هويت واقعي احمد رشيدي مطلق
مظفر شاهدی : حداقل از اواخر سال 1355ش علايم و نشانههاي پيدا و پنهان بسياري وجود داشت که حاکي از روند رو به گسترش ناآراميهاي سياسي و اجتماعي در کشور بود. و در اين ميان به ويژه از اواسط بهار سال 1356ش مخالفان سياسي رژيم پهلوي در انتقاد و مقابله با حکومت به روشهاي آشکارتري (که در آغاز بيشتر مسالمتآميز مينمود) روي آوردند.
اين روند طي ماههاي مياني سال 1356ش عمق و گستره فزايندهتري به خود گرفت و در همان حال آشکار شد روحانيون و اسلامگرايان (که دراين مبارزه دل در گرو رهبري آيتالله خميني داشتند) به سرعت به عنوان نقطه کانوني مخالفت با حکومت وقت مطرح ميشوند؛ ضمن اينکه ساير گروههاي سياسي مخالف رژيم پهلوي نيز در آيندهاي نه چندان دور به دلايل عديده بر رهبري آيتالله خميني در مبارزات انقلابي خود گردن نهادند. بدين ترتيب به نظر ميرسيد برخلاف ساليان گذشته مخالفان خود را براي رودرويي نهايي با رژيم حاکم سخت آماده کردهاند. خيلي زود انگيزه جرقهگونه لازم براي اين مقصود فراهم آمد و آن زماني بود که همزمان با برگزاري کنگره بزرگ حزب رستاخيز در تهران (در تاريخ 17 دي ماه 1356) در يکي از ستونهاي صفحات مياني روزنامه اطلاعات مقاله اي با عنوان « استعمار سرخ و سياه» به چاپ رسيد که حاوي مطالبي اهانتآميز نسبت به آيتالله خميني بود. چنانکه تقريباً قريب به اتفاق آگاهان به امور و پژوهشگران تصريح ميکنند انتشار اين مقاله موهن نقطه عطفي مهم و سرنوشتساز در تحرکات انقلابي مردم ايران بر ضد رژيم پهلوي شد که اندکي بيش از 13 ماه بعد حکومت وقت را به سقوط
نهايي کشانيد.
از همان روزهاي پس از انتشار مقاله مذکور هويت واقعي نويسنده آن در هالهاي از ابهام افتاد و صاحب نظران براي پي بردن به شخصيت واقعي « احمد رشيدي مطلق» که نويسنده مقاله عنوان شده بود، افراد متعددي را در مظان اتهام قرار دادند. در اين ميان داريوش همايون وزير اطلاعات وقت بيش از ديگران متهم بود که اين مقاله را تدوين کرده و جهت انتشار به روزنامه اطلاعات سپرده است. اما او کماکان اين اتهام را رد کرده است و ضمن اينکه تصريح ميکند اين مقاله در پاکتي مهر و موم (که به آرم وزارت دربار مزين بود) به او تسليم شده و او بدون کنکاش در محتواي آن براي چاپ در اختيار مسئولان روزنامه اطلاعات قرار داده است. قراين و شواهدي هم وجود دارد که نشان ميدهد داريوش همايون نميتواند نويسنده مقاله مزبور باشد. در اين ميان به ويژه شيوه نگارش همايون با متن مقاله استعمار سرخ و سياه هيچ گونه همخواني ندارد. براي مقايسه نوشتههاي داريوش همايون با مقاله مذکور علاقهمندان را بالاخص به سرمقاله هاي فراواني ارجاع ميدهم که شخص همايون طي سالهاي 1345-1357ش در روزنامه آيندگان به چاپ سپرده است. بدين ترتيب به نظر ميرسد که مقاله مذکور را معاون مطبوعاتي هويدا
وزير وقت دربار تدوين و تنظيم کرده باشد و مستندات موجود نشان ميدهد که نويسنده مقاله کسي نبود جز فرهاد نيکوخواه که از ساليان گذشته مشاورت مطبوعاتي و فرهنگي هويدا نخستوزير را (در سالهاي 1343-1356ش) برعهده داشت و اينک با دستور مستقيم شاه و از سوي هويدا وزير دربار مأموريت يافته بود با تدوين مقاله مذکور موقعيت رژيم پهلوي را در مقابل مخالفان پرشمار آن بهبود بخشد (و البته نتيجه آن معکوس بود).
اردشير زاهدي که در آن روزگار سفير ايران در واشنگتن بود بعدها در خاطراتش تصريح کرد که آن مقاله سرنوشتساز را فرهاد نيکوخواه معاون و مشاور مطبوعاتي هويدا در وزارت دربار تدوين کرده بود و اضافه ميکند که اندکي پس از آن واقعه شخص فرهاد نيکوخواه را براي اين اقدام نابخردانه شماتت کرده است. عبدالرضا هوشنگ مهدوي هم در بخشي از خاطرات خود درباره علت و منشأ تدوين و انتشار مقاله استعمار سرخ و سياه چنين اظهار نظر کرده است : « شاه دريافت که چه خطر هولناکي تخت و تاج او را تهديد ميکند. لذا به فرهاد نيکوخواه مشاور مطبوعاتي هويدا که اکنون در دربار انجام وظيفه ميکرد دستور داد مقاله مشهور استعمار سرخ و سياه را با امضاي مستعار بنويسد و در آن به آيتالله خميني حمله کند. پس از پيروزي انقلاب بسياري ادعا کردند که اين مقاله را داريوش همايون وزير اطلاعات و جهانگردي نوشته است در حالي که نگارنده [مهدوي] که نظير اين ماجرا را به چشم ديده بود بدون اينکه احساسات موافقي نسبت به همايون داشته باشد يقين داشت که همان طور که وي ادعا ميکرد پاکت محتوي مقاله را که از وزارت دربار واصل شده بود دربسته و نخوانده به خبرنگار اطلاعات داده بوده است.»
جيمز ا. بيل پژوهشگر آمريکايي نيز به نقش فرهاد نيکوخواه در تدوين مقاله جنجالبرانگيز استعمار سرخ و سياه در روزنامه اطلاعات (مورخ 17 دي 1356) چنين اشاره ميکند : « گفته ميشد که اين مقاله را داريوش همايون وزير جديد اطلاعات نوشته است ولي تصور ميشد که مقاله در سطح پايينتر ولي بسيار بانفوذتر توسط يکي از تبليغاتچيان آن وزارتخانه به نام فرهاد نيکوخواه نوشته شده باشد. نيکوخواه معاون 50 ساله وزارتخانه [البته نيکوخواه در آن زمان مشاور مطبوعاتي وزارت دربار بود] بود و از دانشگاه تهران داراي ليسانس علوم سياسي بود و خدماتش براي سلسله پهلوي سابقهاي دراز داشت. وي قبلاً رئيس روابط عمومي در بنياد پهلوي و نيز برنامهريز جشنهاي 2500 ساله در تخت جمشيد بود. ولي به هر حال حمله انجام شده [چاپ مقاله] نشانهاي از طرز فکر حکومت و نمايانگر اين بود که از پشتيباني آشکار يا تلويحي شاه برخوردار است.»
مهمترين کسي که در خاطرات خود فرهاد نيکوخواه را نويسنده مقاله معروف « استعمار سرخ و سياه» معرفي کرده است احمدعلي مسعود انصاري است. گو اينکه وي علاوه بر دستور مستقيم شاه اختلاف و رقابت ميان هويدا وزير دربار وقت و جمشيد آموزگار نخستوزير را دليل عمده تدوين و انتشار اين مقاله ارزيابي ميکند، با اين احوال ديدگاههاي او (که در آن روزگار ارتباط بسيار نزديکي با دربار و محافل قدرت داشت) در اين باره سخت شايان توجه مينمايد:
در مورد نامه رشيدي مطلق اينک در نزد اهل اطلاع روشن است که منشأ نگارش اين نامه دفتر مطبوعاتي هويدا در دربار بود. اين دفتر را فرهاد نيکوخواه معاون سابق وزارت اطلاعات و دفتر و دستکش تصدي ميکرد. به هنگامي که هويدا از نخستوزيري به دربار آمد نيکوخواه را هم با خود به دربار آورد و ندانمکاريهاي همين دفتر بود که آن شعله را روشن ساخت و چگونگي ماجرا چنين است: خلعتبري وزير امور خارجه از سفارت ايران در عراق گزارشي دريافت ميکند مبني براينکه آيتالله خميني ضمن مسئلهاي سلطنت را غيرشرعي اعلام کرده... و شاه فقيد که از دريافت چنين گزارشي سخت عصباني شده بود به وزير دربار [هويدا] دستور ميدهد که در رد و ذم آيتالله مطلبي نوشته و به روزنامهها داده شود.
وزير دربار احياناً به دليل درگيري با آموزگار خواست که از بالاي سر دولت عمل کند و تصميم گرفت که حداقل تهيه متن را دفتر مطبوعاتي خودش انجام دهد و آن نامه مرموز بدين ترتيب در خود دربار نوشته شد.... بدون ترديد آن نامه به دستور هويدا و به وسيله [فرهاد] نيکوخواه بدون اطلاع دولت و وزارت اطلاعات تهيه شد و چون سابقه نداشت که دربار مستقيماً مطلبي را براي چاپ به روزنامهها بدهد براي چاپ آن از طريق وزارت اطلاعات اقدام شد... و درست مقارن احساس پيروزي آموزگار، هويدا مشت خود را که همان نامه کذا باشد به طرف او پرتاب کرد و اين نامه دربسته را فرستاده. [ به داريوش همايون وزير اطلاعات] تسليم کرد. او که از همه جا بي خبر بود و تصور ميکرد دستور از بالاست و او بايد مجري منويات باشد آن پاکت دربسته را که آرم دربار هم داشت به خبرنگار اطلاعات که در کنگره [بزرگ حزب رستاخيز در سالن 12 هزار نفري آريامهر سابق] حضور داشت سپرد با تأکيد بر اين امر که بايد در اولين فرصت به چاپ سپرده شود و آن نامه پس از يکي دو روز معطلي در [روزنامه] اطلاعات به چاپ رسيد و شد آنچه نبايد بشود.
مرکز مطالعات تاریخ معاصر ایران
با تشکر از سایت محترم پارسینه که این مقاله را منتشر کرده اند، زحمت افزا است که طبق آخرین تحقیقات صورت گرفته این مقاله با هدایت فرهاد نیکوخواه (همانگونه که در متن همین مقاله هم آمده است) و مشارکت و احتمالا به قلم علی شعبانی تهیه شده بود. داریوش همایون هم چندی قبل در جایی گفته بود که نویسنده این مقاله علی شعبانی بوده است.... با این حال مسئولیت مستقیم تدوین آن برعهده فرهاد نیکوخواه بوده است. در باره بیوگرافی نیکوخواه و نقش او در تهیه این مقاله (ایران و استعمار سرخ و سیاه) نگارنده این سطور مقاله مفصلی هم در فصلنامه مطالعات تاریخی (شماره 20، بهار 1387) تالیف و منتشر کرده ام... بااحترام م. شاهدی