گوناگون

توطئه ۵۰۰میلیونی سه دانشجو

پارسینه: ۲پسر دانشجو که می‌دانستند دوست همکلاسی‌شان پدری ثروتمند دارد، وی را به وسوسه انداختند تا پول میلیونی به جیب بزنند. وقتی جوان ۲۳ساله به طرز مرموزی گم شد، مرد تاجر و همسرش به تکاپو افتادند تا این‌که نیمه‌شب زنگ تلفن خانه به صدا درآمد و مرد ناشناسی با ادعاهای عجیبی همه را وحشتزده کرد.

شهرند: شامگاه یکم اسفندماه سال‌جاری بود که مردی شیک‌پوش نزد پلیس رفت و ادعا کرد پسر دانشجویش به نام کامران ناپدید شده است.

این مرد که یک تاجر است، به افسر نگهبان پلیس کلانتری گفت: قرار بود پسرم به شرکتم بیاید و بعد از تعطیلی کارم با هم به دندانپزشکی برویم، ساعت ۶عصر هرچه منتظر ماندم خبری از وی نشد. با موبایلش تماس گرفتم خاموش بود و به همسرم زنگ زدم و شنیدم از صبح که به دانشگاه رفته برنگشته و وی نیز هرچه تماس می‌گیرد، موبایلش خاموش است.

وی افزود: با تصور این‌که شارژ موبایلش تمام شده است باز منتظر ماندم. کامران پسری وقت‌شناس بود اما وقتی زمان قرارمان گذشت و وی که خودش اصرار داشت به دندانپزشکی برویم نیامد به مطب زنگ زدم اما منشی گفت که کامران در مطب نیست.

مرد تاجر ادامه داد: «نمی‌دانیم کامران کجاست. به بیمارستان‌ها سر زده‌ایم، اورژانس و پلیس هم اطلاعی از کامران ندارند و نگرانش هستیم.»

وقتی ماجرای گم شدن پسر دانشجو تحت تجسس پلیس قرار گرفت، ماموران با احتمال آدم‌ربایی به زن و شوهر نگران آموزش دادند اگر تماسی مرموز داشتند حتما صدا را ضبط کنند. ثانیه‌ها با سرعت می‌گذشتند تا این‌که نیمه‌شب تلفن خانه زنگ خورد و مادر کامران با صدایی لرزان گوشی را برداشت، مردی با صدای کلفتی گفت: پسرتان را ربوده‌ایم و اگر ۵۰۰میلیون تومان نپردازید، وی سرنوشت بدی خواهد داشت.

مادر با شنیدن این‌که پسرش را ربوده‌اند جیغ بلندی زد و بیهوش شد و مرد تاجر تلفن را به دست گرفت و درحالی‌که صدای آدم‌رباها ضبط می‌شد، به آنها گفت که به خاطر مادر کامران وی را آزاد کنند و مدام می‌گفت که خودتان مادر دارید و حالا مادر پسری که شما گرفته‌اید بیهوش شده است، انصاف داشته باشید.

مرد تماس گیرنده که از کیوسک تلفن محله خلوتی به خانه مرد تاجر زنگ زده بود گفت: من باز تماس می‌گیرم فکرهایتان را بکنید و به پلیس خبر ندهید و وقتی تماس قطع شد مادر کامران که به هوش آمده بود گریه‌کنان از شوهرش خواست تا کامران را نجات دهد.

هنوز ۱۰دقیقه‌ای نگذشته و مرد تاجر درحال گفت‌وگوی تلفنی با پلیس کلانتری بود که پیامکی به گوشی موبایل مادر کامران رسید که از گوشی پسرش ارسال شده بود. در این پیامک که انگار از سوی کامران بود، نوشته شده بود: من را ببخشید، نگران نباشید نزد دوستانم هستم و آدم‌ربایی یک شوخی بود تا یک ساعت دیگر به خانه خواهم آمد.

خیلی زود خنده بر لبان پدر و مادر کامران نشست و آنها چشم به در دوختند و ساعت ۲نیمه‌شب بود که کامران زنگ خانه را زد، مرد تاجر که با دلتنگی و عصبانیت به سمت در رفته بود پسرش را دید که سر و صورتی کبود و خون‌آلود دارد.

فردای آن روز اسماعیل و مهدی هم‌دانشگاهی‌هاي «کامران» دستگیر شدند، آنها اتهامی مبنی بر اقدام به کلاهبرداری و کتک‌کاری دوستشان داشتند. کامران که شبانه در بیمارستان تحت درمان قرار گرفته بود وقتی در برابر بازپرس دادسرای خارک ایستاد، گفت: «۲دوستم می‌دانستند پدرم پولدار بوده و تاجر است آنها هم وضعیت مالی عادی‌ای داشتند اما پیشنهاد دادند با هم سرمایه‌گذاری کرده و بتوانیم درآمد خوبی داشته باشیم.

رویای این‌که روی پای خودمان بایستیم هر سه را وسوسه کرد تا توطئه‌چینی کنیم. ابتدا تصمیم گرفتیم از پدر من قرض بگیریم اما اسماعیل و مهدی نقشه دیگری کشیدند و خواستند به دروغ صحنه‌ای از آدم‌ربایی طراحی کرده و از پدرم ۵۰۰میلیون تومان اخاذی کنیم. نمی‌دانم چرا پذیرفتم، شاید ماجراجویی باعث شد یا خواستم ببینم چقدر در خانه ارزشمند هستم، روز قرار در دندانپزشکی برای این‌که کسی شک نکند مناسب بود، من موبایلم را خاموش کردم و به خانه مجردی اسماعیل رفتیم تا نیمه‌شب آن‌جا بودیم تا این‌که به کیوسکی در حاشیه خلوت بزرگراهی رفته و به خانه‌ام زنگ زدیم اسماعیل صدایش را تغییر داد و با مادرم حرف زد ناگهان شنیدم مادرم بیهوش شده است.

تلفن را گرفتم صدای پدرم و حرف‌هایش را شنیدم و بعد اسماعیل گوشی را گرفت و با گفتن جمله‌ای تماس را قطع کرد.

این پسر که نای حرف زدن نداشت، گفت: «در مسیر خانه نگران مادرم شدم و تصمیم گرفتم بازی را تمام کنم به خاطر همین موبایلم را روشن کرده و پیامک دادم، در خانه سراغ وسایلم رفتم آنها را برداشتم و به اسماعیل و مهدی گفتم که می‌خواهم به خانه بروم، مهدی مخالفتی نکرد اما اسماعیل اجازه نداد از خانه‌اش بیرون بیایم، بین ما دعوا شد و اسماعیل به جانم افتاد، اگر مهدی، نبود نمی‌توانستم نجات پیدا کنم و حالا پشیمانم.» با اعترافات کامران، اسماعیل به بازپرس گفت: ما هر سه مقصریم و وقتی دیدم نقشه‌مان نقش بر آب می‌شود عصبانی شده و کامران را کتک زدم و پشیمانم.

مهدی نیز گفت: «من هم در این توطئه نقش داشتم اما وقتی دیدم کامران نگران مادرش است مخالفتی با بازگشت وی نکردم و جلوی اسماعیل را که می‌خواست اجازه ندهد دوستم به خانه‌شان برگردد گرفتم.»

بنا بر این گزارش، با توجه به این‌که هیچ‌گونه آدم‌ربایی‌ای صورت نگرفته بود در این بخش قرار منع تعقیب صادر شد و اسماعیل به خاطر کتک زدن دوستش با سپردن کفالت آزاد شد.

ارسال نظر

  • ناشناس

    نمیدانم چرا اخلاقیات کشور مان روز به روز در حال پس رفت است

  • ناشناس

    اسماعیل بد جو گیر شده خیال کرده دیگه میلونر شده :))

نمای روز

داغ

صفحه خبر - وب گردی

آخرین اخبار