درگذشتگان را رها کنید!
پارسینه: ˝درگذشتگان˝ را نه، واژه درگذشتگان را تأمل کنیم؛ چه چیز پیداست در معنا، در یک حرف یا ریشه این کلمه؟ سخن از گذشته و پشت سر گذاشتن، به همراه مرگ در اکثر لغتنامهها میآید.
"درگذشتگان" را نه، واژه درگذشتگان را تأمل کنیم؛ چه چیز پیداست در معنا، در یک حرف یا ریشه این کلمه؟ سخن از گذشته و پشت سر گذاشتن، به همراه مرگ در اکثر لغتنامهها میآید.
چقدر منفی، چه قدر سیاه؛ نه نه، اشتباه نکنید، قرار نیست تابویی شکسته شود. قرار نیست بی حرمتی به صاحبان الصاق شده به این واژه شود. قرار است بزرگ شمرده شود. قرار است این واژه سیاه، حرمت پیدا کند.
با واژه ای روبهرو هستیم که در گذشته همراه با مرگ معنا مییافته است. اعتباری اگر دارد از خود واژه یا معنا نیست؛ از اعتبار دارانی است که در زمان حیات قدر ندانستیمشان و حال با تکرار این کلمه برای یاد آنها به این کلمه سیاه، روشنایی میبخشیم. اعتبار و احترام این کلمه به کسانی است که ما این واژه را پیشوندشان کردیم نه خود کلمه.
صبر کنید! تلاش ندارم از حوصله شما خارج شوم. حال به موضوع دیگری فکر کنیم؛ اینکه اگر در زمان حیات درگذشتگان اینقدر که این کلمه را در رسانهها با هر گفتگویی، بیانیه ای و مکتوبه ای تکرار می کنیم، اگر در زمان حیاتشان، در زمان حضورشان و در زمان هنرنمایی شان، نام خودشان و جایگاه خودشان را تکرار می کردیم، شرممان نمیشد که چرا باید اکنون آنها را در دل خاک، بدون هیچ اکتی و بدون هیچ هنرنماییای تحسینشان کنیم.
به دنبال چه هستیم؟ اگر نکوداشت یا تقدیری است آنان که هستند را دریابیم؛ درگذشتگان را رها کنید و تا هستند قدرشان را بدانید لطفاً.
درگذشتگان را رها کنید، این واژه که با خود جا ماندن در گذشته و مرگ را به همراه دارد، فعلتان را تغییر دهید به حال بازگردید و مفتخر باشید به اینکه نام می برید از کسی که زنده است نمونه هایی همچون سعدی افشارها چشم به لبان شما دوخته اند تا شاید یادتان نرود باید واژه درگذشتگان را پیشوندش نگذاریم، او حال که هست،حال که بیمار است، حال که نمی خواهد درگذشته باشد چشم به لبان شما دوخته صدایش کنید، اکنون فریادش بزنید بدون اشک، بدون نقش.
هنرمندان بسیاری را سراغ داریم که در جوانی، تاج سر محافل بودند و اکنون که غبار پیری بر چهره هنرشان نشسته، برای ما دل آزار شدهاند و از درد بیمهری، تن به بستر تنهایی سپردهاند. آنها اکنون به نگاهها دل خوش کردهاند تا درمان کنند دلتنگی هایشان را. دشواری جور کردن پول یک داروی گران قیمت هم، با همین نگاهها آسان خواهد شد بیشک.
تصمیم سازان، متولیان و مسئولان! درگذشتگان را رها کنید حال که قدر حضور نمی دانیم؛ تا زمانیکه من و ما، در دنیای ماده معنا داریم همین اکنون را دریابیم و در همین دنیا قدردان باشیم آنان را که حضور دارند و "درگذشتگان عزیز" و "صاحب نام" خواهند شد متأسفانه.
راستی تا یادمان نرفته واژه درگذشتگان را رها کنید.
منبع: هنر آنلاین
چقدر منفی، چه قدر سیاه؛ نه نه، اشتباه نکنید، قرار نیست تابویی شکسته شود. قرار نیست بی حرمتی به صاحبان الصاق شده به این واژه شود. قرار است بزرگ شمرده شود. قرار است این واژه سیاه، حرمت پیدا کند.
با واژه ای روبهرو هستیم که در گذشته همراه با مرگ معنا مییافته است. اعتباری اگر دارد از خود واژه یا معنا نیست؛ از اعتبار دارانی است که در زمان حیات قدر ندانستیمشان و حال با تکرار این کلمه برای یاد آنها به این کلمه سیاه، روشنایی میبخشیم. اعتبار و احترام این کلمه به کسانی است که ما این واژه را پیشوندشان کردیم نه خود کلمه.
صبر کنید! تلاش ندارم از حوصله شما خارج شوم. حال به موضوع دیگری فکر کنیم؛ اینکه اگر در زمان حیات درگذشتگان اینقدر که این کلمه را در رسانهها با هر گفتگویی، بیانیه ای و مکتوبه ای تکرار می کنیم، اگر در زمان حیاتشان، در زمان حضورشان و در زمان هنرنمایی شان، نام خودشان و جایگاه خودشان را تکرار می کردیم، شرممان نمیشد که چرا باید اکنون آنها را در دل خاک، بدون هیچ اکتی و بدون هیچ هنرنماییای تحسینشان کنیم.
به دنبال چه هستیم؟ اگر نکوداشت یا تقدیری است آنان که هستند را دریابیم؛ درگذشتگان را رها کنید و تا هستند قدرشان را بدانید لطفاً.
درگذشتگان را رها کنید، این واژه که با خود جا ماندن در گذشته و مرگ را به همراه دارد، فعلتان را تغییر دهید به حال بازگردید و مفتخر باشید به اینکه نام می برید از کسی که زنده است نمونه هایی همچون سعدی افشارها چشم به لبان شما دوخته اند تا شاید یادتان نرود باید واژه درگذشتگان را پیشوندش نگذاریم، او حال که هست،حال که بیمار است، حال که نمی خواهد درگذشته باشد چشم به لبان شما دوخته صدایش کنید، اکنون فریادش بزنید بدون اشک، بدون نقش.
هنرمندان بسیاری را سراغ داریم که در جوانی، تاج سر محافل بودند و اکنون که غبار پیری بر چهره هنرشان نشسته، برای ما دل آزار شدهاند و از درد بیمهری، تن به بستر تنهایی سپردهاند. آنها اکنون به نگاهها دل خوش کردهاند تا درمان کنند دلتنگی هایشان را. دشواری جور کردن پول یک داروی گران قیمت هم، با همین نگاهها آسان خواهد شد بیشک.
تصمیم سازان، متولیان و مسئولان! درگذشتگان را رها کنید حال که قدر حضور نمی دانیم؛ تا زمانیکه من و ما، در دنیای ماده معنا داریم همین اکنون را دریابیم و در همین دنیا قدردان باشیم آنان را که حضور دارند و "درگذشتگان عزیز" و "صاحب نام" خواهند شد متأسفانه.
راستی تا یادمان نرفته واژه درگذشتگان را رها کنید.
منبع: هنر آنلاین
ارسال نظر