چند معما برای آنهایی که از به چالش کشیدن خود لذت میبرند
پارسینه: در گزارش زیر چند معمای جالب انتخاب کرده ایم که میتوانید به واسطه حل آنها تا حدی هوش و دقت خود را محک بزنید.
معماهای زیر هم آنقدری ساده اند که در فرصت یک استراحت کوتاه بتوانید حل شان کنید و هم آنقدری زیرکانه اند که ساعتها مات و مبهوت تان کنند و ذهن تان را دنبال نخود سیاه بفرستند!
پس آمادهی چالش هستید؟ جواب معما هم در انتهای مطلب آمده است.
معمای شماره ۱
روزی روزگاری شاهزادهای بود که همه جا را به دنبال نامزد خود میگشت. تابستان دیگر به سر رسیده بود که او به کلبهای رسید که جادوگر پیری در آن زندگی میکرد. شاهزاده که از سفر طولانی خود خسته شده بود از جادوگر خواست یک شب به او پناه دهد. جادوگر پذیرفت و استقبال گرمی از مهمان خود کرد.
او به شاهزاده غذا و نوشیدنی و جایی برای خواب داد. صبح روز بعد وقتی شاهزاده آماده میشد تا سفر خود را ادامه دهد، جادوگر هدیهای به او داد و گفت: «در مسیرت به رودخانهی پهنی برخواهی خورد که پلی روی آن وجود ندارد. برای عبور از رودخانه راهی جز شنا کردن نداری. این ردای جادویی کمکت خواهد کرد - نمیگذارد غرق شوی!»
شاهزاده به سفر خود ادامه داد. بعد از صد روز و شب به رودخانهای رسید که جادوگر دربارهی آن هشدار داده بود. اما او برای عبور از رودخانه نیازی به پوشیدن ردا پیدا نکرد!
میتوانید حدس بزنید چرا؟
معمای شماره ۲
زن مزرعه داری تعدادی خرگوش را در ۳ قفس بزرگ در حیاط پشتی خانه اش نگه میداشت که در یک ردیف کنار هم قرار داشتند. هر کدام از قفسها به یک رنگ بودند: قرمز، زرد و سبز. تا همین اواخر، تعداد خرگوشهای قفس سبز ۲ برابر تعداد خرگوشهای قفس زرد بود.
تا آنکه یک روز زن مزرعه دار ۵ خرگوش از قفس سمت چپ را برداشت و آنها را به مدرسهی محل شان بخشید. او نیمی از خرگوشهای باقیمانده در قفس سمت چپ را هم به قفس قرمز رنگ انتقال داد.
حالا میتوانید حدس بزنید قفس سمت چپ چه رنگی بود؟
معمای شماره ۳
شبی در یک خیابان فرعی باریک، ماشینی عابری را زیر گرفت و بدون توقف از محل دور شد. مأمور پلیسی که ماشین را هنگام ترک محل تصادف دیده بود در گزارش خود سرعت حرکت آن را بسیار زیاد عنوان کرد. ۶ عابر هم شاهد این تصادف بودند.
آنها هر یک روایت خود را از حادثهی رخ داده داشتند:
ماشین آبی رنگ و راننده اش مرد بود.
سرعت حرکت ماشین زیاد و چراغهای جلویش خاموش بود.
ماشین پلاک نداشت و سرعتش خیلی زیاد نبود.
ماشین تویوتا و چراغهای جلویش خاموش بود.
ماشین پلاک نداشت و راننده اش زن بود.
ماشین یک فورد خاکستری بود.
وقتی ماشین و راننده اش بالاخره پیدا شدند، معلوم شد توصیفات فقط یکی از شاهدان کاملاً درست بود. پنج شاهد دیگر یک اطلاعات درست و یک اطلاعات غلط داده بودند.
با در نظر داشتن این موضوع، به سؤالات زیر پاسخ دهید:
برند ماشین چه بود؟
چه رنگی بود؟
سرعتش کم بود یا زیاد؟
پلاک داشت؟
چراغهای جلویش روشن بودند؟
راننده مرد بود یا زن؟..
جواب معمای شماره ۱
وقتی شاهزاده جادوگر را دید تابستان به پایان رسیده بود و بعد از آن صد روز طول کشید تا او به رودخانه برسد. یعنی وقتی شاهزاده به آنجا رسید دیگر اواسط زمستان بود. به همین خاطر رودخانه یخ بسته بود و او به راحتی توانست به طرف دیگر رودخانه برود.
جواب معمای شماره ۲
قفس سمت چپ زرد بود. ما میدانیم که در ابتدا تعداد خرگوشهای قفس سبز ۲ برابر تعداد خرگوشهای قفس زرد بود. یعنی تعداد خرگوشهای قفس سبز یک عدد زوج بود. بعد از آنکه زن مزرعه دار ۵ تا از خرگوشهای قفس سمت چپ را برداشت، تعداد خرگوشهای باقیمانده در این قفس هم یک عدد زوج بود (این را از اینجا فهمیدیم که صحبت از انتقال نیمی از خرگوشها شد پس یعنی تعداد آنها قابل تقسیم به عدد ۲ بود)؛ بنابراین قبل از کم شدن آن ۵ خرگوش، تعداد خرگوشهای قفس سمت چپ عددی فرد بود. پس قفس سمت چپ نمیتوانست قفس سبز رنگ باشد؛ و با توجه به اطلاعاتی که معما به ما میدهد، قفس قرمز هم نمیتوانست باشد.
جواب معمای شماره ۳
ماشین یک فورد آبی رنگ بود. پلاک نداشت. سرعت حرکتش زیاد و چراغهای جلویش روشن بود. راننده زن بود. راه حل این معما در گزارش پلیس نهفته است (سرعت ماشین زیاد بود). اگر گزارش پلیس را قابل اتکا بدانیم، بنابراین روایت یکی از شاهدان (کم بودن سرعت حرکت ماشین) به طور پیش فرض نادرست است. با درنظر گرفتن این موضوع، حذف بقیهی توصیفهای اشتباه دیگر کاری نخواهد داشت.
منبع: روزیاتو
ارسال نظر