دکتر زهرا اکبری: معنویت نیازی ضروری است نه تجملی
پارسینه: آبراهام مزلو روانشناس شهیر را با نظریه «هرم نیازها» میشناسند. او که در یک خانواده یهودی امریکایی مهاجر رشد یافته بود، با مفاهیمی نظیر تبعیض، ظلم و فقر آشنایی کامل داشت.
به گزارش «پارسینه»، مزلو معتقد بود انسان برای رشد و شکوفایی نیازهایی اساسی دارد که باید مرتفع شوند و البته این نیازها را تنها مادی نمیدید. او در اواخر عمرش حاصل تجربیات و نظریاتش را در یک کتاب مختصر با عنوان «ادیان ارزشها و تجارب اوج» جمع آوری کرد که در حوزه روانشناسی کمتر به آن پرداخته شده است. در گفتگویی با مترجم این اثر، خانم دکتر زهرا اکبری، پژوهشگر و هنردرمانگر، به بررسی این کتاب و نیز اهمیت تجربیات معنوی در زندگی فردی و جمعی انسان پرداخته ایم. این کتاب به ویراستاری دکتر بهزاد سالکی و توسط انتشارات کرگدن به چاپ رسیده است.
پارسینه: خانم دکتر اکبری، لطفا بفرمایید به چه دلیل این کتاب را از میان کتابهای بسیار در حوزه روانشناسی برای ترجمه انتخاب کردید؟
من این کتاب را در سال ۱۳۸۶ و به عنوان پایان نامه دوره کارشناسی ارشد ترجمه کردم. سابقه مطالعاتی و تحصیلات من و نیز تجربه زیسته خودم زندگی در کشورهای مختلف با فرهنگ و دینهای متنوع باعث شده بود که به روانشناسی و معنویت علاقمند شوم. از سوی دیگر این کتاب چکیده و عصاره اندیشه متعالی مزلو را در مباحث روانشناختی مشخص میکند وگواه بر آن است که یک سیر تحول و تغییر نگرش در دیدگاه او رخ داده است چرا که که روانشناسی را از فضای مادیگرایانه، ابزارگرایانه و تجربه محور بیرون میآورد.
پارسینه: به نظر شما چگونه یک روانشناس تجربه گرا مانند مزلو به این باور میرسد که درباره معنویت نظریه پردازی کند؟
پیشینه مزلو در شکل گیری دیدگاههای او قطعاً موثر بوده است. ابراهام مزلو (۱۹۰۸ - ۱۹۷۰) که از او به عنوان پدر علم روانشناسی یاد میکنند در نیویورک و در اوایل قرن بیستم متولد شد. پدر و مادر او مهاجرین یهودی روس بودند که از شهر کیف (پایتخت اوکراین کنونی) و از ترس امپراتوری تزار به امریکا گریختند. او در این کتاب به تجربه زیسته خود اشاهر میکند و به مقوله معنویت نگاهی دوباره میاندازد. او سعی میکند نسخه دیگری از جریان و دیدگاه مطرح در روند درمان روانشناختی را ارایه کند چرا که روند رایج عموماً فارغ از معنویت گرایی است.
پارسینه: تعریف مزلو از معنویت چیست و چگونه آن را به روانشناسی ربط میدهد؟
به نظر مزلو معنویت حاصل تجربه فردی و اتصال با امر غیرمادی است و هر شخصی، حتی منکران وجود خدا، حداقل یکبار چنین تجربه ویژه را از سر میگذراند. به زعم او انسان گمشده در عصر مدرن، از نظر روانشناختی نیاز دارد که با مفهوم معنویت مواجه شود. البته مزلو با تاکید فراوان سعی دارد که «معنویت طلبی» را از مفهوم ادیان که سازمان و نظام مشخصی دارند (ادیان سازمان یافته منظور ادیان مانند اسلام و مسیحیت و یهودیت) جدا کند و از ابتدا معنویت خواهی و معنویت جویی را لزوما برخاسته از ادیان نمیداند.
پارسینه: پس اگر معنویت تجربهای جهانشمول است، نیازی همگانی هم به شمار میآید؟
بله. مزلو معتقد است همه ما با هر اعتقاد و اندیشهای دست کم یک بار تجربه معنوی را از سر گذرانده ایم و آن حس و تجربه خاص تا پایان عمر در خاطر ما میماند. تقریباً همه با نظریه معروف «هرم نیازهای مزلو» آشنا هستند. او در این نظریه نیازهای انسانی را در سه دسته و به ترتیب اهمیت از قاعده یک هرم به سمت راس آن هرم طبقه بندی میکند: نیازهای اساسی شامل خوراک و سرپناه، نیازهای فیزیولوژیک شامل احساس امنیت، عشق، احترام عشق، تعلق و دوستی، و نیاز خودشکوفایی شامل احساس دستیابی به اهداف و تحقق توانمندیهای فردی. نکته حایز اهمیت این است که مزلو از جمله تاثیرگذارترین متفکران در حوزه روانشناسی است که امر خودشکوفایی و تعالی را که بنحوی با تجربه معنوی شخصی که در این کتاب بدان اشاره کرده است همساز و مسالهای محوری در وجود انسان میداند.
پارسینه: آیا این سیر تحول در تفکر مزلو و فراتر رفتن از نیازهای انسانی به تاکید بر اهمیت معنویت مطلبی خاص را نشان میدهد؟
آنچه در اواخر عمر او اتفاق افتاده بازگشت به معنویت در اندیشه و کنش شناختی و تئوریک اوست. مزلو در این کتاب مفهوم معنویت را به عنوان عنصری مغفول واقع شده در روانشناسی معرفی میکند و در صدد تکمیل روشهای درمانی شناختی با تاکید و تمرکز بر معنویت بر میآید. به علاوه، او در این اثر خود به کتاب یا متفکران دیگر ارجاع نمیدهد بلکه با تکیه بر تجربه زیسته خودش این بحث را مطرح میکند. معنویت از نظر او گمگشته بشریت و حلقه مفقوده در روش درمانهای روانشناختی است.
پارسینه: حال این پرسش مطرح میشود که تجربه معنوی یا تجربه اوج چیست و چرا جهانشمول است؟
وقتی ما از تجربه معنوی یا به قول مزلو از «تجربه اوج» صحبت میکنیم در حقیقت به صورتی از تجربه حیات اجتماعی و انسانی اشاره میکنیم که قابل حذف نیست و البته بر اساس پیش زمینه خانوادگی و اجتماعی افراد، شدت و کثرت این تجربه کم یا زیاد میشود. همه انسان ها، فارغ از دین باوری یا دین ناباوریشان، لحظات معنوی یا اوج را به نوعی طول زندگی خود تجربه میکنند که متفاوت از احساسهای مصنوعی ناشی از مصرف محرکهای شیمیایی یا طبیعی و مخدرهایی مانند آمفتامینها و اکستاسی هاست.
پارسینه: به نظر شما تکیه بر تجربه معنوی چه تاثیری در سلامت روان جامعه میتواند داشته باشد؟
مزلو تاکید میکند که روانشناسان وجودگرا با اهمیت دادن به مقوله معنویت و معنویت طلبی میتوانند تاثیری مثبت در درمان بیماران خود داشته باشند. او معتقد است منشا شکل گیری این تجربیات معنوی شخصی که در ارتباط شخص با امر مافوق الطبیعه- امر قدسی اتقاق میافتد، لزوماً نسبتی با دین ورزی آن شخص ندارد. به نظر من برای انسان مدرن با دغدغههای مادی و نگاه تجربه گرایانه او، بسیار مهم است که بداند برای سلامت روان و برآورده کردن کلیه نیازهای خود نیاز به ارتباط با تجربههای معنوی در زندگی خود دارد. برای جامعه امروز ایران، این معنویت که تجربه شدنی و آزمودنی است ابزاری مهم برای تسهیل زیستن در جهان و جامعه پرمشغله امروز است. البته بازهم باید در نظر داشت که این هرم نیازها باید به ترتیب از قاعده به راس محقق شود تا بتوانیم به نیاز غایی انسان که معنویت است بپردازیم و مسیر را وارونه نرویم. این نگاه معنوی میتواند نگاههای همراه کننده حداکثری با خود به همراه باشد. جالب است که مزلو هم از آنچه ادیان بر سر معنویت و تجربههای معنوی آورده اند بسیار شکایت میکند، ولی در عین حال هم معتقد است که علوم تجربی با تجدیدنظر در ارزش هایشان میتواند به انسان آسیب دیده در عصر حاضر کمک کند.
پارسینه: در پایان چه توصیه یا پیشنهادی برای جامعه امروز دارید؟
جامعه ایرانی در دهههای اخیر تروماهای سنگینی را از سر گذرانده است و مردم در سطوح مختلف اجتماعی به حس مغموم شدن گرفتار شده اند. اگر جامعه دین ورز به جامعه دین گریز تبدیل شود نه تنها نیازهای افراد برآورده نمیشود بلکه مشکلی بر مشکلات جاری افزوده میشود. این تغییر پارادایم در جامعه ایران در حال شکل گرفتن است و ضرورت دارد معنویت گرایی بدون ارزش گذاری را به یک راهبرد فرهنگی تبدیل کنیم. طبیعی است که جامعه آسیب دیده و بلاکشیده ایران به معنویت بیشتر تمایل داشته باشد تا دین ورزی چرا که گویی در این سالها دین ورزی به مانند باری بر دوش انسانها گذاشته شده است. معنویت ورزی میتواند مسیری جدید در سطوح مختلف روان درمانگری و شناختی ایجاد کند.
از اون جایی که دین دست نااهلان افتاد خاصیت بوجود آوردن معنویت را از دست داد.