این مادر ایرانی یک قرن پیش آلبوم خاطرات داشت+ تصاویر
هنگام جستجو در میان اسناد مختلفی که از گذشته به جا ماندهاند، گاهی با مواردی مواجه میشویم که نه فقط به لحاظ اطلاعات تاریخی مندرج در آنها بلکه به لحاظ تاثیر عاطفیشان ما را مجذوب خود میکنند؛ مثل هدیۀ احساسبرانگیز و متفاوتی که 88 سال قبل یک مادر ایرانی به فرزندش داده است.
به گزارش فرادید؛ این روزها که عکس گرفتن به یکی از سادهترین کارهای روزمرۀ ما تبدیل شده، شاید عکاسی از فرزندان خردسال و ساختن آلبوم برای آنها یک کار معمولی و پیش پا افتاده باشد. اما در سال ۱۲۹۵ شمسی قطعا اینطور نبود.
در بین اسناد تاریخی ایران معاصر، به دفترچه یا آلبومی برمیخوریم که یک خانم ایرانی به اسم هریپسیمه آبراهامیان (متولد همدان) در سال ۱۳۱۵ شمسی به فرزند ۲۰ سالهاش به اسم واچیک هدیه داده است.
هریپسیمه این آلبوم را در مدت ۲۰ سال یعنی بین سالهای ۱۲۹۵ تا ۱۳۱۵ تهیه کرده است؛ آلبومی که شامل خاطرات و عکسهای مختلفی از فرزندش در دورههای کودکی و نوجوانی است. از خاطرۀ اولین خنده و اولین قدمها گرفته تا عکسهایی فردی و خانوادگی.
بعد از بیست سال، وقتی واچیک در آغاز دهۀ سوم زندگیاش قرار دارد هریپسیمه این آلبوم را به او هدیه میدهد؛ همراه با یادداشتی عمیق و عاطفی که گرمای احساس مادرانۀ او را در تک تک کلماتش بازتاب میدهد.
هریپسیمه در این نامه که به ابتدای آلبوم عکسها و خاطرات ضمیمه شده نوشته است:
خاطراتی که نوشتهام شامل اتفاقاتی از روزهای طفولیت تو است و پس از آن عکسهایی که تا بیست سالگیت گرفتهایم؛ یادگاریای که برای هر فردی گرانقدر است... واچیک عزیز، دوران بیغمی کودکی تو گذشته و وارد عرصه جوانی شدهای. پسر عزیزم زحمات مادرت را برای بزرگ کردن و رساندنت به این روزها فراموش نکن. به هرجا که رفتی نگاه چشمان مرا با خود ببر و هر کار که خواستی انجام دهی مثل روزهای کودکیت باش که چنانچه نگاهم خیره به تو بود، کاری که انجام میدادی دیگر ادامه نمیدادی.
همیشه همانگونه باش و هرگاه در مواجهه با مسئلهای احساس کردی اشتباه است چشمان مرا به یاد آور. خانواده خود را فراموش نکن حتی اگر در بلندترین مقام بودی؛ کوشا باش و در قبال مشکلات زندگی سرسخت باش. هیچ گاه بدگویی نکن و از شر دوری کن، دنبالهرو خیر باش، دوستانت را دوست بدار، دوستت را بشناس و از دوست ناباب پرهیز کن. واچیک عزیزم نوشتۀ مرا چندین بار در سال بخوان، مخصوصا در روز تولدت. نوشتههایم را در دفترت به یادگار میگذارم. مطمئنم که تو آن را میخوانی. مادرت، ۱۸ آوریل ۱۹۳۶ [۲۹ فروردین ۱۳۱۵].
ارسال نظر