خوشحالی خانم بازیگر از هک شدن اینستاگرامش/ وقتی مهران مدیری را نمیشناسند!
پارسینه: مهران مدیری شب گذشته در «دورهمی» با سیما تیرانداز گفتگو کرد.
مهران مدیری شب گذشته میزبان سیما تیرانداز بازیگر سینما و تلویزیون بود.
در ابتدا مدیری به برگزاری کلاسهای بازیگری تیرانداز اشاره کرد و گفت: من که در خانه نشسته بودم و با موبایل این کلاسها نگاه میکردم، از ترس مثل بید میلرزیدم (خنده). خانم تیرانداز هر وقت خسته شدید بفرمایید که برنامه را تمام و خداحافظی کنیم!
تیرانداز هم با خنده عنوان کرد: با نسل جدید نمیتوان غیر از این رفتار کرد. البته استعدادهای خوبی داریم؛ اما من همیشه به شاگردانم میگویم شانس در بازیگری مهم است! همه تمرین میکنند و توانایی خود را بروز میدهند؛ اما باید شانس داشته باشند که دیده شوند؛ من به این موضوع اعتقاد دارم.
وی افزود: استقامت و صبر در بازیگری هم بسیار مهم است. همه کسانی که کلاس بازیگری میآیند، آرزوی رسیدن به شهرت را دارند، ولی باید بدانند که استقامت و صبر در هنر تصویر و بازیگری خیلی مهم است.
تیرانداز در بخش دیگر گفتگو، درباره فضای مجازی اظهار کرد: به هر حال فضای مجازی ویترینی برای ماست؛ اما من اصلا دوستش ندارم. متاسفانه قضاوتهای سریع را در آن شاهد هستیم. باید بگویم که چند روز پیش صفحه ایستاگرامم هک شد و از این بابت خیلی خوشحال هستم!
مدیری از تیرانداز درباره اینکه آیا تا به حال شده مردم او را نشناسند پرسید و این بازیگر گفت: بله؛ اتفاق افتاده است و خیلی ناراحت شدم. نمیدانم چرا این توقع برای ما ایجاد میشود که همه باید ما را بشناسند.
وی افزود: یک بار رفتم بانک؛ نیم ساعتی ایستاده بودم. نوبتم که شد سرم را تکان میدادم که متوجه شوند، من کیستم! در نهایت به متصدی باجه گفتم: من را نشناختید؟! گفت: چرا شناختم! (خنده)
مدیری هم خاطره جالبی را تعریف کرد و گفت: من هم هفت سال پیش به همراه دوستانم به شهری رفتم. قرار شد شب در هتل باشیم، اما به دوستم گفتند اتاق ندارند. من خودم دوباره رفتم با مسیول رزرو اتاق هتل سلام و علیک کردم و گفتم اتاق؟ گفت: به آن آقا هم گفتم اتاق نداریم. گفتم معذرت میخواهم. خیلی برایم عجیب بود؛ فکر میکردم از کره زمین بیرون آمدیم و به سیاره دیگری رفتیم که مرا نمیشناسند. این ماجرا ادامه داشت تا اینکه بالاخره یک اتاق ته یک باغ به ما رسید!
وی افزود: حتی دو نفر آمدند آنتن تلویزیون را درست کنند که آنها هم من را نشناختند. نهایتا صبح با آخرین سرعت به تهران برگشتیم. هنوز هم فکر میکنم خواب دیدم؛ آخر چطور ممکن است کسی من را نشناسد!
تیرانداز در بخش دیگری از این گفتگو درباره اوضاع سینمای ایران اظهار کرد: اوضاع سینما را باید در حد و اندازه خودمان ببینیم؛ به نظر من وضعیتمان خوب است. البته معتقدم که سینمای ما از سینمای اتاقی (از در وارد میشویم، قصه تعریف میکنیم و از در خارج میشویم) فراتر نمیرود! ما هیچ وقت توانایی و هزینه ساخت فیلمهایی مانند گودزیلا و اسپایدرمن را نداریم. چون در سینمای ما پول حرف اول را میزند، همیشه سعی میکنیم با کمترین بودجه سینما را پیش ببریم. اوضاع و احوال ما در فیلمنامه هم خوب نیست؛ چون معمولا آخر فیلم را میتوان اول فیلم حدس زد.
او در پایان درباره آرزوی خود گفت: یکی از آرزوهایم این است که فیلم اکشن بازی کنم. از طرفی عاشق این هستم که مدیر عامل خانه هنرمندان بشوم. قطعاً دست به فضای آن نمیزنم، اما تئاتر هایش را بیشتر رونق میدهم و نمایشگاه نقاشی در آن برپا و از هنرمندان گمنام حمایت میکنم.
در ابتدا مدیری به برگزاری کلاسهای بازیگری تیرانداز اشاره کرد و گفت: من که در خانه نشسته بودم و با موبایل این کلاسها نگاه میکردم، از ترس مثل بید میلرزیدم (خنده). خانم تیرانداز هر وقت خسته شدید بفرمایید که برنامه را تمام و خداحافظی کنیم!
تیرانداز هم با خنده عنوان کرد: با نسل جدید نمیتوان غیر از این رفتار کرد. البته استعدادهای خوبی داریم؛ اما من همیشه به شاگردانم میگویم شانس در بازیگری مهم است! همه تمرین میکنند و توانایی خود را بروز میدهند؛ اما باید شانس داشته باشند که دیده شوند؛ من به این موضوع اعتقاد دارم.
وی افزود: استقامت و صبر در بازیگری هم بسیار مهم است. همه کسانی که کلاس بازیگری میآیند، آرزوی رسیدن به شهرت را دارند، ولی باید بدانند که استقامت و صبر در هنر تصویر و بازیگری خیلی مهم است.
تیرانداز در بخش دیگر گفتگو، درباره فضای مجازی اظهار کرد: به هر حال فضای مجازی ویترینی برای ماست؛ اما من اصلا دوستش ندارم. متاسفانه قضاوتهای سریع را در آن شاهد هستیم. باید بگویم که چند روز پیش صفحه ایستاگرامم هک شد و از این بابت خیلی خوشحال هستم!
مدیری از تیرانداز درباره اینکه آیا تا به حال شده مردم او را نشناسند پرسید و این بازیگر گفت: بله؛ اتفاق افتاده است و خیلی ناراحت شدم. نمیدانم چرا این توقع برای ما ایجاد میشود که همه باید ما را بشناسند.
وی افزود: یک بار رفتم بانک؛ نیم ساعتی ایستاده بودم. نوبتم که شد سرم را تکان میدادم که متوجه شوند، من کیستم! در نهایت به متصدی باجه گفتم: من را نشناختید؟! گفت: چرا شناختم! (خنده)
مدیری هم خاطره جالبی را تعریف کرد و گفت: من هم هفت سال پیش به همراه دوستانم به شهری رفتم. قرار شد شب در هتل باشیم، اما به دوستم گفتند اتاق ندارند. من خودم دوباره رفتم با مسیول رزرو اتاق هتل سلام و علیک کردم و گفتم اتاق؟ گفت: به آن آقا هم گفتم اتاق نداریم. گفتم معذرت میخواهم. خیلی برایم عجیب بود؛ فکر میکردم از کره زمین بیرون آمدیم و به سیاره دیگری رفتیم که مرا نمیشناسند. این ماجرا ادامه داشت تا اینکه بالاخره یک اتاق ته یک باغ به ما رسید!
وی افزود: حتی دو نفر آمدند آنتن تلویزیون را درست کنند که آنها هم من را نشناختند. نهایتا صبح با آخرین سرعت به تهران برگشتیم. هنوز هم فکر میکنم خواب دیدم؛ آخر چطور ممکن است کسی من را نشناسد!
تیرانداز در بخش دیگری از این گفتگو درباره اوضاع سینمای ایران اظهار کرد: اوضاع سینما را باید در حد و اندازه خودمان ببینیم؛ به نظر من وضعیتمان خوب است. البته معتقدم که سینمای ما از سینمای اتاقی (از در وارد میشویم، قصه تعریف میکنیم و از در خارج میشویم) فراتر نمیرود! ما هیچ وقت توانایی و هزینه ساخت فیلمهایی مانند گودزیلا و اسپایدرمن را نداریم. چون در سینمای ما پول حرف اول را میزند، همیشه سعی میکنیم با کمترین بودجه سینما را پیش ببریم. اوضاع و احوال ما در فیلمنامه هم خوب نیست؛ چون معمولا آخر فیلم را میتوان اول فیلم حدس زد.
او در پایان درباره آرزوی خود گفت: یکی از آرزوهایم این است که فیلم اکشن بازی کنم. از طرفی عاشق این هستم که مدیر عامل خانه هنرمندان بشوم. قطعاً دست به فضای آن نمیزنم، اما تئاتر هایش را بیشتر رونق میدهم و نمایشگاه نقاشی در آن برپا و از هنرمندان گمنام حمایت میکنم.
منبع:
باشگاه خبرنگاران
مثلا اگه اون کارمند بانک شما رو میشناخت چطور میشد !!!! نیم ساعت معطللی میشد نیم دقیقه !!!!!!!! یه بار هم یکی از شماها پستش به من خورد !!بگذریم البته یه خانم بود !!!! بسیار مغرور و پر منم و افاده !!!!!!!!! اونم به من گفت چطور من رو نمیشناسی !!! منم گفتم اگه شما رو بشناسم به مدارکی که گفتم بیارید نیازی نیست !!!!!!!!؟؟؟؟؟؟