مواجهه با سوگ، غمی تلخ و واقعیتی انکارناپذیر
پارسینه: کرونا این ویروس میکروسکوپی که دنیا را فلج کرده، بسیاری از خانوادهها را در سوگ عزیزانشان نشانده، سوگی ناگهانی که شوک روانی بسیاری را به بازماندگان تحمیل کرده است، غمی تلخ و واقعیتی انکارناپذیر، واقعیتی که این روزها شاهد آن هستیم و اعلامیههای ترحیم و لباسهای مشکی، گواهی بر این ادعاست.
از دست دادن عزیزان یکی از غمانگیزترین و دردناکترین اتفاقات زندگی و از جمله مواردی است که با آسیبهای احتمالی روانی و جسمی همراه است، آسیب هایی که اگر به موقع درمان نشود، عوارض آن تا پایان عمر با فرد همراه خواهد بود.
از آنجا که سوگ فشار روانی زیادی به بازماندگان وارد می کند بر آن شدیم که با دکتر امید رضائی روانپزشک، فلوشیپ و عضو هیات علمی دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی و دکتر معصومه محسنی کبیر روانشناس سلامت، زوجدرمانگر و روانتحلیلگر به گفت و گو بنشینیم.
تعریف علمی داغدیدگی و سوگ چیست؟
دکتر رضائی: مرگ رویداد مهم و نهایی زندگی است. از لحاظ فیزیولوژیکی مردن به منزله توقف کارکردهای کامل حیاتی است اما این رویداد طبیعی برای بازماندگان حادثه ایی بسیار دردناک تلقی می شود. در تعریف داغدیدگی به واقعیت عینی از دست دادن یا فقدان یک فرد محبوب مثل پدر و مادر، فرزند، همسر یا خواهر و برادر اطلاق می شود. سوگ یا اندوه واکنش هیجانی داغدیدگان نسبت به این فقدان است.
تظاهرات سوگ شامل چه علائمی است؟
دکتر رضائی: سوگواری می تواند علائم متفاونی را ایجاد کند و بر کارکردهای هیجانی، شناختی، رفتاری و جسمانی فرد اثر بگذارد علائم هیجانی که فرد تجربه می کند شامل غم، خشم، اضطراب، احساس گناه، خستگی و پریشانی است علائم رفتاری از جمله ناتوانی در انجام امور روزمره زندگی، تحریک پذیر شدن و پرخاشگری کردن و همچنین گریه های مداوم که البته گریستن به تخلیه هیجانی کمک می کند و برای فرد داغدیده سودمند است. علائم شناختی شامل گیجی، کاهش تمرکز و قدرت تفکر، اشتغال ذهنی و گاها تجربیاتی مانند توهم شنوایی از صدای فرد متوفی و علائم جسمانی شامل مشکلات گوارشی، احساس فشار در قفسه سینه و تنگی نفس، افزایش ضربان قلب از جمله علائم جسمانی است که فرد داغدیده در دوران سوگواری تجربه میکند و البته اگر علایم شدید و هشدار دهنده باشد حتما به پزشک باید مراجعه کرد.
افسردگی آیا در دوران سوگواری طبیعی است؟
دکتر رضائی: داغدیدگی بدون عارضه معمولا نیازی به درمان ندارد هر چند که برخی از بیماران که دچار داغدیدگی غیر عارضه دار می شوند ممکن است دچار افسردگی اساسی شوند. بعضی از داغدیدگان، سوگ را با سطوح متوسط تا شدید هیجانات منفی، آشفتگی های جسمانی و مشکلات سلامتی تجربه می کنند و در معرض خطر افسردگی، اختلالات اضطرابی، بیماری های جسمی، بدکارکردی سیستم ایمنی و افزایش احتمال مرگ و میر قرار دارند بنابراین در سوگ های عارضه دار افسردگی اساسی با علائمی مانند اشتغال خاطر شدید به متوفی، احساس بی ارزشی، افکار خودکشی، احساس اینکه به نوعی سبب مرگ فرد متوفی شده (نه الزاما قصوری مرتکب شده باشد)، مومیاگری (حفظ متعلقات متوفی به شکلی کاملا دست نخورده) و واکنش سالگرد بسیار شدید که گاه اقدام به خودکشی نیز در آن دیده می شود، وجود دارد. گاها دیده ایم که ظرف چند ماه بعد از مرگ عزیزی فرد سوگوار نیز فوت می کند و در اصطلاح دق می کند و نمی تواند بدون فرد متوفی به زندگی خود ادامه دهد. اغلب در این موارد عملکرد سیستم ایمنی ضعیف و از نظر قلبی عروقی فرد در وضعیت ناپایداری قرار می گیرد. این موارد را بخصوص در مردان مسن می بینیم که مرگ ممکن است ظرف چند ماه بعد از فوت همسر عارض شود.
آیا سوگ نیاز به دارو دارد؟
دکتر رضائی : به طور معمول سوگ نیاز به درمان ندارد اما در مواردی که علائم جسمی هشدار دهنده می شود یا افسردگی بر کارکرد طبیعی فرد اثر بگذارد یا اختلالات اضطرابی حادث و یا مشکلات خواب یا احساس نامیدی شدید و افکار خودکشی ایجاد شود مصرف دارو و همچنین رواندرمانی میت واند کمک کننده باشد.
تشریح سوگ به زبان روانشناختی
سوگ از نظر روانشناختی شامل چه مراحلی است؟
دکترمحسنی کبیر: به طور معمول برای کنار آمدن با فقدان و در طی سوگواری مراحل مختلفی را می گذرانیم. با اینحال هر فردی سوگ را به شکل خاص خودش تجربه می کند ولی شامل این مراحل است که ممکن است کاملا به ترتیب نباشد یا همزمان با هم تجربه شود.
داغدیدگی زمانی آغاز می شود که میفهمیم آنکه دوستش داشتیم جان سپرده است و اولین احساس بهت و انکار است. در این مرحله فرد سوگوار از دست دادن را باور نمیکند. احساسات کمی را بروز می دهند مدام با خود فکر میکنند چطور اتفاق افتاد؟ این مرحله به بازماندگان کمک می کند تا بتوانند کارهای مربوط به تشیع و خاکسپاری را انجام دهند به دوستان و بستگان اطلاع بدهند و به برگزاری مراسم خاکسپاری و مراسم یادبود بپردازند. خشم یکی دیگر مراحل است در این مرحله فرد خود یا دیگران را سرزنش میکند و خشمگین است از خود سوال می کند چرا این اتفاق افتاده است و آن را ناعادلانه می داند. مرحله بعدی افسردگی است احساس خستگی، ناامیدی و درماندگی که باعث می شود فرد لذت بردن و علاقمندی هایش را از دست بدهد و پذیرش آخرین مرحله است و به این معنی نیست که فرد از شرایط راضی است بلکه می پذیرد آنچه از دست رفته غیرقابل برگشت است.
آیا سوگواری در سوگ پیش بینی شده با سوگ ناگهانی تفاوتی دارد؟
دکتر محسنی کبیر : در سوگ پیش بینی شده اعضای خانواده و دوستان شاهد بیماری عزیز از دست رفته بوده اند بنابراین از لحاظ ذهنی برای مرگ او به تدریج آماده می شوند در واقع آن ها مدتی قبل از این رویداد انتظار مرگ و از دست رفتن عزیز خود را دارند. هر چند سوگ پیش بینی شده در بیشتر موارد کمک چندانی به کم شدن غم و اندوه بازماندگان نمی کند اما به نسبت مرگهای ناگهانی آمادگی بیشتری را از نظر روانی برای فرد مهیا می کند اما مرگهای ناگهانی و زودرس معمولا شدیدترین واکنش ها را ایجاد می کند. مرگ بر اثر تصادفات، رانندگی یا مرگ بر اثر یک حادثه مثل برقگرفتگی یا پرت شدن از ارتفاع یا دیگر حوادث از جمله مرگهایی است که که افراد بازمانده را با مسائل روانی و مشکلات جسمی حاد روبرو می کند. خودکشی نیز از جمله مرگهایی است که بازماندگان را در وضعیت بسیار بغرنجی قرار می دهد. آنها احساس می کنند به نحوی در خودکشی سهیم بوده اند زیرا به علایم پیش از خودکشی توجه نکرده اند یا به نیازهای فرد بی توجه بوده اند همچنین آن ها این حس را دارند که فردی که خودکشی کرده به گونه ایی از آنها انتقام گرفته است. احساس گناه، غم، خشم و شرم از بیان علت مرگ همه و همه باعث می شود تجربه سوگ ناشی از خودکشی بسیار سخت و طولانی شود.
چگونگی واکنش افراد در برابر مرگ همسر، والدین یا فرزند آیا متفاوت است؟
دکتر محسنی کبیر: مرگ والدین قابل پیش بینی تر است و به نسبت مرگ همسر و مرگ فرزند کمتر برای افراد بزرگسال آسیب زا است. اما بزرگسالانی که والدین خود را از دست می دهند ممکن است دچار مشکلاتی مانند تنهایی، افسردگی، خودکشی یا اختلالات جسمی مانند بیماری های قلبی عروقی شوند هر چند که معمولا فرزندان بزرگسال بیشتر توانایی سازگاری با این مساله را دارند اما کودکان احساسات متفاوتی را تجربه می کنند کودکان برای مرگ پدر یا مادر ممکن است خود را سرزنش کنند و علت مرگ والدین را شیطنت های خود بدانند گاهی حس می کنند اگر پدر یا مادرشان آن ها را به قدر کافی دوست داشت، نمی مرد. فقدان پدر یا مادر باعث نگرانی های جدیدی برای کودکان ایجاد می کند مانند اینکه آن ها هم به زودی خواهند مرد یا والد دیگر یا کسانی که دوستشان دارند را از دست بدهند یا نگرانند که چه کسی مراقب آن ها خواهند بود. پژوهش ها نشان داده است کودکان داغدار دچار افسردگی، زودرنجی و مشکلاتی مانند شب ادراری، مشکل در عملکرد تحصیلی، اختلال خواب و بیاشتهایی می شوند.
تجربه مرگ فرزند دردناکترین سوگ شناخته می شود چون والدین انتظار ندارند کودکشان زودتر از آن ها فوت کند. والدین داغدار احساسات بسیار دردناکی را تجربه می کنند آنها ممکن است خود را مقصر بدانند که از فرزند خود به خوبی نگهداری نکرده اند به خصوص اگر فرزند در اثر یک سانحه فوت کند. اگر در اثر بیماری فوت کند خشم به کادر پزشکی و حتی خشم به خدا بسیار اتفاق میافتد هر چند این مساله در تمام سوگ ها ممکن است دیده شود اما در مرگ فرزند شدیدتر تجربه می شود. مجازات شدن برای گناهان و قصورهایشان نیز احساس بسیار ناتوان کننده ای است که بعضی والدین تجربه می کنند به ویژه زمانی که فرزند در اثر خودکشی یا سانحه غیره منتظره فوت کرده باشد.
از دست دادن همسر نیز سوگی بسیار دردناک است عملا انسجام خانواده برهم میریزد و در واقع به معنای از دست دادن حمایت اجتماعی، حمایت عاطفی و حتی هویت است. تجربه شکایات جسمی بهویژه در زنان بسیار شایع است. از آنجائی که مردان معمولا از نظر حمایت اجتماعی به همسر خود متکی هستند از دست دادن همسر برای آن ها مساوی با از دست دادن حمایت اجتماعی و شبکه دوستان است بنابراین مردان احساس تنهایی بیشتری را تجربه می کنند و به طور عموم در سوگواری مردان داغدیده مورد غفلت قرار می گیرند و ممکن است به دلیل خودداری از گریستن و سرگرم رتق و فتق امور مربوط به خاکسپاری و مراسم یادبود عملا به درستی سوگواری نکنند.
فرد سوگوار برای بهبود حالش چهکارهایی را بهتر است انجام دهد؟
دکتر محسنی کبیر: اولین کار پذیرش فقدان است و اینکه آن فرد مرده و دیگر باز نخواهد گشت. البته این امر به زمان نیاز دارد و البته فقط پذیرش عقلانی مهم نیست که این پذیرش خیلی زود اتفاق می افتد بلکه آنچه مهمتر است پذیرش هیجانی است که به زمان احتیاج دارد. مساله دیگر سرکوب نکردن عواطف دردناک است بازگو کردن خاطرات و هیجانات مثبت و منفی که با فرد از دست رفته تجربه شده هست کمک زیادی برای هر چه بهتر شدن مرحله سوگ می کند. گریستن کمک بسیاری به تخلیه هیجانات منفی می کند که نباید از ابزار آن جلوگیری کرد. سازگار شدن با محیطی که دیگر در آن عزیز از دست رفته نیست و پذیرفتن نقشه ایی که ممکن است برایش جدید باشد مثلا زنی که شوهرش فوت کرده است نقش های بیشتری به ناچار متحمل می شود که ممکن است هنوز برای آن آمادگی نداشته باشد و نکته مهم دیگر به تدریج آماده شدن برای زندگی روزمره است از سر گیری کار و فعالیت، داشتن اهدف و تفریحات و محروم نکردن خود از لذات زندگی و این به هیچ وجه به مفهوم فراموشی عزیز از دست رفته نیست بلکه زندگی کردن با یاد و خاطره آن عزیز است.
به عنوان آخرین سوال آیا سوگ نیاز به درمان دارد؟
دکتر محسنی کبیر : سوگ تجربه دردناکی است که می تواند سلامت روان و همین طور جسم را به مخاطره بیندازد. در مواردی که سوگ مزمن می شود یعنی فرد سوگوار نتواند به مدت طولانی به زندگی عادی برگردد یا در زمان هایی که هر یک از مراحل سوگ طولانی شود یا فرد نتواند سوگواری کند یا افسردگی و افکار خودکشی یا اختلالات اضطرابی مانند پانیک ایجاد شود نیاز هست از کمک تخصصی استفاده کند و برای درمان اقدام کند روان درمانی یا دارودرمانی و گاه هر دو با هم می تواند در کم شدن علائم کمک کند.
تعریف علمی داغدیدگی و سوگ چیست؟
دکتر رضائی: مرگ رویداد مهم و نهایی زندگی است. از لحاظ فیزیولوژیکی مردن به منزله توقف کارکردهای کامل حیاتی است اما این رویداد طبیعی برای بازماندگان حادثه ایی بسیار دردناک تلقی می شود. در تعریف داغدیدگی به واقعیت عینی از دست دادن یا فقدان یک فرد محبوب مثل پدر و مادر، فرزند، همسر یا خواهر و برادر اطلاق می شود. سوگ یا اندوه واکنش هیجانی داغدیدگان نسبت به این فقدان است.
تظاهرات سوگ شامل چه علائمی است؟
دکتر رضائی: سوگواری می تواند علائم متفاونی را ایجاد کند و بر کارکردهای هیجانی، شناختی، رفتاری و جسمانی فرد اثر بگذارد علائم هیجانی که فرد تجربه می کند شامل غم، خشم، اضطراب، احساس گناه، خستگی و پریشانی است علائم رفتاری از جمله ناتوانی در انجام امور روزمره زندگی، تحریک پذیر شدن و پرخاشگری کردن و همچنین گریه های مداوم که البته گریستن به تخلیه هیجانی کمک می کند و برای فرد داغدیده سودمند است. علائم شناختی شامل گیجی، کاهش تمرکز و قدرت تفکر، اشتغال ذهنی و گاها تجربیاتی مانند توهم شنوایی از صدای فرد متوفی و علائم جسمانی شامل مشکلات گوارشی، احساس فشار در قفسه سینه و تنگی نفس، افزایش ضربان قلب از جمله علائم جسمانی است که فرد داغدیده در دوران سوگواری تجربه میکند و البته اگر علایم شدید و هشدار دهنده باشد حتما به پزشک باید مراجعه کرد.
افسردگی آیا در دوران سوگواری طبیعی است؟
دکتر رضائی: داغدیدگی بدون عارضه معمولا نیازی به درمان ندارد هر چند که برخی از بیماران که دچار داغدیدگی غیر عارضه دار می شوند ممکن است دچار افسردگی اساسی شوند. بعضی از داغدیدگان، سوگ را با سطوح متوسط تا شدید هیجانات منفی، آشفتگی های جسمانی و مشکلات سلامتی تجربه می کنند و در معرض خطر افسردگی، اختلالات اضطرابی، بیماری های جسمی، بدکارکردی سیستم ایمنی و افزایش احتمال مرگ و میر قرار دارند بنابراین در سوگ های عارضه دار افسردگی اساسی با علائمی مانند اشتغال خاطر شدید به متوفی، احساس بی ارزشی، افکار خودکشی، احساس اینکه به نوعی سبب مرگ فرد متوفی شده (نه الزاما قصوری مرتکب شده باشد)، مومیاگری (حفظ متعلقات متوفی به شکلی کاملا دست نخورده) و واکنش سالگرد بسیار شدید که گاه اقدام به خودکشی نیز در آن دیده می شود، وجود دارد. گاها دیده ایم که ظرف چند ماه بعد از مرگ عزیزی فرد سوگوار نیز فوت می کند و در اصطلاح دق می کند و نمی تواند بدون فرد متوفی به زندگی خود ادامه دهد. اغلب در این موارد عملکرد سیستم ایمنی ضعیف و از نظر قلبی عروقی فرد در وضعیت ناپایداری قرار می گیرد. این موارد را بخصوص در مردان مسن می بینیم که مرگ ممکن است ظرف چند ماه بعد از فوت همسر عارض شود.
آیا سوگ نیاز به دارو دارد؟
دکتر رضائی : به طور معمول سوگ نیاز به درمان ندارد اما در مواردی که علائم جسمی هشدار دهنده می شود یا افسردگی بر کارکرد طبیعی فرد اثر بگذارد یا اختلالات اضطرابی حادث و یا مشکلات خواب یا احساس نامیدی شدید و افکار خودکشی ایجاد شود مصرف دارو و همچنین رواندرمانی میت واند کمک کننده باشد.
تشریح سوگ به زبان روانشناختی
سوگ از نظر روانشناختی شامل چه مراحلی است؟
دکترمحسنی کبیر: به طور معمول برای کنار آمدن با فقدان و در طی سوگواری مراحل مختلفی را می گذرانیم. با اینحال هر فردی سوگ را به شکل خاص خودش تجربه می کند ولی شامل این مراحل است که ممکن است کاملا به ترتیب نباشد یا همزمان با هم تجربه شود.
داغدیدگی زمانی آغاز می شود که میفهمیم آنکه دوستش داشتیم جان سپرده است و اولین احساس بهت و انکار است. در این مرحله فرد سوگوار از دست دادن را باور نمیکند. احساسات کمی را بروز می دهند مدام با خود فکر میکنند چطور اتفاق افتاد؟ این مرحله به بازماندگان کمک می کند تا بتوانند کارهای مربوط به تشیع و خاکسپاری را انجام دهند به دوستان و بستگان اطلاع بدهند و به برگزاری مراسم خاکسپاری و مراسم یادبود بپردازند. خشم یکی دیگر مراحل است در این مرحله فرد خود یا دیگران را سرزنش میکند و خشمگین است از خود سوال می کند چرا این اتفاق افتاده است و آن را ناعادلانه می داند. مرحله بعدی افسردگی است احساس خستگی، ناامیدی و درماندگی که باعث می شود فرد لذت بردن و علاقمندی هایش را از دست بدهد و پذیرش آخرین مرحله است و به این معنی نیست که فرد از شرایط راضی است بلکه می پذیرد آنچه از دست رفته غیرقابل برگشت است.
آیا سوگواری در سوگ پیش بینی شده با سوگ ناگهانی تفاوتی دارد؟
دکتر محسنی کبیر : در سوگ پیش بینی شده اعضای خانواده و دوستان شاهد بیماری عزیز از دست رفته بوده اند بنابراین از لحاظ ذهنی برای مرگ او به تدریج آماده می شوند در واقع آن ها مدتی قبل از این رویداد انتظار مرگ و از دست رفتن عزیز خود را دارند. هر چند سوگ پیش بینی شده در بیشتر موارد کمک چندانی به کم شدن غم و اندوه بازماندگان نمی کند اما به نسبت مرگهای ناگهانی آمادگی بیشتری را از نظر روانی برای فرد مهیا می کند اما مرگهای ناگهانی و زودرس معمولا شدیدترین واکنش ها را ایجاد می کند. مرگ بر اثر تصادفات، رانندگی یا مرگ بر اثر یک حادثه مثل برقگرفتگی یا پرت شدن از ارتفاع یا دیگر حوادث از جمله مرگهایی است که که افراد بازمانده را با مسائل روانی و مشکلات جسمی حاد روبرو می کند. خودکشی نیز از جمله مرگهایی است که بازماندگان را در وضعیت بسیار بغرنجی قرار می دهد. آنها احساس می کنند به نحوی در خودکشی سهیم بوده اند زیرا به علایم پیش از خودکشی توجه نکرده اند یا به نیازهای فرد بی توجه بوده اند همچنین آن ها این حس را دارند که فردی که خودکشی کرده به گونه ایی از آنها انتقام گرفته است. احساس گناه، غم، خشم و شرم از بیان علت مرگ همه و همه باعث می شود تجربه سوگ ناشی از خودکشی بسیار سخت و طولانی شود.
چگونگی واکنش افراد در برابر مرگ همسر، والدین یا فرزند آیا متفاوت است؟
دکتر محسنی کبیر: مرگ والدین قابل پیش بینی تر است و به نسبت مرگ همسر و مرگ فرزند کمتر برای افراد بزرگسال آسیب زا است. اما بزرگسالانی که والدین خود را از دست می دهند ممکن است دچار مشکلاتی مانند تنهایی، افسردگی، خودکشی یا اختلالات جسمی مانند بیماری های قلبی عروقی شوند هر چند که معمولا فرزندان بزرگسال بیشتر توانایی سازگاری با این مساله را دارند اما کودکان احساسات متفاوتی را تجربه می کنند کودکان برای مرگ پدر یا مادر ممکن است خود را سرزنش کنند و علت مرگ والدین را شیطنت های خود بدانند گاهی حس می کنند اگر پدر یا مادرشان آن ها را به قدر کافی دوست داشت، نمی مرد. فقدان پدر یا مادر باعث نگرانی های جدیدی برای کودکان ایجاد می کند مانند اینکه آن ها هم به زودی خواهند مرد یا والد دیگر یا کسانی که دوستشان دارند را از دست بدهند یا نگرانند که چه کسی مراقب آن ها خواهند بود. پژوهش ها نشان داده است کودکان داغدار دچار افسردگی، زودرنجی و مشکلاتی مانند شب ادراری، مشکل در عملکرد تحصیلی، اختلال خواب و بیاشتهایی می شوند.
تجربه مرگ فرزند دردناکترین سوگ شناخته می شود چون والدین انتظار ندارند کودکشان زودتر از آن ها فوت کند. والدین داغدار احساسات بسیار دردناکی را تجربه می کنند آنها ممکن است خود را مقصر بدانند که از فرزند خود به خوبی نگهداری نکرده اند به خصوص اگر فرزند در اثر یک سانحه فوت کند. اگر در اثر بیماری فوت کند خشم به کادر پزشکی و حتی خشم به خدا بسیار اتفاق میافتد هر چند این مساله در تمام سوگ ها ممکن است دیده شود اما در مرگ فرزند شدیدتر تجربه می شود. مجازات شدن برای گناهان و قصورهایشان نیز احساس بسیار ناتوان کننده ای است که بعضی والدین تجربه می کنند به ویژه زمانی که فرزند در اثر خودکشی یا سانحه غیره منتظره فوت کرده باشد.
از دست دادن همسر نیز سوگی بسیار دردناک است عملا انسجام خانواده برهم میریزد و در واقع به معنای از دست دادن حمایت اجتماعی، حمایت عاطفی و حتی هویت است. تجربه شکایات جسمی بهویژه در زنان بسیار شایع است. از آنجائی که مردان معمولا از نظر حمایت اجتماعی به همسر خود متکی هستند از دست دادن همسر برای آن ها مساوی با از دست دادن حمایت اجتماعی و شبکه دوستان است بنابراین مردان احساس تنهایی بیشتری را تجربه می کنند و به طور عموم در سوگواری مردان داغدیده مورد غفلت قرار می گیرند و ممکن است به دلیل خودداری از گریستن و سرگرم رتق و فتق امور مربوط به خاکسپاری و مراسم یادبود عملا به درستی سوگواری نکنند.
فرد سوگوار برای بهبود حالش چهکارهایی را بهتر است انجام دهد؟
دکتر محسنی کبیر: اولین کار پذیرش فقدان است و اینکه آن فرد مرده و دیگر باز نخواهد گشت. البته این امر به زمان نیاز دارد و البته فقط پذیرش عقلانی مهم نیست که این پذیرش خیلی زود اتفاق می افتد بلکه آنچه مهمتر است پذیرش هیجانی است که به زمان احتیاج دارد. مساله دیگر سرکوب نکردن عواطف دردناک است بازگو کردن خاطرات و هیجانات مثبت و منفی که با فرد از دست رفته تجربه شده هست کمک زیادی برای هر چه بهتر شدن مرحله سوگ می کند. گریستن کمک بسیاری به تخلیه هیجانات منفی می کند که نباید از ابزار آن جلوگیری کرد. سازگار شدن با محیطی که دیگر در آن عزیز از دست رفته نیست و پذیرفتن نقشه ایی که ممکن است برایش جدید باشد مثلا زنی که شوهرش فوت کرده است نقش های بیشتری به ناچار متحمل می شود که ممکن است هنوز برای آن آمادگی نداشته باشد و نکته مهم دیگر به تدریج آماده شدن برای زندگی روزمره است از سر گیری کار و فعالیت، داشتن اهدف و تفریحات و محروم نکردن خود از لذات زندگی و این به هیچ وجه به مفهوم فراموشی عزیز از دست رفته نیست بلکه زندگی کردن با یاد و خاطره آن عزیز است.
به عنوان آخرین سوال آیا سوگ نیاز به درمان دارد؟
دکتر محسنی کبیر : سوگ تجربه دردناکی است که می تواند سلامت روان و همین طور جسم را به مخاطره بیندازد. در مواردی که سوگ مزمن می شود یعنی فرد سوگوار نتواند به مدت طولانی به زندگی عادی برگردد یا در زمان هایی که هر یک از مراحل سوگ طولانی شود یا فرد نتواند سوگواری کند یا افسردگی و افکار خودکشی یا اختلالات اضطرابی مانند پانیک ایجاد شود نیاز هست از کمک تخصصی استفاده کند و برای درمان اقدام کند روان درمانی یا دارودرمانی و گاه هر دو با هم می تواند در کم شدن علائم کمک کند.
منبع: ایرنا
ارسال نظر