تأملی درباره ریشه های مدیریتی پرداخت حقوق های نجومی
پارسینه: اعطای مبالغ نجومی به مدیران دولتی به این ایده نادرست بازمی گردد که کار انسان را فقط باید با پول پاداش داد و تحسین کرد. کار، سه جنبه اساسی دارد: درآمد، هویت بخشی، و خودشکوفایی.
یک انسان سالم، برای گذران زندگی خود به مبلغ محدودی احتیاج دارد. اگر مبلغ دریافتی یک فرد از مقدار بهینه درگذرد؛ وی به وادی حرص و آز می افتد که نسبتی با تامین یک زندگی سالم ندارد و لاجرم درآمد اضافی در مسیر مانور تجمل یا فسادگری خواهد افتاد.
یک سیستم معقول برای تشویق مدیران خود، حقوق آنها را از حد بهینه بالاتر نمی برد؛ بلکه به آنها امکان خوشکوفایی را می دهد. به عبارت دیگر، انسان از خودشکوفایی و احساس تاثیر مثبت و فایده در جامعه لذت بیشتری کسب خواهد کرد تا دریافت مبالغ نجومی.
به علاوه تحسین غیرمالی، نظیر تقدیر در حضور یک جمع، برای مدیران سالم خوشایندتر و موثرتر از پاداش مالی می افتد. در حقیقت افرادی که درآمد خوب و مکفی دارند، از طریق پاداش مالی احساس تقدیر شدن نمی کنند. فی المثل استاد دانشگاهی که ماهیانه در حدود 5 میلیون تومان درآمد دارد، حکماً از تحسین و تقدیر در حضور یک جمع لذت افزونتری می برد تا پرداخت 500 هزار تومان در قالب کارت هدیه.
همچنین وقتی پاداش مالی، به مرز اعداد محیرالعقولی برسد؛ تاثیر تشویقی اش را از دست می دهد. طی بررسی ای که در کتاب زمینه روانشناسی هیلگارد آمده؛ به جمعی گفته می شود که کاری عبث و کسل کننده را انجام دهند و در اثر این کار، به دسته ای از آنها یک دلار و به دسته دیگر، 20 دلار می پردازند. سپس با این افراد مصاحبه ای صورت می گیرد؛ دسته ای که یک دلار دریافت کرده بودند از انجام آن عمل بیهوده، بیشتر احساس رضایت کرده و برای انجام آن دلیل می تراشیدند تا دسته ای که 20 دلار گرفته بودند.
علت این است که دسته ای که پاداش 20 دلاری گرفته اند، خود نیز باور نمی کردند که مبلغ فوق، برای انجام چنان کار بیهوده ای به آنان پرداخت شده باشد و معتقد بودند که لابد دلایل دیگری داشته است. اما دریافت کنندگان مبلغ یک دلاری، پاداش کم را در خور انجام چنان عملی انگاشته و کارکرد خود را امری بافایده صورت بندی کرده اند.
در نتیجه چنانچه قانونگذاران، به این نکته مهم تفطن یابند دیگر برای تشویق و قدردانی از مدیران خدوم و لایق، به سوی پرداخت حقوقهای نجومی نخواهند رفت.
احمد حاشیه ساز
پاراگراف اول واقعا عینه حقیقت بود... اگه آدم به اون چیزی که نیازش رو برطرف میکنه راضی نباشه، حرض و آز بهش اجازه نمیده که هیچ وقت سیر بشه...
شما ببين از حلقومشان پايين نمي رود مگر داروي شيمي درماني و درد لاعلاج.اي خدايا....