فال حافظ امروز ۲۴ بهمن ۱۴۰۰
پارسینه: امروز بیست و چهارم بهمن ماه مانند روال هر روز یکی از غزل های حافظ شیرازی را برایتان تعبیر و تفسیر می کنیم.
برای گرفتن فال حافظ و تعبیر و تفسیر آن باید علم و سواد کافی داشت. به همین دلیل تصمیم گرفتهایم تا هر روز تعبیر یکی از غزل های حافظ شیرازی را برایتان بگذاریم.
امروز بیست وسوم بهمن ماه به غزل شماره ۱۴۱ حافظ می پردازیم. غزل شماره ۱۴۱ حافظ به ظاهر در فراق یار و در باطن به سبب برکناری و غیبت سلطان حاکم شاه ابو اسحاق سروده شده است. حافظ دل خود را مخاطب قرار میدهد و از غم عشق و رفتن دلبر مینالد. دلبری که هیچ توجهی به وفاداری او نداشته و با چشمان مست خود هوشیاران را از راه به در برده است. اکنون حافظ از غم بیمهری او بجای اشک خون میریزد.
دیدی ای دل که غم عشق دگربار چه کرد
چون بشد دلبر و با یار وفادار چه کرد
آه از آن نرگس جادو که چه بازی انگیخت
آه از آن مست که با مردم هشیار چه کرد
اشک من رنگ شفق یافت ز بیمهری یار
طالع بیشفقت بین که در این کار چه کرد
برقی از منزل لیلی بدرخشید سحر
وه که با خرمن مجنون دل افگار چه کرد
ساقیا جام میام ده که نگارنده غیب
نیست معلوم که در پرده اسرار چه کرد
آن که پرنقش زد این دایره مینایی
کس ندانست که در گردش پرگار چه کرد
فکر عشق آتش غم در دل حافظ زد و سوخت
یار دیرینه ببینید که با یار چه کرد
تعبیر و تفسیر این غزل در فال حافظ شما
اتفاقی برای تو افتاده که تو را غمگین و ناامید کرده و احساس میکنی بخت و اقبال با تو یار نیست. ممکن است در کاری که پا در آن گذاشتهای موفق نشوی ولی ناامید مشو که خداوند بهتر از هر کسی از تقدیر و صلاح تو باخبر است. در زندگی همواره با خدا باش و صبر و تحمل را پیشه کن که خداوند با صابرین است. هیچکس از آینده خبر ندارد، شاید بهترین تقدیرها در انتظارت باشد.
معنی غزل شماره ۱ : الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها
۱- هان ای ساقی، جام باده را به چرخش درآور و آن را به دست من بده زیرا که گرچه عشق در ابتدا، ساده به نظر می رسید اما سخت مشکل افتاده است.
۲- در آرزوی نافه گیسوی تو، که سرانجام صبا از آن گیسوان باز کند از خم گیسوی تابیده و مشکین او، بسیاری خون دل خوردند.
۳- چگونه من در منزل معشوق در آسایش باشم در حالی که هر لحظه زنگ کاروان بانگ برمی دارد که کجاوه ها را ببندید و آماده شوید.
۴- اگر پیر و مرشد تو می گوید که با شراب، سجاده ات را آلوده و رنگین کن، این کار را انجام بده زیرا که پیر دلیل از راه و رسم منزل طریقت بی خبر نیست.
۵- اینک شبی تاریک است و هراس از موج بلا و گردابی سخت ترسناک، آسوده خاطران کنار دریا، حال ما را چگونه درک می کنند.
۶۔ تمام کارهایم از خود رایی به بدنامی و رسوایی کشیده شد، آن رازی که در انجمن ها گفته شود چگونه پنهان می ماند؟
۷- حافظ، اگر تو جمعیت خاطر و حضور قلب می خواهی، از او غافل مشو، اگر می خواهی آنکس را که دوست داری را ملاقات کنی، دنیا و اسباب آن را رها کن.
تفسیر اول فال
ساده بینی و سهل انگاری در امور زندگی مسائل را پیچیده تر و دشوارتر می کند. دیدگاهت را نسبت به اطرافت عمیق تر کن و بر آسایش امروزی تکیه مکن که گذراست. به فکر آینده باش و اگر می خواهی به مقصود خود برسی دست از خودخواهی و یکدندگی بردار و هرگز از یاد خدا غافل مشو و در تصمیم گیری های مهم با افراد با تجربه مشورت کن و به نصایح آنها عمل نما.
تفسیر دوم فال
از مشکلات نهراسید و ناامیدی را کنار بگذارید. درست است که زندگی همیشه به کام شما نمی چرخد اما با مشورت با افراد دانا می توانید مشکلات را حل کرده و از سختی ها عبور کنید.
به زودی روزهای سختی و غم می گذرد و به مراد دل خواهید رسید. به خداوند توکل کنید. اسرار خود را برای هرکسی فاش نکنید و از راه راست منحرف نشوید.
معنی و تفسیر غزل شماره ۱۴۱ حافظ
دیدی ای دل که غم عشق دگربار چه کرد
چون بشد دلبر و با یار وفادار چه کرد
ای دل دیدی که غم عشق دوباره چه بر سر ما آورد، چگونه محبوب و دلبر ما از کنار ما رفت و چه رفتاری با یار وفادار خود انجام داد؟
آه از آن نرگس جادو که چه بازی انگیخت
آه از آن مست که با مردم هشیار چه کرد
فریاد از آن چشمان فسونکار یار که چه فتنهای بر پا کرد و فریاد و داد از آن چشمان مست که چه بر سر هوشیاران آورد و چگونه با آنها بیمهری کرد.
اشک من رنگ شفق یافت ز بیمهری یار
طالع بیشفقت بین که در این کار چه کرد
اشک من از فرط بیمهری و کمتوجهی محبوب به رنگ سرخ آسمان در موقع طلوع خورشید در آمد یعنی خون گریه میکنم، تو ببین که بخت نامهربان من در کار عشق، چگونه رفتار کرد. یعنی بخت در راه رسیدن به معشوق همراه من نبود.
برقی از منزل لیلی بدرخشید سحر
وه که با خرمن مجنون دل افگار چه کرد
یک آذرخش هنگام سحر، از کوی لیلی جست و لحظهای درخشید، آه و واویلا که با خرمن هستی مجنون عاشق و دلخسته چه کاری کرد. همچون رعد و برق آسمان که خرمن گندم را میسوزاند، برق منزل لیلی وجود مجنون را سوزاند.
ساقیا جام میام ده که نگارنده غیب
نیست معلوم که در پرده اسرار چه کرد
ای ساقی، پیمانهای شراب به من بده، زیرا بر کسی آشکار نیست که نقاش غیب در پرده اسرار خود، چه کار کرده است. یعنی معلوم نیست که عاقبت ما چه خواهد شد و ما را بخاطر شراب نوشیدن مجازات کنند یا نه.
آن که پرنقش زد این دایره مینایی
کس ندانست که در گردش پرگار چه کرد
آن کسی که آسمان لاجوردی را این چنین پر نقش و نگار آفرید، چه کسی میداند که او با گردش پرگار خود چه قضا و قدری برای ما معلوم کرده است.
فکر عشق آتش غم در دل حافظ زد و سوخت
یار دیرینه ببینید که با یار چه کرد
فکر عشق باعث شد که در دل حافظ آتش غم برپا شود و آن را بسوزاند. اکنون شما ببینید که محبوب قدیمی با یارش چه کرد. یعنی من میسوختم، اما یار قدیمی بیتفاوت بود. / اندیشه معاصر
ارسال نظر