جزييات اولين ديدار با میرحسین موسوی
پارسینه: میرحسین موسوی و زهرا رهنورد كه دو روز پيش در جریان دیدار با مادر خانم رهنورد به صورت غیرمترقبه با جمعی از معلمان و خانوادههاي زندانیان سیاسی مواجه شده و در حضور نیروهای امنیتی چند دقیقهاي با آنان دیدار کردند، اين اولین بار است که طی 3 سال گذشته که موسوی و رهنورد در حصر خانگی به سر ميبرند، موفق به دیدار با افرادی غیر از اعضای خانواده خود شدهاند.
بهارنیوز: میرحسین موسوی و زهرا رهنورد كه دو روز پيش در جریان دیدار با مادر خانم رهنورد به صورت غیرمترقبه با جمعی از معلمان و خانوادههاي زندانیان سیاسی مواجه شده و در حضور نیروهای امنیتی چند دقیقهاي با آنان دیدار کردند، اين اولین بار است که طی 3 سال گذشته که موسوی و رهنورد در حصر خانگی به سر ميبرند، موفق به دیدار با افرادی غیر از اعضای خانواده خود شدهاند.
زهرا رحیمی، همسر ابوالفضل قدیانی، که در این دیدار حاضر بوده است ميگوید: ما، تعدادی از معلمها مدتی است که دور هم جمع شدیم، تصمیم داشتیم به دیدار یکی از مادران سبز برویم که مادر خانم رهنورد را انتخاب کردیم. وقتی رسیدیم جلوی در منزل ایشان دیدیم دم در یک ماشین پارک است که دو نفر در آن نشسته بودند و به ما نگاه ميکردند. حس کردیم که از برادران هستند اما چون کاری با ما نداشتند در را زدیم و باز شد.
وي افزود: وقتی وارد حیاط شدیم چند نفر آمدند آنجا و شروع کردند به سوال کردن از ما که شما با چه کسی هماهنگ کردید و سوال هایی که ما را متعجب ميکرد که چرا از ما چنین سوال هایی میکنند و جریان چیست؟ ما توضیح دادیم که آمدیم به مادر پیر خانم رهنورد سر بزنیم و دیداری داشته باشیم چون شنیدیم که کمی احوالشان ناخوش است. کمی معطل شدیم تا یکی از داخل بیرون آمد و گفت اجازه بدهید بیایند داخل.
زهرا رحیمی در ادامه تشریح ميکند: ما همچنان متعجب و شوکه وارد خانه شدیم و ناگهان چشممان به خانم رهنورد افتاد. همه خوشحال و هول شده بودیم و یکی یکی با خانم رهنورد روبوسی و احوال پرسی کردیم. مامور خانمی هم کنارشان بود که رفتار مودبانه و خوبی با ما داشت و حضورش معذبمان نمیکرد. همانجا نشستیم به احوال پرسی و گپ زدن. او ميگوید: خانمهاي معلمی که با ما بودند اصلا افراد سیاسی و شناخته شدهاي نبودند و همه خوشحال و هیجان زده شده بودند، شروع کردند به صحبت که چقدر خوشحالیم از دیدن شما. همه واقعا شوکه بودیم و نميدانستیم باید چه کار کنیم و چه بگوییم. حتی سوال خاصی به ذهنمان نميرسید و مرتب حال و روزشان را ميپرسیدیم.
به گفتهي همسر قدیانی، خانم رهنورد اول از همه از حال بقیهي خانوادههاي زندانیان سیاسی پرسید و تاکید کرد که سلام مرا به همه برسانید. همسر این زندانی سیاسی در ادامه ميافزاید: خانم رهنورد پیش از حصر از همراهان همیشگی خانوادهها بودند و در همه ی جمعها در کنار ما حضور داشتند. ما به عنوان یکی از یاوران و حامیان خود روی ایشان حساب ميکردیم. هیچ وقت ما را تنها نگذاشتند. از احوال پرسی که ميکردند معلوم بود که دلشان تنگ شده و نگران همه هستند.
خانم رحیمی ميگوید: خانم رهنورد ميگفت که شرایط برای ما بهتر شده و دختران را هفتهاي یک بار ميبینند. خانم های همراه ابراز خوشحالی کردند و دعا کردند که ایشالا به زودی حصر رفع شود و شرایط بهتر و فضا آزاد شود که خانم رهنورد در جواب گفت ما و شما باید صبر کنیم و باید که استقامت کنیم. بر اساس گزارش رسیده از خانوادهها برخورد ماموران آقا و خانم نسبت به گذشته بهتر و محترمانه تر شده است.
همسر ابوالفضل قدیانی ادامه ميدهد: خانم رهنورد ميگفت که در مدت کوتاهی یک دفعه ۱۴ کیلو کم کردند و ظاهرشان کمی نحیف شده بود اما اصلا صورتشان تکیده نشده بود. آقای مهندس هم موهایشان یک دست سفید شده بود. ولی خدا را شکر از نظر روحی فوق العاده محکم به نظر ميآمدند. کمی که نشستیم خانم رهنورد گفت که ما داشتیم میرفتیم الان هم میگویند که باید برویم. آن طور که ایشان ميگفتند حضورشان در آنجا کاملا اتفاقی بوده است. ظاهرا قبل از آن رفته بودند بیمارستان برای یک سری آزمایش. هنگام برگشت ماموران گفته بودند که چون نزدیک خانهي مادرتان هستیم سری هم به آنجا ميزنیم.
زهرا رحیمی ميگوید: من حال آقای موسوی رو پرسیدم که گفتند در اتاق دیگر نشسته اند. من رفتم دم در اتاق و احوال پرسی کردم و گفتم که بقیهي خانمهاي معلم هم دوست دارند میرحسین را ببینند. آقای ماموری که کنار ایشان ایستاده بود که ایشان هم رفتار بسیار مودبانهاي داشت، نگاهی کرد و گفت اشکالی ندارد بیایید داخل و ببینیدشان. همه رفتیم داخل و با آقای موسوی هم سلام و احوال پرسی کردیم. ما هول شده بودیم اما ایشان خیلی با روی باز و گشاده یکی یکی احوال پرسی ميکردند. و احوال زندانیان سیاسی و همسرانمان را جویا ميشدند. وقتی هم که داشتند ميرفتند رو به ما گفتند که بدانید که حال ما خوب است.
به گفتهي خانم رحیمی مشخص بود منظورشان احوال روحی شان است و ميخواستند بگویند که روحیه شان خوب است. انصافا هم روحیه شان فوق العاده بود و کلامشان مثل همان روزها قوی و محکم بود و هیچ لرزشی در صدایشان نبود. وی ميافزاید: وقتی که داشتند خارج ميشدند گروهی دیگر از معلمها هم آمدند که باز هم در حیاط ایستاده بودند و با آنها هم سلام و احوال پرسی کردند. آنها هم خیلی خوشحال بودند که چنین دیدار غیرمنتظرهاي با میرحسین و رهنورد داشتند.
خانم رحیمی، که خود همسر یک زندانی سیاسی است در پایان ميگوید: اینکه این دیدار غیرمنتظره چقدر همهي ما را خوشحال کرد و پس از سه سال دلتنگی میرحسین و خانم رهنورد را دیدیم یک طرف شادی دیگر ما این بود که خانم رهنورد با چشم خود دیدند که ما خانواده شان را فراموش نکردیم و ناگهان حدود ۲۰ خانم با گل و شیرینی وارد خانهي مادر پیرشان شدند. مطمئنا این دلگرمی بزرگی است برای کسی که دسترسی و امکان خدمت به مادر پیرش را ندارد. مطمئن هستم که امشب قدری خیالشان راحت تر است و ميدانند اگر خودشان به جبر از خانواده دورند، خواهران و مادرانی هستند که هر چند توان رسیدگی مرتب نداشته باشند اما دلشان و ذهنشان با خانوادهي آن هاست و آنان را تنها نمی گذارند.
معصومه دهقان، همسر عبدالفتاح سلطانی (وكيل زنداني) هم که در این دیدار حضور داشته در مصاحبهاي ميگوید: ما به دیدار مادر خانم رهنورد رفته بودیم حدود 12 نفر بودیم. آنجا متوجه شدیم که خانم رهنورد و آقای موسوی را برای دیدار با خانم نواب صفوی آورده اند. ابتدا به ما گفتند که به خاطر امنیت شان هم که شده اجازه نميدهیم وارد شوید و آنها را ببینید. بعد پرسیدند کی هستید؟ من چون نميشناختم گفتم شما کی هستید؟ بعد متوجه شدم از ماموران خانم رهنورد و اقای موسوی هستند. بعد سرتیم شان اشاره کرد که اشکالی ندارد بیایند تو و توانستیم حدود 6-5 دقیقهاي آنها را ببینیم.
خانم دهقان این مساله را نشانهاي از تغییر فضا ميداند و ميگوید: قبلا چنین چیزی نبود. فکر نميکنم در این سه سالی که آنها در حصر بودند آدمی دیده باشند، نهایتا دختران شان را دیده اند. اما ما هم خانم رهنورد و هم آقای موسوی را دیدیم. یک خانم مامور مودبی هم کنار خانم رهنورد بود. مامورهای آقا هم بودندکه اصلا با مامورهای دوره احمدی نژادفرق ميکردند.
او توضیح ميدهد: ما جمعیتمان زیاد بود، نزدیک 12 نفر بودیم راه دادند و خیلی خیلی خوشحال شدیم؛ هم برای ما خیلی خوب بود هم برای آنها خوب بود. زیاد نگذاشتند صحبت کنیم مدت کوتاهی خانم رهنورد پیش ما بود. ميگفت الان تغییر کمی ایجاد شده، شما باید این تغییر را مغتنم بشمرید بالاخره وضعیت مشخص است که کمی بهتر شده. با آقای موسوی هم صحبت کردیم. حال شان خوب بود.
وي ادامه داد: البته خیلی صحبتهاي خارج از حال و احوالپرسی نشد. گفتند به همه دوستان سلام برسانید. از زندانیان پرسیدند، احوال آقای سلطانی را پرسیدند. گفتم هیچ تغییری در وضعیت ایشان صورت نگرفته و همچنان دو سال و نیم است همان وضعیت را دارند. گفتند امیدواریم وضعیت بهتر شود و همه به خواسته هایشان برسند. خانم رهنورد هم گفت که بعد از آمدن آقای روحانی وضعیت کمی بهتر شده و ميتوانیم با بچهها ملاقات کنیم. بعد هم از ما تشکر کردند که به مادرشان سر زده ایم.
خانم دهقان درباره وضعیت جسمی و روحی میرحسین موسوی و زهرا رهنورد هم ميگوید: به نظرم آمد وضعیتشان خوب بود. خانم رهنورد گفت بیماری قند گرفتهام. ميگفت یک دفعه 14 کیلو لاغر شدم و دارو و درمان کرده بودند. به نظر من آمد در این 3 سال خیلی شکسته شده اند. ولی وضع عمومی شان خوب بودند.
سئوال ميکنم: چه حسی از این دیدار غیر مترقبه داشتید؟ خانم دهقان ميگوید: اینقدر خوشحال شده بودیم که فقط ميگفتم ما چقدر خوش شانس هستیم. واقعا تعجب کردیم. احتمال دیدن شان یک چیزی نزدیک به صفر بود. وقتی دیدیم و روبوسی کردیم و نشستیم کنارشان، متوجه شدیم که فضا تغییر کرده و باز شده. به نظرم ميآید اگر حکومت اینکار را ادامه بدهد و دسته دسته دوستان و آشنایان بروند و سر بزنند و آقای موسوی و خانم رهنورد را ببینند، حساسیتی که خود آقایان داشتند هم از بین ميرود. هیچ لزومی ندارد که اینقدر بگیر و ببند باشد، هیچ لزومی ندارد که اینقدر سخت بگیرند. فضا را باز کنند. ما رفتیم دیدیم چیزی هم نشد. برای خود آقایان هم خوب ميشود و آبرو و حیثیت شان در جوامع بین المللی حفظ ميشود که گذاشتند ملاقات کردند. من امیدوارم که حساسیتها کمتر شود و به این سمت برویم که رفع حصر هم شود.
ارسال نظر