۴ شهریور | مهدی عراقی ترور شد
پارسینه: در روز ۴ شهریور ۱۳۵۸ مهدی عراقی از مبارزان دوران پهلوی و عضو هیاتهای موتلفه اسلامی به همراه فرزندش حسام عراقی ترور شدند.
محمد مهدی ابراهیمی عراقی فرزند غلامعلی در ۱۳۰۹ هجری شمسی در یکی از محلات جنوب تهران دیده به جهان گشود. او دوران دبیرستان را در دارالفنون نیمه کاره رها کرد و بخاطر مشکلات اقتصادی و معیشتی به کار و تلاش برای کسب درآمد روی آورد.
عراقی در سن ۱۶ سالگی به واسطه شرکت در مجالس و هیاتهای مختلف مذهبی با فداییان اسلام آشنا شد و ارتباطش با شهید نواب صفوی آغاز شد. وی به سرعت توانست به شورای مرکزی فداییان اسلام راه یابد و در جریان ماموریتهای فداییان در مقاطعی چون رایگیری دوره شانزدهم مجلس شورای ملی، ترور هژیر، برنامه ترور شاه در تشییع جنازه رضاخان و ترور رزمآرا مشارکت داشته باشد.
اولین برخورد فعال فداییان اسلام در آن دوران تلاش برای حذف احمد کسروی بود که در نهایت توسط سیدحسن امامی از اعضای این تشکل ترور شد. در یک دهه دوران مبارزات فدائیان اسلام، حاج مهدی عراقی، در تمامی فعالیتها نقشی ویژه، مؤثر و کلیدی داشت و به عنوان بازوی قدرتمند نواب صفوی عمل میکرد.
در گرما گرم اتفاقات سیاسی در دوران تشکیل جبهه ملی و پس از آن در دوران نخست وزیری مصدق و... عراقی رابط فعال میان نواب صفوی و آیتالله کاشانی با دولت ملی بود. اما وی نیز مانند نواب هیچگاه با ملیگرایان رابطه خوبی برقرار نکرد چرا که آنان را به وابستگی به آمریکا متهم میکرد. عراقی میگفت: «جبهه ملی معتقد به این بود که نمیتواند متکایش [متکی به] خود ملّت باشد. تنها باید یک متکایی غیر از ملت داشته باشد. جبهه ملی این جور بیان میکرد که ما با روسها نمیتوانیم کنار بیاییم چون از جهت مسایل داخلی زمینه ندارند. اولاً، ملّت ما یک ملت مذهبی هستند و ما نمیتوانیم متکی به اینها باشیم... از طرفی خود مصدق هم از یک خانواده اشرافی بود، یک خانواده مرفهی بود، قهراً نمیتوانست سمت آن وری را داشته باشد. انگلیس هم که آن روز به عنوان یک ابرقدرت میانه حالی بود... همه حرکتها علیه انگلستان شده بود؛ خوب، پس با او هم که نمیتوانستند کنار بیایند، مجبور بودند که در پشت پرده خرده خرده با امریکا لاس بزنند و ...»
در جریان بازداشت نواب صفوی در سال ۱۳۳۰ مهدی عراقی به همراه ۵۲ نفر دیگر معترضانه وارد زندان قصر شدند و در محوطه آن متحصن شدند. آنان پس از تسخیر بند، حفاظت از زندانیان را به عهده گرفتند و اعلام داشتند تا تعیین تکلیف در زندان خواهند ماند. بعد از مدتی رژیم با همکاری اعضای حزب توده که در داخل زندان بودند موفق به یورش به داخل زندان شد و پس از مضروب کردن افراد، آنان را با دستبند و پابند دستگیر کرد. در این مرحله مهدی عراقی نیز گرفتار شد و تا ۲۵ تیر ۱۳۳۱ به مدت ۶ ماه در زندان باقی ماند.
پس از اعدام نواب صفوی فعالیت فداییان اسلام به افول گرایید. عراقی در اینباره میگوید: «بعد از جریان شهادت مرحوم نواب و آن خفقانی که توسط حکومت نظامی و بعد هم سازمان امنیت که سرتاسر شریان مملکت ما را میگیرد، هیچ سازمانی، هیچ تشکیلاتی به طور کلّی اگرچه در زیر خاکستر هم بودند، در رو (ظاهر) جلوهای نداشتند، حرکتی نمیتوانستند بکنند.»
در همین دوران بود که مهدی عراقی در سال ۱۳۳۵ ازدواج کرد. امیر، محمود و حسام سه فرزند عراقی، حاصل این ازدواج هستند. پس از رحلت آیتالله بروجردی در ۱۳۴۰، عراقی مجذوب شخصیت امام خمینی شد. او در پی سخنان امام مبنی بر لزوم اتحاد میان گروههای مبارز مسلمان و با هدف ایجاد وحدت در صف گروههای مبارز توانست چند گروه اسلامی را متشکل ساخته، زمینه شکلگیری مجموعهای به نام «جمعیت مؤتلفه اسلامی» را فراهم آورد.
در حادثه حمله به فیضیه در فروردین ۱۳۴۲ ساواک برنامه داشت تا به بیت امام حمله کند اما مهدی عراقی همراه با تعدادی از مبارزین که از این نقشه اطلاع یافته بودند، با برعهده گرفتن حراست از بیت امام، به تقسیمبندی افراد و ایجاد پستهای مراقبتی در طول مسیر و خانههای اطراف پرداختند و خود عراقی نیز به همراه یکی از دوستان به زیرزمین رفت و منتظر آمدن مهاجمان شد.
بعد از قضایای فروردین ماه و حمله ماموران حکومتی به مدرسه فیضیه، عراقی به تهران آمد و تظاهرات بزرگ تاسوعا و عاشورای حسینی علیه رژیم شاه را سازمان داد. وی در آن زمان به واسطه ارتباطاتی که با بازاریان تهران داشت در تعطیل کردن بازار تصمیمگیرنده اصلی بود و در حرکت دادن علماء و مراجع از حوزهها به سوی مراکز شهرها و شهرستانها، نقش مؤثری داشت. پس از آزادی امام از زندان در مرداد ۱۳۴۲ نیز اعضای جمعیت مؤتلفه اسلامی بار دیگر مسئولیت مراقبت از بیت امام را برعهده گرفتند.
مهدی عراقی در تظاهرات اولین سالگرد قیام ۱۵ خرداد در تهران همراه با دهها نفر دیگر دستگیر شد و ۲ ماه در زندان بود. او پس از تبعید امام به ترکیه، برای پیگیری مبارزه علیه رژیم شاه شاخه نظامی جمعیت مؤتلفه را سازمان تازهای بخشید. اولین دستاورد این اقدام، ترور حسنعلی منصور، نخستوزیر وقت در بهمن همان سال به فاصله کمتر از ۳ ماه پس از تبعید امام بود.
عراقی پیش از آن در عملیات ترور هژیر (۱۳۲۸) و رزم آرا (۱۳۲۹) نیز نقش داشت. در پی ترور حسنعلی منصور بسیاری از اعضای جمعیت مؤتلفه بازداشت شدند و از جمله عراقی در ۱۹ بهمن دستگیر شد و به مدت ۱۳ سال در زندان ماند. او در زندان شکنجه و محکوم به اعدام شد. در اعتراض به صدور حکم اعدام عراقی و دیگر همرزمش هاشم امانی، حوزه علمیه قم تعطیل شد و طلاب در منزل مراجع تحصن کردند. اینچنین بود که احکام اعدام عراقی و امانی پس از اعلام یک درجه تخفیف به حبس ابد تغییر کرد و آنان به زندان قصر منتقل شدند.
در اولین ماه حضور در زندان قصر، عراقی و یارانش را به بند زندانیان عادی منتقل کرده بودند اما وقتی آنان در اعتراض به این وضعیت دست به اعتصاب غذا زدند، در نهایت موفق به انتقال به بند زندانیان سیاسی شدند. عراقی اما در ۱۳۴۸ به همراه گروهی از زندانیان سیاسی دیگر، مدتی به زندان برازجان منتقل شد اما در بهمن ۱۳۵۴ از زندان آزاد گردید. حبیبالله عسکراولادی از چهرههای شاخص موتلفه و همرزمان عراقی درباره چگونگی آزادی از زندان میگوید: «در سال ۱۳۵۴ به دلیل اختناق سیاسی جامعه و شرایط نگرانکنندهای که از این اختناق سیاسی احساس میشد، دولت آمریکا به شاه فشار آورد که فضای سیاسی را باز کند. لذا رژیم ناگزیر بود تعدادی از زندانیان سیاسی را آزاد کند. به واسطه بعضی از علمای بزرگ سفارشهایی از امام (ره) به ما رسید که شما یک مطلب سادهای بنویسید تا آزاد شوید. بنده یک عذرخواهی ساده نوشتم.»
عسکراولادی و عراقی بعد از نوشتن این «عذرخواهی ساده» به مراسم جشنی برده شدند که بعدها به عنوان جشن سپاسیها معروف شد. عسکراولادی درباره جریان شرکت در آن مراسم میگوید: «یک شب ما دو نفر - عسکراولادی و عراقی- را بردند در مدرسه داخل زندان قصر. فردا صبح در طبقه پایین مدرسه جشن آزادی زندانیان سیاسی برقرار شده بود، آمدند چشمان ما را بستند و بردند در وسط جمعیت نشاندند، سپس چشم ما را باز کردند. هر کاری کردند که یکی از ماها صحبت کنیم، مطلقاً قبول نکردیم. چهار پنج نفر از کمونیستها و یکی دو تا از ملیگراها صحبت کردند ولی هر کاری کردند یکی از مسلمانان صحبت کند، این کار انجام نشد و عملاً ما در جشن شرکت نکردیم. مطبوعاتی که آنجا حضور داشتند سعی کردند از ما عکس بگیرند و با ما مصاحبه کنند ولی موفق نشدند. شهید عراقی عینک دودی به چهره زده بود و هر دوی ما با دست روی چهره خود را گرفتیم که کسی از ما عکس نگیرد. چون ما موافق اینکه ما در این مجلس باشیم، نبودیم. اما آن کسانی که طالب این جشن بودند، بعداً از نگاه منافقین و چریکهای فدایی خلق، قهرمان معرفی شدند. ولی ما این جشن را قبول نداشتیم، هرچند این مراسمی بود که طی آن ما را آزاد کردند.»
عراقی با اوج گرفتن جریان انقلاب به توصیه آیتالله بهشتی برای سر و سامان دادن به وضع محل اسکان امام خمینی رهسپار نوفللوشاتو در پاریس شد. او مدیریت داخلی بیت امام را بر عهده گرفت و سپس به توصیه مشارالیه برای سازماندهی تظاهرات تاسوعا و عاشورای ۱۳۵۷ به تهران بازگشت. او پس از انجام موفقیتآمیز این تظاهرات مجدداً رهسپار فرانسه شد و سپس همراه امام به تهران بازگشت.
پس از پیروزی انقلاب، عراقی ابتدا به حکم امام خمینی به ریاست زندان قصر منصوب شد. سپس به ریاست شورای مرکزی بنیاد مستضعفان درآمد و در همین سمت بود که مدتی سرپرستی امور مالی روزنامه کیهان را بر عهده گرفت.
او در صبح روز چهارم شهریور ۱۳۵۸ هنگامی که به اتفاق فرزند خود حسام عازم محل کار خود بود، توسط سه موتورسوار که عضو گروه فرقان بودند همراه با فرزندش ترور شد و به شهادت رسید. وی در قم در جوار حرم حضرت معصومه دفن شد.
منابع:
آشنایی با شهید عراقی، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی
از ترور حسنعلی منصور تا پرواز انقلاب، نگاهی به کتاب خاطرات حبیبالله عسکراولادی، تاریخ ایرانی
ارسال نظر