روایت محسن رضایی از شنود تلفن و قتل پسرش در دبی
پارسینه: محسن رضایی میگفت: اسرائیلیها میخوان به محض اینکه ایران بخواد موشکهاش رو جابهجا کنه، اونها رو بزنن، که دیدیم چند وقت بعد شهید حسن طهرانیمقدم را زدند و روز بعد، پسر من احمد را در دبی کشتند و من متوجه شدم تلفنهای من و احمد شنود میشده است.
محسن رضایی میگفت: اسرائیلیها میخوان به محض اینکه ایران بخواد موشکهاش رو جابهجا کنه، اونها رو بزنن، که دیدیم چند وقت بعد شهید حسن طهرانی مقدم را زدند و روز بعد، پسر من احمد را در دبی کشتند و من متوجه شدم تلفنهای من و احمد شنود میشده است.
خبرگزاری فارس نوشت: ۲۱ آبان سالروز شهادت سردار حسن طهرانی مقدم است که به همین دلیل برشی از کتاب کتاب «جاسوس بازی۲» اثر حمیدرضا داودآبادی را باهم مرور میکنیم. در این قسمت نویسنده اثر خاطرهای را از محسن رضایی نقل میکند که نشان از برنامهریزی دشمن برای شهادت وی میدهد که در ادامه باهم میخوانیم:
«روز سهشنبه ۱۴ اسفند ۱۳۹۷ در دبیرخانه مجمع تشخیص مصلحت نظام در خیابان نفت (مصدق) تهران، جلسهای به مدت کمتر از یک ساعت، با حضور محسن رضایی (دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام)، محمد کوثری (فرمانده اسبق لشکر ۲۷ محمد رسول الله)، جواد اکبری (معاون حاج احمد متوسلیان در سپاخ مریوان) و حمید داوودآبادی برگزار شد.
آقای رضایی در بین صحبتهایش خاطرهای مهم تعریف کرد و گفت: آن زمانی که پسر من احمد در دبی بود، از آنجا تلفن زد. به او گفتم: «سعی کن از طرف اسرائیلی اطلاعاتی درباره سرنوشت حاج احمد متوسلیان به دست بیاری.»
او گفت: «چشم، تلاشم رو میکنم.»
چند وقت بعد تماس گرفت و گفت: «من تونستم اطلاعات مهمی به دست بیارم. یکی رو بفرست که اونها را بهش منتقل کنم.»
گفتم: «به بچههای وزارت اطلاعات میگم توی دبی بیان سراغت و اطلاعاتت رو بگیرن.»
گفت: «نه ... به بچههای اطلاعات سپاه بگو بیان.»
گفتم: «چون تا به حالا با وزارت ارتباط داشتی، این جوری به مشکل میخوره.»
بچههای بخش خارجی وزارت اطلاعات گفتند که نمیشود در دبی قرار گذاشت. بهتر است در مالزی قرار بگذاریم. احمد رفت مالزی، با آنها دیدار کرد و اطلاعاتش را داد.
آنها آمدند اینجا. ظاهراً احمد هیچ اطلاعاتی از حاج احمد گیر نیاورده بود، ولی اطلاعات مهمی از برنامه موشکی ما داشت.
او گفته بود: «اسرائیلیها میخوان به محض اینکه ایران بخواد موشکهاش رو جابهجا کنه، اونها رو بزنن.»
که دیدیم چند وقت بعد شهید حسن طهرانی مقدم را زدند و روز بعد، پسر من احمد را در دبی کشتند. من متوجه شدم تلفنهای من و احمد شنود میشده است.»
اغای سبزوار رضایی خوب داری قضیه رو ماست مالی
میکنی ، پسر تو بعد از ازدواج و اون. تصادف
در جاده و اختلافی که بین شما بود از کشور رفت
چرا حقیقت رو. نمیگی
باسلام
پارسینه در عجبم از. انتشار
در مجموع. (تشکر)
این همون پسرش هست که اطلاعات هسته ای ما را فروخت به آمریکا
و بعد اومد ایران و هیچ کس بهش کاری نداشت.
مردم را خر فرض نکنین دیگه آقای رضایی