انتقاد تند روزنامه بهار از عزت الله انتظامی :«احمدینژاد» آبروی سینمای ایران را با خود « بُرد»
روزنامه بهار نوشت :
در ایران اینگونه است، فقط در ایران؛ هرقدر فرار کنید، هرقدر سرتان را گرم کنیـــد، بـاز فایدهای ندارد؛ سیاست راه خودش را به زندگی هر ایرانی پیدا میکند! روز آخر ثبتنام انتخابات ریاستجمهوری نه خبر حضور «مشایی» و نه ثبتنام «هاشمیرفسنجانی»، آنقدر شوکآور نبود که تماشای پیرمردی با عصا و موهای سپید بین «احمدینــــژاد» و «مشایی» عذابدهنده بود.
پیرمرد مثلا چشموچراغ خانه و اهالیاش بود. نمیدانم چه شده بود که یکباره از آن سوی تهران و شمیرانات که خانهاش است سر از خیابان فاطمی و وزارت کشور درآورده بود. افکار عمومی معمولا هنرمندان را از روی سجلشان شناسایی نمیکنند، بلکه به آثار ایشان مراجعه میکنند تا ببینند چه گفتهاند و از خود چه بر جا گذاشتهاند. برای کسی مهم نیست «عزتالله انتظامی» کجا بهدنیا آمده است، اما «گاو»ی که بازی کرد، مهم میشود. از «عزتالله انتظامی» و «گاو» دور نشویم. دو نقد بر «گاو» وارد است یکی اینکه ایران را فقیر و بدبخت نشان میدهد و دوم اینکه از مردم دفاع نمیکند؛ همین دو نقد هم بر حضور «عزتالله انتظامی» در وزارت کشور وارد است. در دقایق اول حضور «احمدینژاد» و «مشایی» در وزارت کشور عکسهایشان با «انتظامی» خیلی سریع روی خروجی خبرگزاریها قرار گرفت. کسی نپرسید - شاید هم پرسید، نمیدانم- مردی که لقب «آقای بازیگر» سینمای یک کشور را یدک میکشد، چرا باید چنین نمایشی را به صحنه ببرد؟ سیاستمدار دیگری نبود که «انتظامی» کنارش بایستد؟ یا اصلا لزومی داشت «انتظامی» در وزارت کشور حاضر شود؟ و نقد دوم اینکه در هشت سال گذشته که همه چیز،
اعم از فرهنگ و اقتصاد و سیاست، سیر تحول نزولی و فلاکت به خود گرفت «انتظامی» کنار مردم بود؟ «انتظامی» علت همراهی با «احمدینژاد» و «مشایی» در وزارت کشور را چنین عنوان کرده است: «مدتها پیگیر وضعیت راهاندازی «بنیاد فرهنگی عزتالله انتظامی» بودم که با وجود دستور رییسجمهوري باید تاییدیه به امضای چهار وزیر میرسید که متاسفانه اجرایی نشده بود. برای پیگیری موضوع، امروز (شنبه، ۲۱ اردیبهشتماه) قراری با اسفندیار رحیممشایی داشتم که بعد به اتفاق هم به ستاد انتخابات وزارت کشور رفتیم.» حالا گیریم که چنین بوده است.
مگر حضور در ستاد انتخابات کشور پیکنیک است که حالا هرجا «مشایی» رفت شما هم همراهیاش کنید؟گیریم چنین بوده است، شما که امضاها را برای ثبت بنیاد در جلسه گرفته بودی دیگر چرا آنقدر راه خانه را دور کردید و به وزارت کشور آمدید؟ آقای «انتظامی» شما را عزت سینمای ایران میخوانند با «احمدینژاد» و «مشایی» کجا رفتید؟ چرا این روزها همه میگویند «احمدینژاد» آبروی سینمای ایران را با خود به وزارت کشور برد؟ نقل همان نقدهایی است که بر «گاو» وارد است. موقعیت امروز «انتظامی» با موقعیت چهار سال پیش آن دو سوپراستار سینمای ایران - یکی مرد و یکی زن- که رفت و آمدشان به اتاقِ «مشایی» سروصدای زیادی بهپا کرد زمین تا آسمان فرق دارد. آن دو مردمی نبودند، «انتظامی» مردمی بود! مردمی که با هر ناامنی دستوپنجه نرم میکنند «انتظامی» را در کنار کسانی دیدند که مسبب بود و نبود هشت سال گذشته بودهاند.
کتابها و فیلمها و آوازهای بسیاری در این هشت سال مجوز نگرفتند، اما صاحبانشان یکبار سراغ طرف نرفتند که مجوز بگیرند.حالا بنیاد شما راه بیفتد یا نیفتد، چه فرقی در این بلبشوی فرهنگی دارد؟ مگر درِ «خانه سینما» در همین دولت تخته نشد؟ مگر همین آقای «احمدي نژاد» نبود که سینمای ایران را بیخانمان کرد و حالا امروز «مشايي» قول داده است خانه سینما در دولتش بازگشایی شود؟ کجای کار هستید آقای «انتظامی»؟ مردم به کنار، به کسانی که شما حق استادی بر گردنشان دارید درباره عکسهایتان در وزارت کشور چه خواهید گفت؟ افکار عمومی معمولا هنرمندان را از روی سجلشان شناسایی نمیکنند؛ به آثار ایشان مراجعه میکنند تا ببینند چه گفتهاند و از خود چه بر جای گذاشتهاند. برای کسی مهم نیست «انتظامی» کجا بهدنیا آمده است؛ برای همه عکسهای «انتظامی» و «مشایی» و «احمدینژاد» و فیلم «گاو» مهم میشود!
ارسال نظر