتر بود. ضمن اين‌كه در اتاقش هميشه قفل بود و هيچكس اجازه ورود نداشت. حتي روزهاي تعطيل نيز خود را در اتاق حبس مي‌كرد و فقط براي شام و ناهار بيرون مي‌آمد. زن جوان آهي كشيد و ادامه داد: آقاي قاضي به خدا ديگر خسته شده‌ام. كار همسرم به جايي رسيده كه ديگر به مطب هم نمي‌آيد. چرا كه شب‌ها تا صبح بيدار است و صبح تا ظهر مي‌خوابد. چند بار هم به دليل خواب‌آلودگي به بيماران آسيب رسانده كه مجبور شديم جريمه سنگيني بپردازيم. حالا هم پسرمان كه بزرگتر شده پدرش را الگو قرار داده و مدام رفتارهاي او را تكرار مي‌كند و اين بشدت باعث نگراني‌ام شده. وقتي از او مي‌خواهم كه به درس و مشقش برسد در پاسخ مي‌گويد مي‌خواهد مثل پدرش با رايانه بازي كند. باور كنيد به خاطر شب‌بيداري‌ها و بازي‌هايش بشدت دچار افت تحصيلي شده و متأسفانه شوهرم نيز به هيچ عنوان حاضر به ترك عادت‌هاي غلط و تغيير روش زندگي‌اش نيست. او طي اين چند سال به خوبي ثابت كرده بازي رايانه‌اي را به من و فرزندش ترجيح داده است. بنابراين تصميم گرفتم هرچه زودتر جدا شويم و به اين زندگي پرفراز و نشيب پايان دهيم و...

قاضي عموزادي سپس رو به كامران گفت: «صحبت‌هاي همسرتان را شنيدي آيا اين حرف‌ها را قبول داري؟ آيا واقعاً اينقدر به بازي با رايانه علاقه‌مند هستي كه حاضري زندگي خود و خانواده‌ات فنا شود؟»

مرد جوان كه تا آن لحظه سكوت كرده بود، گفت: بله آقاي قاضي من به قدري عاشق بازي‌هاي رايانه‌اي هستم كه شغل و حرفه‌ام را رها كرده‌ام. به همين دليل وقتي همسرم از من خواست كه به طور توافقي جدا شويم مخالفتي نكردم حتي حاضر شدم سرپرستي‌ پسرمان را نيز به او بدهم تا بلكه از اين پس بتوانم با آرامش بيشتر بازي كنم و براي علاقه‌ام مجبور نباشم به هيچكس جواب پس بدهم!

قاضي عموزادي پس از شنيدن اظهارات زوج جوان و با توجه به بخشش مهريه 114 سكه طلا از سوي خانم دكتر وقتي با اصرارهاي آنها براي جدايي روبه‌رو شد سرانجام حكم طلاق داد.

منبع:حواد ث

ارسال نظر

  • فاطمه

    سلام دوست عزیزبه نظر من خیلی عجله کردی شایدبامراجعه به دکتر میتوانستی اورا نجات دهی

نمای روز

داغ

صفحه خبر - وب گردی

آخرین اخبار

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان
    تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت پارسینه هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد