وعده کاندیدای انتخابات ۹۲
پارسینه: محمد سعیدیکیا تاکنون در 4 دولت حضور داشته است. وی طی سالهای 1364 تا 1372 تصدی وزارت راهوترابری، 1376 تا 1379 تصدی وزارت جهاد سازندگی و در سالهای 1384 تا 1388 تصدی وزارت مسکن را برعهده داشته است و با اتکا به همین تجارب، خود را برای حضور در انتخابات ریاست جمهوری خرداد ماه سال آینده آماده کرده است.
علاوه بر موضوع مسکن و مسکن مهر، وی در مورد طرح هدفمندسازی یارانهها، نرخ ارز و تعیین تکلیف طرحهای نیمه تمام عمرانی نیز توضیحاتی میدهد و پیشنهاد میکند یارانهها را به جای حق بیمه مردم پرداخت کنند تا همه مردم از خدمات تامین اجتماعی بهرهمند شوند. متن کامل این گفتوگو را میخوانید.
شما بیش از هر چیزی با مسکن مهر شناخته شدهاید. در مورد مسکن مهر سال ۸۸ هشدار داده بودید که اگر این طرح ساماندهی نشود به نتیجه نمیرسد. اکنون هم از یک طرف اعلام شده که برخی مسکنهای مهر نیاز به بازسازی دارند و از سوی دیگر برخی تحویلها با تاخیر همراه خواهد بود. شما به عنوان متولی این طرح فکر میکنید چرا طرح مسکن مهر اکنون این چنین وضعیتی پیدا کرده است؟
طرح مسکن مهر از طرح جامع مسکن بیرون آمده است. یکی از پارامترهای طرح جامع مسکن این بود که برای کسانی که توانایی کمی دارند قیمت زمین از قیمت مسکن حذف شود.
این طرح برای اقشار آسیبپذیر بود؟
برای کسانی که توان ندارند که همین قشر و قشر متوسط میشود و آقای احمدینژاد هم خودش به بحث مسکن عنایت داشت که در نتیجه این شکل کار به تدریج کامل، پخته و تبدیل به یک طرح شد.همه مسائل آن هم مصوبه دارد و قانون جامع مسکن هم در مجلس تصویب شده بود. در طرح مسکن مهر چند موضوع مورد توجه بود که همه اینها برای خود ثمراتی به همراه داشت. یکی اینکه مسکن مهر کیفی ساخته شود؛ یعنی اصول کیفیسازی در آن به کار گرفته شود.
دوم اینکه دولت در ساختوساز دخالت و ورود نکند.
سوم اینکه اعضای تعاونیهای مسکن مهر که زیر نظر وزارت تعاون تشکیل میشوند دارای شرایط ذکر شده در مصوبه باشند و ساماندهی اعضا با تعاونیها و تامین زمین با وزارت مسکن بود. ما با این تعاونیها از نزدیک کار کردیم. میدانید وقتی یک موضوعی به 2 یا چند دستگاه سپرده میشود معمولا با اشکال مواجه میشود اما در اینجا با هیچ اشکالی مواجه نشدیم. چون ما هر هفته برای مسکن مهر جلسه داشتیم که نمایندگان وزارت تعاون هم در این جلسات حضور داشتند.
در این شرایط یکی از نکات این بود که چقدر در سال میتوان مسکن ساخت. این موضوع بسیار مهم است. ما ساخت حداکثر ۳۰۰ هزار تا ۳۵۰ هزار مسکن در سال پیشبینی کرده بودیم. اما آن زمان دستور بود که باید یک میلیون مسکن در سال ساخته شود. وقتی میگوییم چقدر ساخته شود یعنی اینکه باید مجموع عوامل کنار هم قرار بگیرند تا مسکنی ساخته شود. یکی از نکات مهم این است که ما در هر کاری هدف و زمانبندی و گروه خوبی برای اجرا باید طراحی کنیم و این زمانبندی خیلی مهم است. ما آن زمان میگفتیم سالانه حدود ۳۰۰هزار تا ۳۵۰هزار مسکن باید ساخته شود که به یک سامان خوبی برسد تا فرصت برای کیفیسازی و شهرسازی باشد. نکته مهم در شهرسازی است که اگر مسکن بسازیم اما شهرسازی نکنیم مردم نمیتوانند در آنجا زندگی کنند.
منظور شما از شهرسازی چیست؟
یعنی باید به تاسیسات زیربنایی و روبنایی مانند مدرسه، کلینکهای درمانی، پارک و خیابانهای مناسب و همه نیازهای یک مردم شهرنشین هم توجه شود. منابع دولتی باید صرف این کار شهرنشینی میشد.
من اکنون واقعا بهصورت جزئی در جریان این طرح نیستم، چرا که نسبت به عملکرد دیگران در این بخش کنجکاوی نمیکنم اما این را به یاد دارم که یک کمیته استانی کیفیت از نخبگان تشکیل داده بودیم که آن کمیته بر هر طرح مهندسان مشاوران صحه میگذاشت و بعد طرح اجرا میشد.
یک نقد این بود که تعاونیهای مسکن خوب کار نمیکنند که من این را قبول ندارم، چرا که 2 وزارتخانه، استاندار و فرماندار بالای سر آن تعاونیهای مسکن بود.
اگر این طرح به این شکل جلو میرفت طرح موفقی بود. اکنون هم در خیلی از مناطق مسکن مهر ساخته شده و برخی از این مسکنها هم هنوز به سامان نرسیدهاند که البته این نگاه کلان است و من از جزئیات آن خبری ندارم که البته اگر اشکالی وجود دارد، باید اشکالات آن را رفع کنند.
نکته مهم این است که مسکن مهر همه مسکن کشور نیست بلکه حداکثر ۳۰ درصد مسکن کشور است، بنابراین بقیه مسائل مربوط به مسکن نباید کنار گذاشته میشد و به آن توجهی نمیشد، بلکه باید آنها هم ساماندهی میشدند که البته آن بخشها سازندگان خود را داشت، منتها دولت باید سیاستگذاریها را انجام میداد و نظارت میکرد تا قوانین اجرا شود.
طبق آماری که خود شما در زمان تصدی بر وزارت مسکن داده بودید، قرار بوده سالانه ۸ هزار میلیارد تومان صرف ساخت ۴۰۰ هزار مسکن مهر شود. میخواهم بدانم اگر دوباره این چنین اعتباری را به شما بدهند باز هم صرف همین مسکن مهری میکنید؟
مسکن مهر که اکنون جاری است و متوقف نشده و اگر اشکالی دارد باید اشکال آن را رفع کنیم. به مردم قول داده شده و از آنها پول گرفته شده است، مگر میشود به آنها مسکن نداد.
میخواهم بگویم با وجود هزینه شدن این چنین اعتباری برای طرح مسکن مهر در نهایت این طرح چقدر به حل مشکل مسکن کمک کرده است. ما همچنان نوسان قیمت مسکن را داریم.
بازار مسکن 2 مقوله دارد؛ یکی مسکن و یکی سرمایه. یعنی خیلی از اینها که مسکن میخرند به عنوان کالای سرمایهای مسکن را میخرند، وگرنه قیمت مسکن این طور نمیشود. اکنون نقدینگی در اقتصاد ما وجود دارد که گاهی سراغ سکه یا خودرو و گاهی هم به سمت مسکن میرود. طی ۵۰ سال اخیر هم همیشه مسکن یک روند رو به رشدی داشته و مردم هم این را میدانند، بنابراین هرکسی که پول مازاد داشته باشد میرود مسکن میخرد. قیمت مسکن فقط تحت تاثیر عامل سکونتی نیست بلکه تحت تاثیر عامل سرمایهگذاری هم است. هر وقت پول در جامعه زیاد شود و این پول صرف تولید و سرمایهگذاری نشود به این سمتها میرود.
شما چه نسخهای برای حل مشکل مسکن میتوانید ارائه کنید؟
همانطور که گفتم مسکن هم سکونت و هم سرمایهگذاری است که باید از هم تفکیک شوند. نیاز سالانه مسکن در کشور ما ۸۰۰ تا ۹۰۰ هزار مسکن است که متناسب با رشد جمعیت و ازدواجهایی که انجام میشود باید ساخته شود. تقریبا ۳۰ درصد این میزان مربوط به مسکن مهر است که باید آن را ساماندهی کنیم. البته اگر مشکلات آن را حل کنیم طرح خیلی خوبی خواهد بود. دولت باید سرمایهگذاریهای خود را صرف شهرسازی و مسائل اصلی کند و در کنار آن مسکن مهر ساخته شود.
از نظر شما اصلا ساخت این چنین مجتمعهای مسکونی کوچک به معنای حل مشکل مسکن است؟
این که یک شهر کوچک به یک شهر کامل تبدیل شود به تدریج طول میکشد اما شما بالاخره تا کجا میخواهید تهران را بزرگ کنید. انتقال پایتخت هم صورت بگیرد باز مسائل اصلی این شهر وجود دارد. مثلا در پاکستان یا ترکیه پایتخت را تغییر دادند اما همچنان مسائل آن شهرها وجود داشته است. چون این شهرها تنها شهری برای سکونت نیستند، بلکه این شهرها، شهرهای اقتصادی هستند. تهران یک شهر بزرگ اقتصادی است و غیر از مسائل سیاسی، در آن کار و ثروت وجود دارد و گرایشهای مردم را نمیتوان با انتقال پایتخت از بین برد.
بنابراین به نظر من باید به طرح جامع مسکن توجه و برنامه بلندمدت طرحریزی شود. ضمن اینکه خود مردم ما هم مسکن میسازند که در این مواقع باید بیشتر به طرح جامع مسکن توجه شود. در کنار آن، دولت سهم خودش را هم در مسائل شهرسازی و هم در مسائل بانکی با دادن تسهیلات با سودهای متعارف باید ایفا کند که این مسکن ساخته شود. اقتصاد مجموعهای از اقدامات مختلف است. باید منابع بانکی بین واحدهای تولیدی و خدماتی توزیع شود و بانکها خودشان مسئول باشند نه اینکه به تکلیف و دستور عمل کنند، چون اگر این طور شود اراده و جوابگویی مدیران عامل بانکها سست خواهد شد. مدیران بانکها باید در مقابل منابعی که برای پروژههای مختلفی که در نظر میگیرند پاسخگو باشند.
شما اشاره کردید که مسکن مهر برای اقشاری است که توان خرید مسکن ندارند اما بعد از شما، وزیر مسکن دولت دهم گفت که این مسکن مهر برای اقشار متوسط جامعه بوده، نه اقشار ضعیف. بالاخره این مسکن مهر برای کدام قشر است؟
دهک اول و دوم در جامعه، نمیتوانند قسط بدهند. یعنی مشکل مسکن دهک اول و دوم باید توسط خیرین مثلا بنیاد مسکن یا کمیته امداد و سازمانهای مختلف حل شود و به آنها سوبسید بدهیم، چون اگر به آنها وام مسکن بدهیم توان بازپرداخت ندارند، بنابراین باید فراخور حال آنها به آنها مسکن داد. اما باید همیشه کیفی باشد، حتی اگر این واحدها کوچک باشند.
پس در واقع نظر شما دادن سوبسید در بخش مسکن است؟
برای دهک اول و دوم بله. دهک سوم، چهارم، پنجم و ششم میتوانند از مسکن مهر استفاده کنند و دهکهای هفتم، هشتم، نهم و دهم هم به این چیزها نیاز ندارند و خودشان با وامهای مختلفی که میتوانند دریافت کنند، مسکن خود را تهیه میکنند.
من وقتی به طرح جامع مسکن اشاره کردم باید توجه کنید که در کشور ما در مورد مسکن 3تیپ افراد وجود دارد؛ یکی افرادی که اصلا توانایی خرید و پرداخت قسط ندارند، دوم کسانی که توان متوسطی دارند و میتوانند قسط پرداخت کنند که مسکن مهر برای آنهاست و دیگر آنهایی که توان بیشتری برای خرید مسکن دارند.
حال برای همین اقشار دهک اول و دوم شما برنامه خاصی دارید که اگر رئیسجمهوری شدید اجرا کنید؟
بله. بنیاد مسکن، کمیته امداد و خیرین مسکن ساز با دادن سوبسید و عنایت دولت و تشویق مردم به حمایت از اینها میتوانند به مسکنسازی بپردازند. میتوان همان طور که خیرین مدرسه ساز رشد کردند خیرین مسکن ساز هم مورد توجه قرار بگیرند.از طرف دیگر خود دولت هم برای دهکهای اول و دوم باید سوبسید بدهد. مگر الان ما به مسکن مهر سوبسید نمیدهیم.
شما در مورد مسکن مهر به این اشاره کردید که دولت خودش را باید کنار بکشد اما این برای مسکنهای دهک اول و دوم صدق نمیکند؟
دولت در مسکن مهر هم در برنامهریزی آن باید نقش داشته باشد اما در هیچ جا نباید کار اجرایی کند بلکه باید برنامهریزی کند که مسکن ساخته شود، نه اینکه خودش مسکن بسازد. کمااینکه در مسکن روستایی، بنیاد مسکن ترتیبی داده که اکنون در روستاها سالانه ۲۰۰ هزار مسکن ساختهاند. دولت وامی داده، بنیاد حمایت، نقشه را تهیه و سرپرستی کرده و مردم ساختهاند. در واقع این طرح، الگوی موفقی در روستاها بوده و در شهرهای کوچک هم این الگو را به بنیاد مسکن دادهاند.
در مورد نقش دولت فکر میکنید در بحث قیمت گذاری مسکن هم دولت باید نقش داشته باشد؟ مثلا اخیرا مرکز آمار ایران اعلام کرده بود در تابستان سال گذشته که میزان حداکثر افزایش اجاره بها ۹درصد اعلام شده بود اما این میزان در واقعیت ۱۴درصد رشد کرده بود.
این نشان میدهد که به آن دستور عمل نشده است. ما با بالابردن عرضه مسکن اجارهای میتوانیم مشکل را حل کنیم. ما باید عرضه مسکن اجارهای را بالا ببریم. طرحی وجود دارد که سرمایهگذارانی بیایند و با دریافت تسهیلاتی، این مسکنها را بسازند و تا 5 سال اجاره داده شود و بعد از آن، میتوانند خودشان مسکن را واگذار کنند. اگر دولت در امر سیاستگذاری مسکن اجارهای حرکت کند مشکل حل میشود.
اخیرا وزیر مسکن آمار داده بود که ۴۰۰ هزار مسکن خالی در تهران وجود دارد که قرار است برای آنها مالیات در نظر گرفته شود. این شیوه برخورد را شما چطور ارزیابی میکنید؟
خانه خالی چند شکل است. یکی از اشکال خانه خالی، مسکنهایی است که فرد نگه داشته و اجاره نمیدهد اما خانههایی هستند که ساخته شدهاند و برای واگذاری آماده هستند. همیشه هم همینطور است که باید مسکنهای تازهساز پایان کار بگیرند تا بعد آن را بفروشند. معمولا هم این طور است که 5 یا 6 درصد خانه خالی باید وجود داشته باشد که مردم برای تبدیل و خرید به آنها مراجعه میکنند.
اگر خانه خالی وجود نداشته نباشد که قیمت خانه ناگهان افزایش مییابد، چون عدهای که ازدواج کرده یا ارثی به آنها رسیده یا مستاجر هستند و میخواهند خانه بخرند برای خرید خانه مراجعه میکنند که باید برای این مراجعهکنندگان خانه خالی وجود داشته باشد. مثلا اکنون در تهران بیش از 2 میلیون خانوار وجود دارد که 5 درصد آن حدود ۱۰۰هزار مسکن میشود که وجود ۱۰۰هزار خانه خالی در تهران غیرعادی نیست اما اگر ۴۰۰هزار مسکن به معنای واقعی خالی باشد آن اشکال دارد.
فکر میکنید اخذ مالیات پاسخگو باشد؟
شناخت اینکه کدام خانه به معنای واقعی خالی است، باید بهطور کامل صورت بگیرد، وگرنه دوباره ممکن است یک نابسامانی دیگر رخ دهد. اما اینکه خانه خالی شناخته شود هم با روشهای تشویقی و هم الزامی بحثی دیگر است که باید اجرا شود که این هم دقت میخواهد و نباید کاری کنیم که طرح به دلیل پخته نبودن شکست بخورد. باید این چنین طرحی بهصورت پایلوت در یک شهر اجرا شود و بعد اگر جواب داد در همه جا اجرا کنیم. نمیتوان یک قانون نوشت و بعد آن قانون را در همه بخشها اجرا کرد.
به جز مسکن میخواهم در مورد طرحهای نیمه تمام عمرانی هم سخن بگویید. طبق آمار مرکز پژوهشهای مجلس در دهه ۸۰ تنها ۳۰ درصد این طرحها تکمیل شدهاند. به نظر شما دولت آینده با این طرحهای نیمه تمام عمرانی باید چه کند؟
طرحهای عمرانی نیاز توسعه کشور است و باید با دقت با آنها برخورد شود و شرکتها و پیمانکارانی که در این طرحها کار میکنند ذخایر فنی کشور هستند و باید آنها را حفظ کنیم تا با استحکام و پایداری تحت نظر دولت کار خود را انجام دهند.
اما اینکه اعتبار طرح عمرانی کم شده باید دلیل آن را بررسی کرد. بسیاری از بودجههای ما صرف بودجههای جاری میشود و جمعیت دولت زیاد است، در حالی که باید پرهیز کنیم که جمعیت دولت زیاد نشود. در این مورد قانون هم وجود دارد اما بالاخره آن را دور میزنند.
دولت باید سیاستگذار، برنامهریز، حمایتگر و هدایتگر باشد که این چنین دولتی به جمعیت زیادی نیاز ندارد بلکه کارهای ستادی انجام میدهد نه اجرایی. یکی از مراکزی که شدیدا درگیر این موضوع است سازمان مدیریت و برنامه کشور است. نباید سازمان مدیریت و برنامهریزی را از شکل اصلی خارج کرده و به شکل معاون ریاستجمهوری در میآوردیم، آن وقت که سازمان بود شفافتر، پاسخگوتر و بهتر میتوانست کار کند.
البته زمان انحلال این سازمان، شما خودتان عضو کابینه دولت بودید که از شما واکنشی ندیدیم.
خب، ما باید در دولت موضع داشته باشیم، نباید که در جامعه این را بیاوریم. به هر حال نباید این طور میشد. حالا هم باید احیا شود، چون اگر اشکالی داشت باید آن را برطرف و قوی میکردیم.
اما در مورد اینکه چرا اعتبار طرحهای عمرانی کم شده است باید اشاره کنم که بسیاری از بودجههای ما صرف بودجههای جاری میشود و نباید جمعیت دولت ما زیاد شود و اگر هم قرار است زیاد شود در بخش فنی این طور میتواند باشد.
وقتی کسی بازنشسته شده، نباید جایگزینی برای آن در نظر گرفت. وقتی جمعیت دولت کم شد دیگر نیاز نیست که بودجههای عمرانی را صرف بودجههای جاری کنیم. اما حالا باید چه کنیم؟ آن کار میان مدت و دراز مدت است.
اکنون چند راه وجود دارد؛ یکی اینکه فاینانس داخلی راه بیندازیم، هر صورت وضعیتی که از پیمانکاران داخلی کشور تایید شد این قابلیت تبدیل به پول شدن دارد. این طور است که مسئول مربوطه یک وزارتخانه طرح را تایید میکند و بعد به ذیحسابی میدهند و ذیحساب طرح را با مقررات تطبیق میدهد و در پایان چک میدهد؛ یعنی آنجا که میخواهد چک بکشد پولی ندارد. برای این مشکل رابطه پرداخت با خزانه را میتوانیم برداریم و به بانک ببریم و اگر هم جایی تاخیر پیش آمد، دولت سود آن تاخیر را به بانک بدهد. یعنی در حقیقت پرداخت توسط بانک انجام شود و پیمانکار هم کار خود را اجرا میکند.
آن وقت این تسهیلات دستوری و تکلیفی نمیشود؟
خیر. چرا دستوری شود؟
چون دولت دارد به بانک تکلیف میکند که به طرحی وام دهد؟
وقتی دولت دارد سودش را میدهد که دستوری نیست. یک پول تضمین شدهای برای بانک است. بانک هم دیگر به اجرا کاری ندارد و به پرداخت کار دارد و هرجا که تاخیر داشت دولت باید پاسخگو باشد. یک سازمانی مانند سازمان مدیریت و برنامه لازم است که این قراردادها را تنظیم و تهیه کند. موضوع دیگری که باید به آن توجه کرد این است که اوراق مشارکت باید جاذبه داشته باشد. اکنون اگر بانک ۲۲ درصد سود میدهد اوراق مشارکت با سود ۲۱ درصد باشد معلوم است که مورد استقبال قرار نمیگیرد. یک کار دیگر در دنیا انجام میشود که اکنون در کشور ما خیلی زمینه اجرای آن فراهم نیست و میتوان به سمت فراهم شدن زمینه آن رفت. در دنیا اوراق قرضه را به بنگاههای خصوصی میدهند که آن وقت تضمین آن اعتباری است که شرکتهای اعتبارسنج میدهند.
اما آن وقت این تضمین دارد؟
همان نمره آن شرکتهای اعتبارسنج اعتبار است دیگر. شما به عمق موضوع توجه کنید. این چنین بنگاههایی اگر اعتبار داشته باشند مردم آنها را میشناسند و با آن کار میکنند و بسته به اعتبار آنها سود آنها بیشتر میشود. بنابراین مجموعه اعتبارات دولتی به اضافه فاینانس داخلی، اوراق مشارکت و اوراق قرضهای که در آینده بتوان ساماندهی کرد از جمله راهکارها هستند. ما نباید فقط به امروز فکر کنیم بلکه باید برای آینده هم فکر کنیم.
به نظر میرسد چالش دیگر اقتصاد ایران طرح هدفمندسازی یارانهها باشد که شما قبلا در سخنانی اشاره کرده بودید که نمیتوان یارانهها را حذف کرد و باید نظر کارشناسان را جمع کرد. پیشنهاد مشخص شما در این مورد چیست؟
چون پرداخت یارانهها را قول دادیم باید اجرا کنیم. مگر قانون نیست؟ پس نمیتوان آن را اجرا نکرد اما پرداخت یارانه نقدی به بالارفتن تورم کمک کرده است. پس باید چه کرد؟ یعنی شیرینی پرداخت اول یارانه را چند ماه بعد تلخی تورم از بین میبرد. من در این مورد پیشنهادی دارم. آیا در سبد هزینه خانوار ایرانی یک آیتم مهم بحث تامین اجتماعی و درمان نیست؟ اگر هست که هست میتوانیم این پول را صرف قسمتی از سبد هزینه خانوار که سلامت و درمان است کمک کنیم. یعنی یک تامین اجتماعی پایه برای همه مردم کشور تدارک ببینیم و این پول را صرف این کار کنیم.
چطور؟
میتوان این یارانهای که اکنون به مردم پرداخت میشود را صرف پرداخت حق بیمه کرد. کل این رقم را برای این کار بگذاریم. پرداخت هزینههای تامین اجتماعی در آنجایی که باید پرداخت شود الان تاحدودی اشکالاتی دارد اما یارانهها را به موقع پرداخت میکنیم.
آنجا هم که یارانه حق بیمه فرد میشود باید به موقع پرداخت شود که آن وقت دیگر تامین اجتماعی خوب میشود و اگر هم جایی میخواهیم آن را افزایش دهیم، میتوانیم یک سطح بالاتر ببریم. اگر بیمه تکمیلی خواستند دیگر دستگاهها خودشان ترتیب آن را میدهند و در واقع این لایه، لایه بعد از تامین اجتماعی پایه است.
البته سابقه همکاری دولت و سازمان تامین اجتماعی نشان داده که اکنون بیش از چندین هزار میلیارد تومان دولت به این سازمان بدهکار است.
من میگویم این کار سادهای است که اگر این یارانهها برای تامین اجتماعی تعهد شوند آن وقت باید به هر شکل این یارانه را دهیم. یک نکته اساسی در کشور ما این است که هرجا دولت تعهدی میدهد باید به آن عمل کند. این یک اصل در کشورداری است که هرچه دولت تعهد میدهد باید انجام دهد. اگر انجام ندهیم اعتماد مردم به دولت کم میشود. بهترین راه جذب مردم برای پشتوانه دولت این است که به قول خود هرچقدر که میتوانیم عمل کنیم. آنجا هم که نمیتوانیم قول ندهیم.
چالش دیگر اقتصاد فعلی ایران ارز است. برای نرخ ارز چه نسخهای دارید؟
نرخ ارز در مجموع کارهای اقتصادی کشور ما معنا مییابد. ما باید صادراتمحور باشیم، چون اگر بخواهیم صادرات کنیم کیفیت کار بالا میرود و قیمت تمام شده پایین میآید. باید کیفیت ما بالا برود و قیمت تمام شده ما پایین بیاید.
اگر این کار را انجام دادیم قیمت ارز نمیتواند خیلی پایین باشد که وقتی صادر میکنیم جواب قیمت تمام شده را ندهد یا آنقدر پایین باشد که مکررا واردات صورت بگیرد.
پس بحث ارز در مجموعه گردش اقتصادی کشور معنا مییابد. کمااینکه در سالهای اخیر هم به علت ارزانی دلار دیدیم چطور واردات شد. زمانی قرار بود قیمت سوخت و ارز سالانه مقداری رشد کند که اگر ما این کار را سالانه مثلا از ۱۰سال پیش سالی 7 یا 5 درصد بالا میبردیم اکنون به قیمتهای متعادلی میرسیدیم و هم اینکه تغییرات شگرفی روی زندگی مردم نمیگذاشت. ما نرخ را ثابت نگه داشتیم که در نهایت منجر به این وضعیت شد.
البته در سالهای حضور شما در کابینه دولت هم تثبیت نرخ ارز را داشتیم.
منتها یک کمی نرخ ارز رشد کرد و وقتی دولت بر سر کار آمد از ۹۰۰ تومان به ۱۰۰۰ تومان رسید. اما میتوانست رشد بیشتری داشته باشد. باز هم دولت و مجلس است که تصمیم میگیرند با مجلس به خوبی تعامل شود و به یک جمعبندی برسند و متفقالقول آن را اجرا کنند تا به اختلاف نظر هم تبدیل نشود.
زمانی که شما در کابینه بودید اصلا بحث تغییر نرخ ارز پیش نیامده بود؟
بعضا پیش میآمد و بحث میشد اما دیگران در این مورد تصمیم میگرفتند.
شما در 4 دولت حضور داشتید و با 4رئیسجمهوری کار کردهاید. اگر بخواهید رویکردهای اقتصادی چهار دولت را با هم مقایسه کنید، مشخصههای بارز آنها را در چه میبینید. اکنون شما اشاره کردید که در مورد ارز دیگران تصمیم گرفتند که این به ذهن میرسد که مثلا در دولتهای نهم و دهم تصمیمات شخصی در اقتصاد بیشتر بوده است.
بله. همین طور است.
در دولتهای نهم و دهم این رئیسجمهوری بوده که بیشترین تصمیمات را در بخشهای اقتصادی گرفته است؟
در همه بخشهای دیگر هم این گونه بوده است.
حالا اگر این رویکرد را با ۳ دولت دیگر مقایسه کنید کدام رویکرد اقتصادی را میپسندید؟
در همه دولتها کارهای زیادی انجام شده اما بعضا در دولتها کارهای کامل انجام نشده است. در زمان آقای هاشمی یک طرح تعدیل ساختاری پیش آمد که چون همهجانبه نبود و همه موضوعات در آن دیده نشد در نهایت متوقف شد. وقتی تورم به حدود ۵۰ درصد رسید، ناچارا متوقفش کردند. در دولت آقای خاتمی یک ریتم آرامتری وجود داشت اما تحول بزرگی اتفاق نیفتاد. واقعی کردن قیمتهای انرژی حتما باید در کشور ما صورت بگیرد. اما ناگهانی اجرا کردن آن مشکلات بزرگی را ایجاد میکند.
فکر میکنید چرا این 4 دولت طرح مشخص اقتصادی نداشتند. آیا مشکل از دولتها بوده یا ساختار اقتصادی ایران مشکل داشته است؟ چون اگر ساختار باشد شما هم مشکل خواهید داشت.
اگر ما الان پول نفت را به تولید قوی تبدیل کرده بودیم، این تحریمها این قدر تاثیر داشت؟ تولید خوب داشته باشیم اثر این تحریمها کم میشود.
اینها را میدانم اما میخواهم بگویید که چرا تاکنون هیچ دولتی طرح اقتصادی مشخصی نداشته است؟
بالاخره تجربه است و حالا به تجربه اینها درست میشوند. ۳۰ سال هم برای یک نظامی که تازه شکل گرفته و مشکلات عدیدهای از جنگ تا مسائل دیگر داشته دوران طولانی نیست. کشورهای لیبرال دموکراسی ۲۰۰ سال طول کشیده تا قوام و دوام بیابند. ما هم از تجارب خود باید استفاده کنیم و توانمندیهای خوبی هم داریم. الان ۳۰ سال گذشته و مدیران قوی داریم که مجموعه دانش و تجربه را باید به کار گیریم.
مساله این است که طی دولتهای نهم و دهم ما بیش از ۶۰۰ میلیارد دلار درآمد نفتی داشتیم که دیگر شاید این چنین فرصتی به دست نیاید.
من که گفتم در این دولت این طور بوده است.
شما بالاخره مجموعهای از دولت نهم بودید. این درآمدهای نفتی چگونه هزینه شده است؟
دولت باید به دیوان محاسبات بگوید که این پولها کجا مصرف شدهاند. به نظر من لازم است که یک بیلان دقیقی از این کار داده شود، چون همه این سوال را دارند که ۶۰۰میلیارد دلار پول نفت کجا مصرف شده است. در خیلی از جاها مثلا پالایشگاهها و طرحهای مختلف هزینه شده، اما اینکه دقیقا کجا مصرف شده را دولت باید یک بیلانی بدهد که چه کرده است.
خود شما بگویید که به میزان سهم شما از دولت، این پولها در دولت چه شده است؟
من که در دولت نهم بودم و در دولت دهم حضور نداشتم. اوایل دولت نهم هم که این درآمدها کمتر و اواخر دولت دهم این درآمدها بیشتر شده است. قسمتهایی از آن را میدانم اما قسمتهایی مانند بانک مرکزی که حسابهای مالی کشور را مدیریت میکنند بیلان دقیقی دارند.
در مورد مصرف همان وزارتخانهای که در اختیار شما بود بگویید چه کردید؟
من در وزارتخانهای کار کردم که ارزآوری خیلی کمی داشت. در ساختمانسازی ارز مستقیم نبوده یا سهم خیلی کمی داشته است. حالا در زمینه آهنآلات شاید واردات شده یا کاشی که در ایران هست و باز وارد میکنند که اینها را نمیتوان مصارف مستقیم این درآمدهای ارزی دانست.
یعنی حتی به عنوان یک عضو از کابینه دولت نهم هم مطلع نبودید که این پولها صرف چه میشد؟
نه. من اگر بخواهم اطلاع بدهم باید اطلاعات دقیق داشته باشم. آنها که حسابهای کشور را دارند باید دقیق بگویند که این پولها چه شده است.
در پایان نگفتید که با رویکرد اقتصادی کدام دولت موافق بودید؟
من در وزارتخانهای کار میکردم که ضمن مسئولیت عمومی که داشتم اما کار خودم را انجام میدادم. هدف من اصل کار بود.
این طور که نمیشود، بالاخره شما باید تابع سیاستهای آن دولت باشید.
درست است اما اتفاقا یکی از این اختلافنظرها همین بوده که من یک روش مدیریتی داشتم که طبق آن کار میکردم که بعضا مورد میل دولتها نبوده و من در کابینه دومها حضور نداشتم. روش مدیریتی که من دارم ارتباط نزدیک با پرسنل و حضور قوی و رفتار خاص با مردم و رفتارهای دیگر مدیریتی است که سر حرفم بودم. مثلا من با ادغام وزارت جهاد کشاورزی موافق نبودم که دیدگاههای مدیریتی بود. آن دولتها هم هرکدام یک ویژگیهایی داشتند.
منبع:آخرین نیوز
ارسال نظر