چرا هاشمی در دهه ۹۰ رای خود به ناطق نوری را فاش می کند؟
پارسینه: هاشمی رفسنجانی بازهم در یک گفتوگو به رای خود در خرداد 76 اشاره کرد و گفت از میان خاتمی و ناطق نوری، به شیخ ناطق رای داده است.
هاشمی اگر قبل از این دوران یا حتی در اوایل دهه 80 به این رای خود اشاره میکرد، قطعا مورد هجمههای گوناگون قرار میگرفت. در آن زمان او متهم میشد به حمایت از نامزد جناح راست، نامزدی که از سوی جریان اصلاحطلب در جریان انتخابات نامزد اقتدارگرایان لقب گرفته بود.
با تغییر مواضع ناطق نوری در دوران احمدی نژاد و نزدیکی او به جریان اعتدال و اصلاحات به ویژه در جریان رقابت انتخابات ریاست جمهوری سال 92 که منجر به پیروزی حسن روحانی شد، دیگر کسی در این سو نگاه منفی به ناطق نوری نداشت. حتی از او به عنوان سیاستمدار اخلاقمدار یاد میکردند. ناطقنوری با رفتار سیاسی خود بعد از خرداد 76 تبدیل به پهلوان عرصه سیاست ایران شد.
همین تغییر مسیر ناطق نوری از اصولگرایی صرف به جریان اعتدال باعث شده است امروز کسی هاشمی را مواخذه نمیکند که چرا به در دوم خرداد 76 به ناطق نوری رای داده است. امروز هاشمی، روحانی، ناطق نوری و رییس دولت اصلاحات در یک جبهه هستند و سعی میکنند گفتمانی که بعد از احمدی نژاد شکل دادهاند را هدایت و آن را در کشور نهادینه کنند.
در کنار این مسئله باید به این سوال پاسخ داد که چرا هاشمی رفسنجانی در آن سال ناطق نوری را به خاتمی ترجیح داد. خود او در اینباره میگوید:
« درباره رأی من به آقای ناطق هم، به خاطر این بود که از قدیم ایشان را میشناختم. حتی زمانی که در مدرسه فیضیه به خاطر مسائلی اعتراض و راهپیمایی میکردیم، ایشان را میدیدم که با صدای بلند در صفوف اول هستند و نقش برجستهای دارند. در طول سالهای مبارزه هم حضور ثابت و مؤثری داشتند. در آن زمان ایشان رئیس مجلس بود و مجلس هم با دولت همکاری خوبی داشت.
میدانستم انسانی سالم و صالح است. در آن طرف هم آقای خاتمی بودند که سالها وزیر من بودند. قبل از آن، سالها در مجلس و جاهای دیگر با هم کار کرده بودیم. در دولت اول من وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی بود. آن قدر فشار آورده بودند که استعفا داد. البته چند بار استعفایش را قبول نکردم و سرانجام که هر دوی ما به خاطر شرایط آن روزها پذیرفتیم که در وزارتخانه نباشد، ایشان را مسئول کردم و حتی میخواستم حکم معاونت بدهم که نتوانند عزلش کنند. اما خود ایشان قبول نکرد و ریاست کتابخانه ملی را پذیرفت. هر دوی آنها را قبول داشتم و من هم در آن مقطع یک رأی داشتم. وظیفه اصلی من مواظبت از سلامت انتخابات بود.»
در کنار استدلال رئیس جمهور پیشین ایران در چرایی رایاش به ناطق نوری میشود از دلایل دیگری نیز سخن گفت.
هاشمی رفسنجانی و ناطق نوری هر دو عضو جامعه روحانیت مبارز بودند. در آن زمان هم هاشمی، هم ناطق و هم حسن روحانی در جلسات جامعه شرکت میکردند و حاصل جلسات این نهاد «مذهبی - سیاسی» حمایت از ناطق نوری در انتخابات دوم خرداد 76 بود. بر همین اساس میتوان گفت رای هاشمی به ناطق یک رای تشکیلاتی بود. هاشمی بر اساس تصمیم نهادی که عضو آن بود به « شیخ نور» رای داد.همان گونه که در تشکل های دیگر نیز این اتفاق می افتد و عضو به نامزد نهایی تشکیلات رای می دهد.
حزب کارگزاران جریان منتسب به هاشمی اما در خرداد 76 از خاتمی حمایت کرد درحالی که پدر معنوی این جریان یعنی هاشمی به ناطق نوری رای داده بود. این نشان میدهد که هاشمی معتقد به تکثر سیاسی است.
کارگزاران تابع نظر هاشمی هستند اما او ترجیح میدهد به خاطر ایجاد تکثر در جامعه رای خود را مخفی نگه داشته و اجازه نداده بود رای او تاثیری در رای دیگر جریانهای سیاسی کشور داشته باشند.میتوان با قاطعیت گفت که اگر اعضای کارگزاران در آن انتخابات میدانستند نظر هاشمی به ناطق نوری است، رای خود را به صندوق ناطق نوری میانداختند یا با صراحت از خاتمی حمایت نمی کردند یا برخی مانند دکتر مهاجرانی که در حمایت از خاتمی مُصر بودند چه بسا در آن زمان از کارگزاران جدا می شدند.
دلیل دیگر رای هاشمی به ناطق نوری را میشود در نزدیکی تفکر این دو جستجو کرد. ناطق نوری هم همچون هاشمی طرفدار توسعه اقتصادی بود اما خاتمی بر اساس شعارهایی که در جریان رقابتهای انتخاباتی میداد قائل به اولویت توسعه سیاسی بود. به خاطر همین هاشمی تصمیم گرفته بود به کسی رای بدهد که بتواند برنامههای او را ادامه بدهد. هاشمی از جمله سیاستمداران ایرانی است که طرفدار توسعه است و در این میان توسعه اقتصادی را نیز بر دیگر وجوه توسعه ترجیح میدهد.
هاشمی میدانست که جریان چپ ایران در دهه 70 مهمترین منتقدانش در عرصه سیاست داخلی و برنامههای اقتصادی هستند. به خاطر به رغم اعتماد به شخص خاتمی بیم داشت تفکر چپ در اقتصاد بار دیگر غلبه گفتمانی پیدا کند. این اتفاق نیفتاد اما بعد از آن که هاشمی عزم مجلس کرد مورد انتقاد بخش غیر دولتی قرار گرفت.
دور شدن از فضای تهمتها باعث شده است تا سیاسیون در مورد گذشته خود شفاف تر صحبت کنند. نمونه بارز آن سخنان این روزهای هاشمی رفسنجانی است. تقسیم بندی های سیاسی هم تغییر کرده و اکنون دو اردوگاه اصلی نه چپ و راست که اعتدال گراها و افراطی هایند و ناطق مانند هاشمی در اردوگاه اعتدال تعریف می شود.
چون ایشان هاشمی اند دیگر !!!!!!!!!!