عضو جبهه پایداری: احمدی نژاد در محیط دانشگاهی تقریباً هیچ پایگاهی ندارد
پارسینه: عضو شورای مرکزی جبهه پایداری گفت: خانهنشینی احمدینژاد خطای بسیار بسیار بزرگی بود که آقای احمدینژاد نتوانست جبرانش کند.
در ادامه گزیده ای از گفت و گوی محمد سلیمانی - وزیر پیشین ارتباطات و فن آوری اطلاعات دولت احمدی نژاد- می آید:
در پاسخ به این پرسش که[الان پایگاه اجتماعی آقای احمدینژاد چقدر است؟] نمیدانم. ارزیابیای ندارم ولی به نظرم در محیط دانشگاهی که تقریباً هیچ پایگاهی ندارد. من به دلیل ارتباطم با جوانان میدانم در بدنه دانشجویی طرفداری ندارد، البته عدهای هم هستند که آقای احمدینژاد را دوست دارند ولی پیرواش نیستند و اصطلاحا برایش سینه نمیزنند. من اطلاعی ندارم که در جامعه هم اینگونه هست یا نیست.
مجلس در خیلی اوقات آقای احمدینژاد را به حاشیه برده و برای وی حاشیه درست کرده است و آقای احمدینژاد هم خوشش آمده و در آن حاشیهها بازی کرده و چوبش را خورده است.
مجلس جناحی و سیاسی عمل میکند. عدم همکاری مجلس با دولت یکی از نقاط نشان دهنده مظلومیت آقای احمدینژاد است. به نظر من مجلس بیش از حد در امور اجرایی دخالت میکند. مدیریت و هیئترئیسه مجلس واقعاً خیلی بیش از آنچیزی که انتظار است، پا در کفش دولت میکند. البته من کار احمدینژاد را تائید نمیکنم. اینکه آقای احمدینژاد میگوید قانون را اجرا نمیکنم یا قانون را ابلاغ نمیکند، خطا و مزخرف است ولی اینها معلولند.
قبل از خانهنشینی حتماً مشکلاتی بوده که این خانهنشینی اتفاق افتاده است. این اقدام جزو خبطها و اشتباهات بزرگ احمدینژاد که نفر دوم کشور است، به حساب میآید. این خطای بسیار بسیار بزرگی بود که آقای احمدینژاد نتوانست جبرانش کند. باید این خطا و اشتباه بزرگ را جبران میکرد ولی نکرد. اگر جبران کرده بود، خیلی به نفعش بود.
در تابستان سال 91 تا پائیز وضعیت اقتصاد کشور یله و رها بود و دولت راجع به همه مسائل اقتصادی سکوت کرد، یعنی نه عمل میکند و نه کنترل میکند و نه محکم وارد میدان میشود تا این بحرانی را مهار کند. دولت و عدالتطلبی در اینجا ضربه خورد. وقتی در سال 91 این مشکلات در اقتصاد ایجاد شد، عدهای از آن سود و بهره بردند و خودشان را چاق کردند و اثرات تبعیض و بیعدالتی را داخل میدان آوردند.
یکی از حاشیههای خودساخته دولت طرح مکتب ایرانی بود. این مساله چه نفعی به کسی دارد؟ این مکتب نه گفتمان مردمپسندی و نه نخبهپسندی است. اصلاً کسی آن را مطالبه نمیکند. این مساله را جز دشمن چه کسی مطالبه میکند؟ هر چند که این طرح مکتب ایرانی در حد حرف است و هیچ جایی هم مطرح نیست ولی کار دست دولت داد.
احمدینژاد حلقه مدیریت باندی و جناحی را شکست البته الان ممکن است این حلقه دوباره شکل گرفته باشد ولی احمدینژاد در این 5-6 سال اول انقلابی به پا کرد.
علاوه بر این احمدینژاد کشور را هستهای کرد. واقعاً دولتهای قبلی به سمت نزول رفتند. دولت نهم کشور را فضایی کرد. اینها جزو افتخارات و نکات مثبت است.
سفرهای استانی از دیگر نقاط مثبت دولت بود. در آن زمان دیدار و ملاقات با مدیرکل هم امکانپذیر نبود و یا به سختی فراهم میشد.
حدود 20 سال پیش رفتم تا رئیس بنیاد مستضعفان را ببینم. در طبقه هفتم ما را پیاده کردند و گفتند باید سه طبقه هم پیاده بروید ولی در دولت نهم و دهم وزیر خودش به مغازه میرفت و خرید میکرد.
عملکرد دولت نهم آقای احمدینژاد واقعاً نمره 20 دارد، شاید در تاریخ بینظیر باشد. دولت دهم نیز خوب است ولی چند مورد دارد که خدا را شکر فرصت پیادهسازی آن را پیدا نکردند و فقط به عنوان ترمز بودند که رکود ایجاد کردند که میتوان به آن 15 داد. دولت دهم در دو سال اول خوب بود ولی در دو سال آخر ضعیف شد.
دولت دهم هم ویژگیهای خاص خودش را دارد. به عنوان مثال در دولت نهم احمدینژاد در مسکن کاری نکرد البته به نظر من وزیری که برای مسکن منصوب کرده بود، ضعیف بود، اما در دولت دهم این کمکاری جبران میشود. برجستگی دولت دهم نسبت به دولت نهم، مسکن مهر است. علتش هم این است که آقای احمدینژاد برای مسکن مهر، جوانان را به کار گرفت. این هم به سابقه دولت نهم بازمیگردد که احمدینژاد جوانان را خوب به کار گرفت؛ جوانهایی به میدان آمدند و حلقههای مدیریتی شکسته شد. این جوانان که در دانشگاه علم و صنعت یک مرکز تحقیقات کوچک درست کرده بودند، ایده مسکن مهر را دادند.
آقای احمدینژاد سالها قبل از اینکه رئیسجمهور شود، دانشجوی دانشگاه علم وصنعت بود و بعد استاد همین دانشگاه شد. ایشان در آن دوران یک استاد بسیجی درجه یک بود که در راهاندازی بسیج اساتید نقش محوری داشت. تفکر احمدینژاد کاملاً بسیجی بود. او کسی بود که اندیشه، فکر و عمل داشت. از نظر ویژگیهای فردی هم، شخصیتی سادهزیست، مردمدار، هوشیار و توانمند بود.
در دولت نهم آقای احمدینژاد همان روحیات را داشت؛ خودش را وقف مردم کرد، کار اقتصادی برای خودش انجام نداد، فرزندانش مانند فرزندان دیگران زندگی و کار و ازدواج کردند.
احمدینژاد در دولت نهم حلقه مدیریتی را شکاند، با مافیاهای قدرت و ثروت واقعاً در افتاد و تلاش کرد اصلاحاتی را در نظام کشور ایجاد بکند و تا حدی هم موفق شد.
یکی از عرصههایی که احمدینژاد برای اصلاح آن ورود پیدا کرد سازمان مدیریت و برنامه ریزی بود که رئیسجمهور آن را منحل کرد. به نظرم این یک اقدام انقلابی و شجاعانه بود ولی ایرادش ادامه ندادن و عدم جایگزین برای آن بود.
دولت با انحلال سازمان برنامه و عدم جایگزین برای آن، سازمان را به حالت نیمهجان رها کرد. همین نیمه جان رهاکردن باعث ضرر کشور و دولت شد. در دولت دهم هم کشور از این ناحیه ضربه خورد و بعد مجبور شد همان سازمان را احیا کند تا وضعیت سابق مجدداً حاکم شود. دولت کار بزرگی را شروع کرد ولی رهایش کرد و نتوانست تمامش کند. ای داد و بیداد...
در پاسخ به این پرسش که[الان پایگاه اجتماعی آقای احمدینژاد چقدر است؟] نمیدانم. ارزیابیای ندارم ولی به نظرم در محیط دانشگاهی که تقریباً هیچ پایگاهی ندارد. من به دلیل ارتباطم با جوانان میدانم در بدنه دانشجویی طرفداری ندارد، البته عدهای هم هستند که آقای احمدینژاد را دوست دارند ولی پیرواش نیستند و اصطلاحا برایش سینه نمیزنند. من اطلاعی ندارم که در جامعه هم اینگونه هست یا نیست.
مجلس در خیلی اوقات آقای احمدینژاد را به حاشیه برده و برای وی حاشیه درست کرده است و آقای احمدینژاد هم خوشش آمده و در آن حاشیهها بازی کرده و چوبش را خورده است.
مجلس جناحی و سیاسی عمل میکند. عدم همکاری مجلس با دولت یکی از نقاط نشان دهنده مظلومیت آقای احمدینژاد است. به نظر من مجلس بیش از حد در امور اجرایی دخالت میکند. مدیریت و هیئترئیسه مجلس واقعاً خیلی بیش از آنچیزی که انتظار است، پا در کفش دولت میکند. البته من کار احمدینژاد را تائید نمیکنم. اینکه آقای احمدینژاد میگوید قانون را اجرا نمیکنم یا قانون را ابلاغ نمیکند، خطا و مزخرف است ولی اینها معلولند.
قبل از خانهنشینی حتماً مشکلاتی بوده که این خانهنشینی اتفاق افتاده است. این اقدام جزو خبطها و اشتباهات بزرگ احمدینژاد که نفر دوم کشور است، به حساب میآید. این خطای بسیار بسیار بزرگی بود که آقای احمدینژاد نتوانست جبرانش کند. باید این خطا و اشتباه بزرگ را جبران میکرد ولی نکرد. اگر جبران کرده بود، خیلی به نفعش بود.
در تابستان سال 91 تا پائیز وضعیت اقتصاد کشور یله و رها بود و دولت راجع به همه مسائل اقتصادی سکوت کرد، یعنی نه عمل میکند و نه کنترل میکند و نه محکم وارد میدان میشود تا این بحرانی را مهار کند. دولت و عدالتطلبی در اینجا ضربه خورد. وقتی در سال 91 این مشکلات در اقتصاد ایجاد شد، عدهای از آن سود و بهره بردند و خودشان را چاق کردند و اثرات تبعیض و بیعدالتی را داخل میدان آوردند.
یکی از حاشیههای خودساخته دولت طرح مکتب ایرانی بود. این مساله چه نفعی به کسی دارد؟ این مکتب نه گفتمان مردمپسندی و نه نخبهپسندی است. اصلاً کسی آن را مطالبه نمیکند. این مساله را جز دشمن چه کسی مطالبه میکند؟ هر چند که این طرح مکتب ایرانی در حد حرف است و هیچ جایی هم مطرح نیست ولی کار دست دولت داد.
احمدینژاد حلقه مدیریت باندی و جناحی را شکست البته الان ممکن است این حلقه دوباره شکل گرفته باشد ولی احمدینژاد در این 5-6 سال اول انقلابی به پا کرد.
علاوه بر این احمدینژاد کشور را هستهای کرد. واقعاً دولتهای قبلی به سمت نزول رفتند. دولت نهم کشور را فضایی کرد. اینها جزو افتخارات و نکات مثبت است.
سفرهای استانی از دیگر نقاط مثبت دولت بود. در آن زمان دیدار و ملاقات با مدیرکل هم امکانپذیر نبود و یا به سختی فراهم میشد.
حدود 20 سال پیش رفتم تا رئیس بنیاد مستضعفان را ببینم. در طبقه هفتم ما را پیاده کردند و گفتند باید سه طبقه هم پیاده بروید ولی در دولت نهم و دهم وزیر خودش به مغازه میرفت و خرید میکرد.
عملکرد دولت نهم آقای احمدینژاد واقعاً نمره 20 دارد، شاید در تاریخ بینظیر باشد. دولت دهم نیز خوب است ولی چند مورد دارد که خدا را شکر فرصت پیادهسازی آن را پیدا نکردند و فقط به عنوان ترمز بودند که رکود ایجاد کردند که میتوان به آن 15 داد. دولت دهم در دو سال اول خوب بود ولی در دو سال آخر ضعیف شد.
دولت دهم هم ویژگیهای خاص خودش را دارد. به عنوان مثال در دولت نهم احمدینژاد در مسکن کاری نکرد البته به نظر من وزیری که برای مسکن منصوب کرده بود، ضعیف بود، اما در دولت دهم این کمکاری جبران میشود. برجستگی دولت دهم نسبت به دولت نهم، مسکن مهر است. علتش هم این است که آقای احمدینژاد برای مسکن مهر، جوانان را به کار گرفت. این هم به سابقه دولت نهم بازمیگردد که احمدینژاد جوانان را خوب به کار گرفت؛ جوانهایی به میدان آمدند و حلقههای مدیریتی شکسته شد. این جوانان که در دانشگاه علم و صنعت یک مرکز تحقیقات کوچک درست کرده بودند، ایده مسکن مهر را دادند.
آقای احمدینژاد سالها قبل از اینکه رئیسجمهور شود، دانشجوی دانشگاه علم وصنعت بود و بعد استاد همین دانشگاه شد. ایشان در آن دوران یک استاد بسیجی درجه یک بود که در راهاندازی بسیج اساتید نقش محوری داشت. تفکر احمدینژاد کاملاً بسیجی بود. او کسی بود که اندیشه، فکر و عمل داشت. از نظر ویژگیهای فردی هم، شخصیتی سادهزیست، مردمدار، هوشیار و توانمند بود.
در دولت نهم آقای احمدینژاد همان روحیات را داشت؛ خودش را وقف مردم کرد، کار اقتصادی برای خودش انجام نداد، فرزندانش مانند فرزندان دیگران زندگی و کار و ازدواج کردند.
احمدینژاد در دولت نهم حلقه مدیریتی را شکاند، با مافیاهای قدرت و ثروت واقعاً در افتاد و تلاش کرد اصلاحاتی را در نظام کشور ایجاد بکند و تا حدی هم موفق شد.
یکی از عرصههایی که احمدینژاد برای اصلاح آن ورود پیدا کرد سازمان مدیریت و برنامه ریزی بود که رئیسجمهور آن را منحل کرد. به نظرم این یک اقدام انقلابی و شجاعانه بود ولی ایرادش ادامه ندادن و عدم جایگزین برای آن بود.
دولت با انحلال سازمان برنامه و عدم جایگزین برای آن، سازمان را به حالت نیمهجان رها کرد. همین نیمه جان رهاکردن باعث ضرر کشور و دولت شد. در دولت دهم هم کشور از این ناحیه ضربه خورد و بعد مجبور شد همان سازمان را احیا کند تا وضعیت سابق مجدداً حاکم شود. دولت کار بزرگی را شروع کرد ولی رهایش کرد و نتوانست تمامش کند. ای داد و بیداد...
منبع:
تسنیم
ارسال نظر