گوناگون

لطفاً زنده بمانيد/ نوشتاری از سيدشهاب الدين طباطبايي

چند هفته يي مانده به انتخابات مجلس هشتم، در اوج آن روزهايي که اکثر اصلاح طلبان ردصلاحيت شده بودند و انتخابات شکل و شمايلي عجيب و غريب داشت و ما هم غريبانه براساس استراتژي حضور معترضانه فعال، فعال بوديم يادداشتي نوشتم با عنوان «لطفاً اصلاح طلب بمانيد».

آن يادداشت با اين پاراگراف تمام مي شد؛ «فقط يادتان نرود که براي چه و چرا اين همه خفت و خواري کشيديم. لطفاً در حدي که برايتان امکان دارد، اصلاح طلب بمانيد. از هرچه برايمان مهم بود و گذشتيم مهم نيست، آبرو و اعتبارمان که خدشه دار شد، اهميتي ندارد. غرور و حيثيت مان که به بازي گرفته شد را فعلاً فراموش مي کنيم، اما فقط لطفاً اصلاح طلب بمانيد. باور کنيد ديگر نخواهيم پذيرفت که شرايط ايجاب مي کند سکوت کنيد يا دوباره با کلمات و عبارات متناقض استراتژي هاي عافيت طلبانه تان را به رخ مان بکشيد.

تا اينجا هم که با شما آمده ايم، برايمان سخت بود. لطفاً اصلاح طلب بمانيد.» آن روزها و در اوج فعاليت انتخاباتي براي معدود تاييد صلاحيت شده هاي منتسب به اصلاح طلبان بعضي ها خرده گرفتند که حالا چه وقت اين حرف هاست؟ و امروز بعد از يک سال مي فهمم که آن دوستان خرده گير درست مي گفتند. اصلاً هيچ وقت اين حرف ها نيست، اصلاً گوشي نبود و نيست که بشنود، عزيزان راي آوردند و رفتند روي صندلي هاي سبز خوش ترکيب ساختمان بهارستان.

همين مهم بود، براي همين چند ماه رفتيم و آمديم و جلسه و پوستر و ويژه نامه و طرح ميادين و جلسات انتخاباتي و شعار و حرف و وعده و قول و... انتخابات که تمام شد، يک ليست بلندبالا درآمد که اينها اعضاي اصلاح طلب مجلس اند و يک فراکسيون منسجم و مقتدر اقليت داريم که چه کارها که نمي کند. خدا خيرشان بدهد اکثر اين منتسبين به اصلاح طلبي را که نگذاشتند يک سال بگذرد و خداي ناکرده باورمان بشود يا «آنها» بو ببرند که اينها اصلاح طلب اند، به هرحال آينده نگري از صفات پسنديده ايرانيان و بلکه هر آدم عاقل و بالغي است و اين عزيزان هم شرط عقل و بلوغ را به حد کمال به جا آوردند.

اگر پاي سخنراني ها و حرف هاي بعضي از دوستان آينده نگر اصلاح طلب مان ننشسته بودم و به گوش خودم نشنيده بودم که حرف مي زنند واقعاً ممکن بود من هم مثل خيلي هاي ديگر در قدرت تکلم بعضي از اين عزيزان شک کنم. حرف زدن پيشکش، جز عده يي قليل که چراغ فراکسيون اقليت را هنوز روشن نگه داشته اند، مابقي هنوز تکليف خودشان را هم روشن نکرده اند که آمده اند مجلس که چه کار کنند؟، بازهم خدا خيرشان بدهد برادران و خواهران اصولگرا را که اگر اوضاع درهم و برهم اکثريت اصولگراي مجلس و اختلافات هر روزه شان نبود، آن وقت معلوم تر مي شد که اوضاع اقليت از چه قرار است.

قصدم اين نيست که اقدامات و فعاليت هاي فراکسيون اقليت را ناديده بگيرم، اما وقتي مي شنوم که راي هاي سفيد و سرنوشت ساز بعضي از اعضاي اقليت، صادق محصولي را وزير کشور کرد، وقتي مي شنوم که جلسات فراکسيون با تعدادي کمتر از نصف اعضاي رسمي تشکيل مي شود، وقتي مي بينم کساني که قرار بود صداي مردم باشند و از حقوق آنان دفاع کنند، خاموشي گزيده اند، وقتي مي بينم بعضي از اعضاي فراکسيون اقليت از اصولگرايان و محافظه کاران مجلس نيز مصلحت گراتر و محافظه کارتر شده اند، وقتي اقتصاددانان کشور در مورد وضعيت اسفبار اقتصاد کشور هشدار و تذکرهايي جدي مي دهند و بعد نگاه ها متوجه اقليت مجلس مي شود که حمايت و پشتيباني و پيگيري کنند و سوال بپرسند و تذکر دهند و خلاصه به وظايف شان عمل کنند و نتيجه اش تقريباً هيچ است، نمي دانم چه بايد گفت و چه کرد.

دوستان عزيز فراکسيون اقليت، بعضي وقت ها يک صحبتي، صدايي، حرکتي، دست تکان دادن مختصري، تغيير وضعيت بدن روي صندلي در اين حد هم برايمان کافي است که حداقل از بودن تان و زنده بودن تان اطمينان خاطر پيدا کنيم. حالا که اصلاح طلب نمانديد، حداقل زنده بمانيد. شايد که بهار بيايد و دوباره اصلاح طلبي تان گل کند.

*عضو شوراي مرکزي جبهه مشارکت

ارسال نظر

نمای روز

داغ

صفحه خبر - وب گردی

آخرین اخبار