دیدگاه روزنامه کروبی درباره تشکیل حزب توسط میرحسین موسوی
آقاي موسوي به نهاد حقوقي-مدني نيازمنديم نه حزب
به دلايل متفاوت ميرحسين موسوي نبايد حزب يا جبهه سياسي تشكيل دهد كه برخي از آن دلايل را خواهم آورد اما بعد از اين پرهيز دادن، ايشان چه كار بايد بكند؟ وي كميته صيانت و دفاع از فصل سوم قانون اساسي (حقوق مردم) را تشكيل دهد كه علل نياز به اين اقدام را ذكر خواهم كرد.
به دلايل متفاوت ميرحسين موسوي نبايد حزب يا جبهه سياسي تشكيل دهد كه برخي از آن دلايل را خواهم آورد اما بعد از اين پرهيز دادن، ايشان چه كار بايد بكند؟ وي كميته صيانت و دفاع از فصل سوم قانون اساسي (حقوق مردم) را تشكيل دهد كه علل نياز به اين اقدام را ذكر خواهم كرد.
1- تشكيل حزب در جامعهاي كه حاكميت آن چندان با احزاب بر سر همراهي نيست و آنان را رقيب خود ميداند، با موانع جدي روبهرو است. به عنوان مثال فعاليت حزب جمهوري اسلامي كه به درخواست هاشمي از رهبر نظام متوقف شد.
مشكلات فراوان بر سر فعاليت و نقش احزاب درون حاكميت از كارگزاران تا اعتمادملي، مشاركت و مجاهدين انقلاب ديگر جاي گفتن ندارد. حاكميت به راحتي به يك كانديدا امكان نظارت ميدهد، اما به احزاب امكاني نميدهد در چنين فضايي ابعاد يك حزب كمك چنداني به دموكراسي نميكند.
2- اما مساله مهمتر از عامل اول، فقدان نهادهاي مدني است. احزاب در فقدان نهادهاي مدني مستقل يا سركوب ميشوند يا حكومتي يا محفل و فرقه.
در حاليكه حزب به معني نهاد سياسي به نمايندگي از نهادهاي مدني يعني مردم متشكل در هويتهاي صنفي، فرهنگي و اجتماعي، وارد قدرت ميشود.
حزب بدون نهادهاي مدني حامي، مانند ماهي بيرون افتاده از آب است، در حاليكه اگر جامعه مدني ما قوي بود، نتيجه انتخابات چندان تاثير مهمي بر همه اركان جامعه نداشت.
3- اين دو قاعده كلي گفته شده كه يعني حاكميت عبوس بر احزاب و حزب بدون جامعه مدني، بحران احزاب را در جامعه ما عميق ميكند اما مسائلي ديگر وجود دارد كه دلايل خاص ناميده ميشود و تشكيل حزب از سوي ميرحسين موسوي را امري نادرست ارزيابي ميكند.
ميرحسين موسوي با تشكيل حزب در ترافيك احزاب داخل حاكميتي واقع ميشود و به عنوان يك طرف سياسي در كشمكشهاي احزاب اصلاحطلب قرار ميگيرد و طرف دعواهاي آينده ميشود. به نظر ميرسد كه با توجه به تقويت نهادهاي مدني، احزاب و جريانهاي سياسي به اندازه كافي وجود دارند. ميرحسين موسوي نبايد به عنوان طرف دعوا در رقابتهاي سياسي اصلاحطلبان قرار بگيرد.
4- اطرافيان و شخصيت فردي ميرحسين موسوي حزبي نيست. اطرافيان اصلي وي اساتيد دانشگاه و شخصيتهاي اجرايي نظام هستند كه تجربه كار حزبي و آموزشي ندارند و فاقد مباني اصول فكري- عملي براي كار حزبي هستند.
بايد قبول كرد كه فرق است ميان يك گروه اجرايي با جريان حزبي، آن هم در حاكميت ايران كه در مجموع ساختار سياسياش جريان واحد و همفكر را در مديريت اجرايي نميپذيرد.
5- مساله ديگر جدا از حاميان سياسي و جرياني ميرحسين موسوي كه به دلايل سياسي به وي راي دادند، حاميان مودي وي ديدگاه و منش حزبي ندارند.
حال اگر اطرافيان ميرحسين را در كنار حاميان مودي وي قرار دهيم، به هيچ وجه پيوندي پايدار و درازمدت براي اين همكاري متصور نيست، چراكه حاميان مودي موسوي با گرايشات متفاوت از او به عنوان رياستجمهوري استقبال كردند، نه به عنوان رهبر حزب سياسي.
تفاوت ميان رهبر يك حزب و پست رياستجمهوري بسيار زياد است. حزب قواعد، ساختار و باورهاي معيني دارد كه افراد خاصي را جذب ميكند.
6- تجربه نشان داده است كه جامعه بدون تجربه كار جمعي و نهادهاي مدني اعم از صنفي، فرهنگي و غيره، در كنش حزبي چندان موفق نيست.
7- كار حزبي به نيروهاي همدل و حداقل داراي راهبرد مشترك نيازمند است، ميرحسين چنين نيروهايي ندارد.
همچنين حزب در ايران به شخصيتي كاريزما براي شكلگيري نيازمند است يا مجموعهاي از افرادي كه با توانايي خود نقاط ضعف يكديگر را پوشش دهند.
ميرحسين موسوي روشنفكري با توان اجرايي است كه چندان مورد خطابه، موجآفريني و فضاسازي نيست، در حاليكه روحيه مقاوم، پيگير و اجرايي دارد.
8- مساله مهمتر رفتار حزبي از سوي وي، جناح مقابل را در برخورد با او بسيار تحريك ميكند و توان تحمل وي در نزد جناح مقابل بهشدت پايين ميآيد و بايد ديد كه آيا ميرحسين و جريان حامي وي ميتواند در برابر اين فشار هزينه لازم را پرداخت كند.
مجموعه دلايل هشتگانه مزبور تشكيل حزب از سوي وي را كاري معقول و مقبول نميدانند. ميرحسين موسوي در آخرين اطلاعيه (شماره 9) اهداف مدني و مهمي را در چارچوب فصل سوم قانون اساسي اعلام كرده كه آن را پي خواهد گرفت. تحقق هر كدام از اين خواستهها مانند آزادي بيان، آزادي تجمع، شكلگيري رسانه مستقل، ايجاد تشكلات و... قدمي بزرگ در راه تحقق جامعه مدني و در نتيجه كمك به تحقق دموكراسي است. اين اهداف نياز به تغيير قوانين و پذيرش ساختار قدرت دارد تا تشكيل حزب سياسي. در نتيجه با تشكيل يك كميته يا نهاد مردمي مدني كه از حمايت احزاب سياسي، نهادهاي صنفي، قومي، جنسيتي، شخصيتهاي داخل حاكميت و روحانيون، علما، وكلا و معتمدين بازار، كارآفرينان، هنرمندان، نويسندگان و دانشجويان برخوردار باشد، بهتر ميتوان حركت حقوقي و مدني براي اصلاح قوانين و تفسير درست آن ايجاد كرد. تشكيل كميته پيگيري فصل سوم قانون اساسي به عنوان نهاد مدني حامي همه جريانات اصلاحطلب قلمداد ميشود و از حمايت آنان برخوردار خواهد بود و همچنين نقش داور بيطرف را در اختلافات مدني در جامعه ايفا ميكند.
در وهله نخست شايد ترجيح كميته به حزب، نوعي انتخاب حداقي به نظر آيد اما حركتهاي انفجاري در عمل نتيجه انتحاري دارند و ماجراساز هستند اما نتيجه بخش نيستند. بايد قبول كرد حزب قدرتمند و جبهه گسترده در جامعه ما عمر طولاني ندارند اما تشكيل نهادهاي حقوقي ـ مدني كه چهرههاي قدرتمند و طرفدار حقوق شهروندي در آن عضو باشند، ميتوانند تاثيرگذار باشند. از طرفي در جامعه ما نظارت دولتي پذيرفته شده كه اين نظارت را شوراي نگهبان انجام ميدهد، در حالي كه نظارت بر حسن اجراي قانون با اهداف مشخص به وسيله نهادهاي مدني امري موردنياز است. حال اگر اين نهاد از چهرهها و جريانهاي قدرتمند داخل حاكميت شكل بگيرد و چند هدف مشخص را دنبال كند، بر قدرت جامعه مدني خواهد افزود. كميته مزبور ميتواند با اولويت قراردادن تفسير درست و تغيير چند قانون براي خود وظايفي كارآفرين تعريف كند و فضاي اجتماعي خلاق در جامعه به وجود آورد. وجود چهرهها و نمايندگان قدرتمند در اين كميته، توان چانهزني آن را به عنوان يك نهاد مدني با حاكميت بالا ميبرد به خصوص اگر كميته مزبور از حمايت مردم برخوردار باشد، اين قدرت مضاعف ميشود. در كميته مزبور بايد نمايندگان آيات
عظام، وكلاي خوشنام، روشنفكران، اساتيد دانشگاه، صاحبان صنايع، فعالان صنفي و مدني و... حضور داشته باشد. وجود نمايندگان چهرههاي قدرتمند حاكميت كه به حقوق مردم باور دارند، بر مصونيت اين كميته خواهد افزود خاتمه سرنوشت احزاب و جبهههاي ناموفق يا غيركامياب در جامعه به ما گوشزد ميكند كه مشكل جامعه ما حركت سياسي نيست، حركت سياسي از هر نوع آن در جوامع ما ايجاد ميشود. معضل جامعه ما رابطه منطقي ميان حاكمان و جامعه است.
اين شكاف را نهادهاي مدني و حقوقي و صنفي بهتر حل خواهند كرد. به خصوص اگر اين نهادها از جريانها و چهرههاي موثر بهره ببرند. تاسيس حزب و جبهه در جامعهاي موفق است كه امكان در اختيار گرفتن حاكميت و اصلاح از بالا ميسر باشد كه رانت نفتي اين امكان را در جامعه ما منتفي كرده است. همچنين حزب و جبهه زماني راهگشاست كه نهادهاي مدني شكل گرفته باشد كه اين ويژگي در جامعه ما حكمفرما نيست. نبايد فراموش كرد كه رفتاري حزبي و جبههاي در جامعه فردگرايي ما متصور نيست، در نتيجه اختلافات بسيار زود بالا ميگيرد. تشكيل كميتهاي موثر و اثرگذار كه در حوزه عمومي فعال و قدرتمند باشد ميتواند اهداف مشتركي براي احزاب و جريانات سياسي و مدني ايجاد كند، گامي راهگشاتر است. اميدوارم كه ميرحسين موسوي چنين كند.
منبع: روزنامه اعتماد ملی/تقي رحماني
منبع: روزنامه اعتماد ملی/تقي رحماني
ارسال نظر