گوناگون

نامه سوم هفت اصلاح طلب به عسگراولادی

پارسینه: ابراهیم اصغرزاده، الیاس حضرتی، سعید لیلاز، محمدجواد حق شناس، مسعود سلطانی‌فر، سیدرضا نوروززاده و اسماعیل دوستی در سومین نامه خود به حبیب‌الله عسکراولادی تاکید کردند: ما به قانون اساسی پایبندیم و ولایت فقیه بخشی از این قانون است.

ابراهیم اصغرزاده، الیاس حضرتی، سعید لیلاز، محمدجواد حق شناس، مسعود سلطانی‌فر، سیدرضا نوروززاده و اسماعیل دوستی در سومین نامه خود به حبیب‌الله عسکراولادی تاکید کردند: ما به قانون اساسی پایبندیم و ولایت فقیه بخشی از این قانون است.

در بخش‌هایی از نامه این هفت اصلاح‌طلب به عسکراولادی که از وی به عنوان برادری ارجمند یاد کرده‌اند، پس از سلام و احترام عقایدی به شرح زیر مطرح شده است:

ایام مبارک دهه فجر را به شما و ملت شریف ایران تبریک و تهنیت گفته و برای روح بلند شهدای انقلاب اسلامی و معمار بزرگ آن امام خمینی(ره) تعالی درجات خواهانیم.

با شما موافقیم که آداب گفت‌وگو باید رعایت شود و تعامل در چارچوبی که حیطه‌های آن مشخص گردیده صورت گیرد. اما این امر ضرورتاٌ بدان معنا نیست که نمی‌توان از ظرفیت‌های موجود و حوزه‌های دیگری برای پرسمان سود نبرد. اما از طرفی می‌دانیم که باید مانند قهرمانی که جوانمردی را در رقابت برمی‌تابد وارد حریمی نشویم که طرف مقابل را به ظاهر خلع سلاح کرده و باده پیروزی و مستی سرکشیم؛ چراکه اساساٌ محور گفت‌وگوی ما با شما برد وباخت نیست. نمی‌خواهیم چیزی را اثبات و حقی را پایمال نماییم. شما نیز صابون رفتارهای برخی روزنامه‌ها به تنتان مالیده شده و می‌دانید که چقدر این حربه‌ها غیراخلاقی هستند.

این‌که باید پاسخ را تنها با آری یا نه بدهی! این برای ما و شما زیبنده نیست. روشن است آن‌که می‌گوید به اجرای بدون تنازل قانون اساسی پایبند هستم به ولایت فقیه نیز که یکی از ارکان این قانون است، پایبندی دارد. اما اگر مدل وزن‌کشی و محاسبات عدد و رقمی درمیان آید چگونه می‌توان صحت ادعاها را باور کرد. کدامیک به نظر شما پایبندی و تعهد بیشتری به قانون اساسی دارند؟

مهم ابراز زبانی نیست. مهم صداقت و درستی عمل است. این‌گونه نیست که فکر کنیم سیاست عرصه عمل اخلاقی نیست. اتفاقاٌ سیاست، آن هم سیاست اسلامی باید متکی به ارزش‌ها و اصول متقن اخلاقی و انسانی باشد. در غیر این‌صورت در لجنزار بی‌تقوایی و سیه‌رویی فرو می‌رویم و مصداق تئوری معروفی می‌شود که هدف وسیله را توجیه می‌کند.

درباره ولایت فقیه نظر ما را خواسته‌اید. مثل آن‌که یادتان رفته بنیانگذار ولایت فقیه چه کسی بوده است؟ حتماٌ رابطه معنوی و عملی جریان فکری ما با آن رهبر کبیر را به خاطر دارید. ما مفتخر به آن هستیم که همفکران‌مان مورد وثوق کامل و اعتماد آن پیر سفر کرده بودند. از این گروکشی‌ها که مثلاٌ بفرمایید این را قبول دارید یا نه، به کجا می‌رسیم؟ ولایت فقیه ارزش متعالی و میراث با شکوه امام است. اما هم ما و هم شما می‌دانید که این نظریه یکی از مهمترین نظریات در فقه شیعه است که توسط امام خمینی(ره) احیا و اجرایی شد.

از سوی دیگر، چرا تلاش نمی‌کنیم که روح قانون‌گرایی و تمکین به روح قانون را در رفتارهای خود نهادینه نماییم. می‌پذیریم که روحیه تخطی از قانون تنها مختص ما و شما نیست. این امر به فقدان تربیت و تعامل تاریخی در استقرار قانون در کشور ما برمی‌گردد و تا رسیدن به نقطه مطلوب فاصله زیادی داریم. با این همه باید یادآور شویم که مهمترین دستآورد و میراث مشترک ملت ایران در فردای پیروزی انقلاب اسلامی پذیرش و تمکین به قانون اساسی است. این قانون ارکان و بنیان‌های مهم و مختلفی دارد که ولایت‌فقیه یکی از اصلی‌ترین آن ارکان است. آن مردمانی که در رای به قانون اساسی با رغبت و اشتیاق آن را پذیرفته‌اند، تمامی قانون اساسی را بدون تنازل و بدون ترجیح‌بندی به ماده‌ای دیگر و یا نومن به بعض و نکفر به بعض پذیرفته‌اند. ما به قانون اساسی پایبندیم و ولایت فقیه بخشی از این قانون است. تلقی ما این است که دیگر بخش‌های قانون اساسی هم به همین اندازه دارای اهمیت هستند. حال از شما می‌پرسیم چرا شما و دوستانتان آن‌قدر که به برخی ارکان قانون اساسی تاکید دارید به بخش‌های دیگر از جمله مواد مربوط به حقوق ملت و موادی که مسوولیت‌های مربوط به حاکمیت در برابر ملت را تاکید می‌کند، پافشاری نمی‌کنید؟ آیا همان‌گونه که برخی از همفکران شما در تلاشند تا با روشی نادرست و رندانه امکان گفت‌وگو و فعالیت از ما و دوستان‌مان را با انگ ضدولایت فقیه بگیرند، شایسته است ما هم شما و آن‌ها را ناقضین و مخالفین حقوق ملت بدانیم؟

قانون اساسی میراث مشترک ملی و مذهبی ماست. این قانون عصاره استقرار نظام دینی در ایران است.اما این قانون هم وحی منزل نیست و دیدیم که چگونه به درخواست مردم و تایید امام دچار بازنگری شد. این فرض را می‌پذیرید که اگر باز مردم بخواهند می‌توانند آن را تغییر دهند. آن‌چه در این میان از نظر ما قطعی است رای و نظر مردم است. ما بر خلاف برخی آقایان رای مردم را زینتی نمی‌دانیم. ما در غیاب امام معصوم، حجت فعلیت یافتن هر حکم و نظری در حوزه سیاست را منوط به قبول نظر مردم می‌دانیم.

باید در این‌جا یادآوری شود که همین قانون اساسی زمینه‌های نظارت مردم بر تمام ارکان را فراهم دیده است. تمام مناصب در جمهوری اسلامی چه مستقیم و غیرمستقیم با رای و نظر مردم انتخاب می‌شوند. فارغ از شیوه اجرا و روش این کار، از منظر تئوری قانونگذار پذیرفته که حتی رهبر نیز با نظر غیرمستقیم مردم انتخاب می‌شود و مجلس خبرگان از سوی مردم این مهم را در اختیار دارند. هر تعبیر و برداشت دیگری درباره ولایت فقیه با میراث امام در تعارض است و یادآور آموزه‌های خلافتی و غیرمردمی است. هر امری منوط به رای و خواست مردم است و این امر تنها از بستر یک قرارداد اجتماعی که اکثریت جامعه صحت و امکان تحقق آن را پذیرفته‌اند امکانپذیر است. حکومت بازتاب اراده و خواست مردم است. اما باید با صراحت بفرمایید که جایگاه جمهوریت در این تفکر کجاست؟ مردم صاحبان اصلی این کشور هستند. هرگونه تردیدی در این‌باره به مثابه نادیده گرفتن روح قانون اساسی است و تاوان عدم درک آن بسیار سخت خواهد بود.

درباره تندروی‌ها و مرزبندی با طیف برانداز اشارتی داشته‌اید. ما هم با شما موافقیم که دوطرف، بلکه کسانی که در این سال‌ها در ایران فعالیت سیاسی داشته‌اند به این بیماری - تندروی - و آفت گرفتار آمده‌اند. این حتی منحصر به ما و شما هم نیست. آیا اپوزیسیون خارج از کشور که به ظاهر آزادی عمل هم دارد با اعتدال و میانه‌روی و خردورزی رفتار می‌کنند؟ آیا آن‌ها در سابقه خود تندروی، رادیکالیسم، جنگ مسلحانه و کشتار مردم بیگناه در کارنامه خود ندارند؟ اگر قرار است جامعه مطلوبی داشته باشیم همه ما باید به نقد نظری و عملی خود بپردازیم.

اما اینک تمرکز ما بر گذشته نیست. باید تنها از گذشته پلی به سوی آینده زد و از خطاها و سوءتدبیرها اجتناب کرد. مثلاٌ از شما که عضو باسابقه هیات منصفه مطبوعات هستید می‌پرسیم؛ آیا در سالگرد انقلاب اسلامی نحوه برخورد با تعدادی از روزنامه‌نگارمان سنجیده و خردمندانه است؟

اما چه کسی است که می‌تواند ادعا کند که هم می‌توان اصلاح طلب بود و هم برانداز! مفهوم اصلاح‌طلبی همان‌گونه که در ذاتش هویداست با هر رادیکالیسم و انقلابی‌گری و البته تغییرات ساختاری در تعارض است. اگر غیر این باشد که نمی‌توان نامش را اصلاحات گذاشت!

جناب عسکراولادی!

رفتارهای خارج از عرف و اردوکشی‌های خیابانی پسندیده نبوده و نیست. بی‌تردید در انتخابات 88 رفتارهایی بروز کرده که چندان قابل دفاع نیست. اما شما بگویید آن‌چه در کهریزک با فرزندان مردم روا داشته شد درست بود؟ حمله به کوی دانشگاه زیبنده بود؟ جالب است که به معلول‌ها اشاره دارید اما یا عامداٌ یا سهواٌ چشمان خود را بر علل اصلی بروز بحران می‌بندید. البته ما وضعیت شما را درک می‌کنیم و از محدودیت‌های شما باخبریم.

ما در برابر برخی بی‌قانونی‌ها سکوت کردیم. اما شما چرا؟ ما در برخی موارد درست عمل نکردیم اما شما به وجدان خود پاسخ دهید.

به نکته جالبی اشاره داشتید؛ این‌که در این 10 سال اقبال مردمی به اصولگرایان شده است و اصلاح‌طلبان ظرفیت پذیرش این امر را نداشته‌اند. شما را انسان با اخلاقی می‌شناسیم. واقعاً به این سخنان باور دارید؟

در همین انتخابات پیش روی ریاست جمهوری و شوراهای شهر و روستا، اگر امکان حضور اصلاح‌طلبان فراهم شود، آنگاه پاسخ خود را خواهید یافت.

به هر حال اگر از این پایگاه اجتماعی اطمینان دارید، این گوی و این میدان.

.... با این همه نمی‌توان تنها از گذشته و تلخی‌ها سخن راند و راهی به سوی آینده تعبیر نکرد. ایران کشوری استثنایی با مردمانی بزرگ است. ما نمی‌توانیم بدون توجه به عرصه تحولات منطقه‌ای و بین‌المللی افق جدیدی را برای سال 92 ترسیم کنیم.

انتخابات آتی می‌تواند پیوند دهنده قلوب و نوعی حرکت به جلو باشد. این انتخابات می‌تواند به تمام گروه‌های وفادار به قانون اساسی امکان رقابتی شفاف دهد. چنین انتخاباتی می‌تواند موجب تضمین ثبات و امنیت داخلی و خارجی کشور باشد. ثبات و منافع ملی را تضمین کند. بدیهی است دولتی برآمده از انتخاباتی همه‌گیر و سالم می‌تواند با پشتوانه قوی به مذاکره با قدرت‌های خارجی برای حفاظت و حضانت از منافع ایران اسلامی در تمامی حوزه‌ها بپردازد.

ما به سهم خود برای تحقق چنین شرایطی دستان خود را به سوی شما و هر دلسوز و علاقه‌مند به اعتلاء اسلام وایران دراز می‌کنیم.

در پایان باید اذعان نماییم، در شرایطی که بوق و کرنای جنجال‌آفرینان بلند است، شما دست به کار بزرگی برای تداوم این گفت‌وگوها زده‌اید. تاریخ از این منش به نیکی یاد خواهد کرد.

منبع: خبرگزاری مهر

ارسال نظر

نمای روز

داغ

صفحه خبر - وب گردی

آخرین اخبار