ما مسئول اوقات فراغت جوانان نيستيم
پارسینه: به هيچ عنوان نهاد آموزشي قلمداد نميشويم و ورودمان به ساختار آموزشي نيز بر اساس ضوابط و بايدها و نبايدهاي اساسنامهاي است. البته ميتوانيم در راستاي اهداف سازماني از هنر و موسيقي «هم» حمايت كنيم و دورههاي آموزشي «هم» بگذاريم.
اعتماد: حجتالاسلام شهاب مرادي همواره يكي از چهرههاي خبرساز رسانهاي بوده است، چه درزماني كه هر از گاهي برصفحه تلويزيون ظاهر ميشد و چه حالا كه سكاندارمجموعهاي به نام سازمان فرهنگي - هنري شهرداري است. اين روزها اما نام او چندان براي طرفداران موسيقي و اهل هنر مصادف با اخبار خوشايندي نيست. دليل آن هم شايد واضح باشد.
تعطيلي دورههاي آموزش موسيقي با قدمت چند دههيي عاملي شده تا بسياري از اساتيد موسيقي، موسيقيدانان و اهل هنر درمقابل شيخ هنري - فرهنگي كشور قرارگيرند. اما با اين وجود معاون هنري او كه خود دستي برساز دارد و سه تار مينوازد و اتفاقا مدرس هنر و موسيقي در دانشگاههاي كشور نيز هست، ديدگاههاي ديگري را مطرح ميكند كه كاملا با اخبار منتشره تفاوت دارد. سخناني كه نشان از نگرش عميق و باز آن سازمان به هنر دارد. ديدگاهي كه درنگاه اول با تعطيلي دورههاي آموزش موسيقي در فرهنگسراها متفاوت است.
به نوشته اعتماد، گفتوگوی زیر با اميرعبدالحسيني توضيحي است درمورد عملكرد اين سازمان.
آقاي عبدالحسيني يكي، دو هفتهاي است كه بحث تعطيلي دورههاي آموزشي موسيقي درفرهنگسراها به يكي از سوژههاي بحثبرانگيز رسانهها بدل شده است. به عنوان معاون سازمان فرهنگي - هنري شهرداري تهران، دليل اين اقدام را چگونه توجيه ميكنيد؟
اول از همه بايد بگويم، هدف از صحبتهايي كه ميكنم توجيه كردن مساله يا چيزي نيست بلكه كلا به شفافسازي و تصميم كارشناسانه و به دور از هيجانات زودگذر همواره معتقد بوده و هستم. اما درمورد سوال شما، قبل از هرچيز بايد كمي به گذشته برگرديم و فرآيندي را كه طي شده است تا اين بحث مطرح شود با هم مرور كنيم.
من سالها در جامعه حرفهيي هنر و هنرمندي كار كردهام، زندگي كردهام و درآن نفس كشيدهام و از سوي ديگر، هم دستي به ساز دارم و هم به دليل تدريس در دانشكدههاي هنري با مباحث ساختاري آموزشي آشنا هستم. درعين حال بر اين باورم كه قبل از هرچيز دربررسي اين مساله بايد به دو نكته بيشتر از بقيه نكات توجه داشت؛ اول توجه به شرعيات موسيقي و فتواهاست و دوم اينكه «آموزش» مهمترين بخش هنر است در تمامي رشتهها. بگذريم.
از زماني هم كه از سوي حجتالاسلام مرادي به عنوان معاون هنري سازمان فرهنگي - هنري شهرداري تهران انتخاب شدم، چندين بار به طور سرزده يا رسمي بازديدهايي را از فرهنگسراهاي تهران داشتم. نتيجهيي كه از اين بازديدها به دست آمد، اين بود كه وضعيت آموزش بهويژه آموزش هنر و به طور خاص آموزش موسيقي چندان مطلوب و خوشايند نيست يعني متاسفانه كلاسها و دورههاي آموزش هنر در رشتههاي مختلف در بسياري از اين مراكز، كيفيت پاييني داشتند.
به عنوان نمونه در برخي فرهنگسراها استاد در كلاس كه چه عرض كنم، در اتاق بسيار كوچكي مينشست و سازش را با زور در آن فضاي تنگ در بغل ميگرفت تا به بچهها آموزش دهد. يا در برخي ديگر از فرهنگسراها به دليل كمبود شديد فضاي مناسب، شاگردها مجبور بودند يكييكي وارد كلاس شوند و درس بگيرند و بقيه در راهروي فرهنگسرا سرگردان باشند تا نوبتشان برسد.
حالا بگذريم از كيفيت و شيوههاي تدريس كه هر كدام از استادان به سبك و سياق خود موسيقي را آموزش ميدادند و هيچ رويه مشخصي براي كارشان نداشتند. اينها باعث شد تا «ساماندهي» و «بازنگري» دورههاي برگزارشده هنري و از جمله موسيقي در دستور كار مديريت موسيقي و سرود و مديريت آموزش سازمان قرار گيرد.
شما باز هم فقط از «موسيقي» صحبت ميكنيد. بقيه رشتههاي هنري چطور؟ وضعيت آنها چطور بود؟
شايد دليل اينكه مثالم را از موسيقي زدم اين باشد كه رشته مورد علاقه من است وخواهي نخواهي به آن تعلق خاطر خاصي دارم. اما اين به آن معنا نيست كه بقيه رشتههاي هنري را فراموش كرده باشيم. درمورد ساير رشتههاي هنري هم آسيبشناسي و بررسي ضعف سيستم آموزشي را دردستوركارمان داريم و به دنبال ساماندهي آنها هم خواهيم بود. من «آموزش هنر» را هم «هنر» ميدانم و به آن «هنر آموزش» ميگويم. اگر آموزش هنر به شكل هنرمندانهيي طراحي و اجرا نشود همانند تمام موارد مشابه به جاي زبان و بيان هنر فقط و فقط تكنيكهاي سطحي و به اصطلاح ماشيني و بدون روح و جانمايه هنري مطرح خواهد شد.
پس چرا از بين اين همه رشته، فقط دست روي موسيقي گذاشتيد و آن را متوقف كرديد؟
نميدانم اينقدر اصرار داريد تا ازعباراتي مانند توقف و تعطيلي و امثالهم استفاده كنيد. اين طرح، درحقيقت «بازنگري» و «ساماندهي» نظام آموزشي است. طرحي است كه بنا به ضرورت شكل گرفته و چون ساماندهي در مسير حركتي آسيبپذير است مقرر شده، فعلا ثبت نامي براي دورههاي آموزش موسيقي صورت نگيرد.
اما زمزمههايي شنيده ميشود كه تصميم شما براي به اصطلاح بازنگري و ساماندهي موسيقي مسكوت مانده بود تا دقيقا بعد از جلسهيي كه بين آقاي «رييس» با معاونان سازمان و مديران فرهنگسراها برگزارشد گويا آقاي «رييس» دراين جلسه اعلام كرده بودند كه ديگر براي آموزش موسيقي درفرهنگسراها ثبت نام نكنيد.
اين پيشنهاد و درخواست «ما» از رييس سازمان بود كه فعلا ثبتنامها متوقف شود كه ايشان هم پذيرفتند. البته وي از ما برنامههاي «جايگزين» و شيوهنامه آموزش هنر را هم خواستهاند كه مديران مرتبط به همراه كارشناسان در حال تكميل و ارائه آن هستند.
يعني شما عنوان شدن چنين مسالهاي را درجلسات داخلي سازمان رد ميكنيد؟
تقريبا درتمام جلسات شوراي معاونان يا جلسات داخلي ديگر، بنا بر مسووليت شركت ميكنم ولي چنين مطلب و دستوري را از سوي حجتالاسلام مرادي نشنيدهام.
يعني آقاي شهاب مرادي مخالفتي با موسيقي و آموزش آن ندارند؟
به هيچ عنوان. ايشان مديري تحولگرا و ساختارگراست. از سويي به مضامين ديني و انقلابي و روحيه جهادي و كار ماندگار معتقد است و از ديگر سو بهترين شيوه فرهنگسازي شايسته و تبليغ و توسعه اخلاق و روحيه كمالطلبي انسانها را در استفاده از زبان و بيان هنر ميداند. تاكيد ويژه و هميشگي وي همواره برآموزش درخور شأن و نگاه حرفهيي و موثر در عرصه هنربوده و هست. از آن مهمتر به جريانسازي، شبكهسازي، حضور انجمنها، مشورت متخصصان، تكريم هنرمندان تراز اول و توجه خاص به نسل جوان و كشف و شناسايي و جذب استعدادهاي هنري اعتقادي عميق دارد به طوري كه در تمامي جلسات و ملاقاتي كه با وي دارم پيگير جلسات و تعامل با انجمنهاي هنري و كانونهاي تخصصي هنر هستند.
حتي موسيقي؟
بله. به طور خاص درمورد هنرموسيقي و ادبيات.
پس چرا به يكباره دستور لغو برگزاري اين دورهها صادر ميشود؟
عرض كردم كه اين تصميم در راستاي «بازنگري» شرايط دورههاي آموزشي موسيقي و به درخواست ما بود. ضمن آنكه برگزاري اين دورهها متوقف نشده، بلكه ثبت?نام متوقف شده تا پس از اصلاح و ساماندهي وضعيت و البته با نگاه حرفهيي و رويكرد پژوهشي و نگرش تكميلي به حوزه آموزش، بازطراحي شود. به همه اينها تعامل با مديريت آموزش وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان متولي سياستگذار آموزشهاي آزاد هنري، هماهنگي با بيش از 200 آموزشگاه تخصصي موسيقي در سطح شهر، نگاه آكادميك و مدرسهيي به آموزش، جذب هنرجوي هدفمند، گريز از نگاه اوقات فراغتي در آموزش هنر، يكسانسازي و استاندارد سازي سيستم آموزش و... را هم اضافه كنيد.
يعني به زودي شاهد راهاندازي مجدد دورههاي آموزش موسيقي درفرهنگسراها خواهيم بود؟
بله. البته با سبك و سياقي جديد و مطابق با استانداردهاي آموزش موسيقي. گرچه الان هم ثبت نام به طور كامل متوقف نشده است. هنوز هم چند فرهنگسرا كه آموزش موسيقي در آنها از كيفيت بهتري برخوردار بود، براي ترم تابستان ثبت نام ميكنند.
در چند فرهنگسرا؟
دقيقا به خاطر ندارم. بايد بررسي كنم.
اما چندي پيش در مصاحبهاي كه با آقاي مختاباد داشتيم، وي عنوان ميكرد كه آقاي شهاب مرادي، دليل اين كارش را اينگونه توجيه كرده كه: فرهنگسراها باعث از رونق افتادن دورههاي آموزشي خواهند شد. ازديد شما اين حرف و استدلال درست است؟
به نظر ميرسد اين برداشت آقاي مختاباد بوده است. اما از جهت منطقي هم اين حرف نميتواند درست باشد. همانگونه كه گفتم ما در تهران بيش از 200 آموزشگاه موسيقي داريم. قبول دارم كه از بين اينها تعدادي درجه 2 و 3 هستند اما بسياري از آموزشگاههاي درجه يك توسط استادان صاحبنام و طراز اول كشور اداره ميشود. به همين دليل، معتقدم بايد بين دورههاي آموزشي موسيقي در فرهنگسراها و آموزشگاههاي حرفهيي ارتباط و تعاملي جدي برقرار باشد. البته الان هم بسياري از مدرسان ما در فرهنگسراها از بهترين مدرسان آموزشگاههاي موسيقي هستند، اما دراينجا نكات ديگري هم وجود دارد.
مثلا اينكه اكثر هنرجويان آموزشگاهها براي يادگيري موسيقي به شكل حرفهيي و جدي وارد آموزشگاهها ميشوند ولي درمورد فرهنگسراها آمار حكايت از آن دارد كه بيش از 70 درصد از هنرجويان به صورت تفنني و براي وقت گذراني يا به اصطلاح سرگرمي، به اين كلاسها ميآيند. اتفاقا يكي از دلايل ما هم همين مساله است. يعني بايد فرهنگسراها و آموزشگاهها مكمل يكديگر باشند و هر دو هنرجويان قابلي را تربيت كنند. اين را هم اضافه كنم كه براي سيستم آموزشي اينگونه شاگردان اوقات فراغتي و فصلي، درآمدزا بوده و سودآورند اما ما كيفيت و اصل هنر را فداي درآمدزايي نميكنيم. نگاه ما كاملا حمايتي است.
از سوي ديگر شنيده شده كه درجلساتي آقاي مرادي، دليل اين تصميم را نبود فتاوي فقهي در زمينه موسيقي و شبههناك بودن آن عنوان كردهاند.
من تخصص لازم براي ورود به اين سوال را ندارم. هنر موسيقي طي اين سالها همواره محل طرح موضوعاتي اينچنيني بوده و هست. اما تا آنجا كه فتواي مراجع عظام و نظرات مقام معظم رهبري را مطالعه كردهام، ميدانم حد و مرزهايي براي نگاه به اين هنر وجود داشته است كه بيش از هر چيزي به غنا اشاره شده و آن محل اشكال بوده است.
البته در بيانات رهبر معظم نكات سودمندي در حمايت از اين هنر هم ديده ميشود. اما درعين حال بر اين باورم كه آقاي شهاب مرادي، خود روحاني است و علاوه بر تسلط به مباحث فقهي و ديني و تاكيد و الزام بر پيروي از منويات مقام معظم رهبري، از مديران جوان و خوشفكر و اخلاقگراي جامعه است. به اعتقاد من اگر كسي بتواند دراين سازمان بيشترين تاثير را براي بهبود وضعيت هنر اين مرزو بوم داشته باشد، آن شخص به يقين شهاب مرادي است.
پس وي مخالفتي با آموزش موسيقي ندارد؟
نه. ولي ميگويد بايد موسيقي «حرفهيي» باشد، «ترويجي» نباشد، «تاثيرگذار» باشد، به نيازهاي اجتماعي و اخلاقي و انساني توجه كند، «ماندگار» باشد، «معطوف به نياز» جامعه و مخاطب باشد و در مجموع شاخصههاي قابل توجه را داشته باشد.
يعني شما با موسيقي «پاپ و جاز» و... هم مشكلي نداريد؟
ما با هر نوع موسيقي كه مرجع ذيصلاح آن يعني وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، آن را تاييد كرده باشد مشكلي نداريم و با آن موافقيم و از آن حمايت ميكنيم.
و چه برنامههايي براي حمايت موسيقي داشته و داريد؟
در گام اول جلسات متعددي با هنرمندان داشتهايم. مثلا با استادان گرانمايه مجيد انتظامي، حميدرضا نوربخش، كيوان ساكت، حسامالدين سراج و بسياري از سرآمدان شعر و ادب و هنر جلسات متعددي گذاشتهايم و نظرات آنها را گرفتهايم تا در برنامههاي مان از آنها استفاده كنيم. درضمن برنامههاي متعددي مانند تشكيل هشت گروه سرود حرفهيي درفرهنگسراها، حمايت و تقويت گروه «كر» فرهنگسراي بهمن كه يكي از افتخارات موسيقي ما است، توليد و ارائه آثار صوتي و موسيقايي شايسته، در اختيار گذاشتن فضاي تمرين براي گروههاي حرفهيي، برگزاري كارگاههاي علمي و عملي، نشستهاي پژوهشي و... بخشي از برنامههاي اجرايي ما در فصل تابستان است.
با اين حال به نظر ميرسد امسال آمار پذيرش هنرجويان به خصوص جوانان و نوجوانان در كلاسهاي موسيقي شما بهشدت كاهش خواهد داشت. فكر نميكنيد اين شيوه، آن هم درفصل تابستان كه اوج اوقات فراغت دانشآموزان است، ضربه سنگيني براي اوقات فراغت آنها باشد كه اتفاقا مسوولان درمورد آن زياد شعار ميدهند؟
فكر ميكنم اين وظيفه مسئولان مرتبط است كه براي اوقات فراغت دانشآموزان و جوانان و نوجوانان فكري كنند. ما در درجه اول يك نهاد خدماتي «فرهنگي و اجتماعي» هستيم. ديگر آنكه فرهنگسازي بر اساس اهداف و سياستهاي سازمان رويه اجرايي ماست. به اين ترتيب بايد گفت كه ما به هيچ عنوان نهاد آموزشي قلمداد نميشويم و ورودمان به ساختار آموزشي نيز بر اساس ضوابط و بايدها و نبايدهاي اساسنامهاي است.
البته ميتوانيم در راستاي اهداف سازماني از هنر و موسيقي «هم» حمايت كنيم و دورههاي آموزشي «هم» بگذاريم، اما مهمتر از آن براي ما، بحث كيفيت دورههاي برگزار شده است و به جاي«كميت» روي «كيفيت» آثار و البته كيفيت آموزش متمركز هستيم. من معتقدم اگر به جاي 200 كلاس بيكيفيت، 20 كلاس مناسب و باكيفيت و ايدهآل داشته باشيم، ميتوانيم بگوييم براي موسيقي و علاقهمندان آن كاري كردهايم.
يكي از واقعيتهاي دنياي موسيقي ما شكلگيري و فعاليت گروههاي موسيقي زيرزميني است. شما كه تا اين حد داعيه حمايت از موسيقي را داريد، اگر اين گروهها به شما مراجعه كنند، از آنها حمايت ميكنيد؟
به يقين گروههاي فعال و حرفهيي و سالم پس از تاييد كارشناسان مديريت موسيقي حمايت خواهند شد.
چطور؟ فرض كنيد الان من به عنوان يكي از نمايندگان اين گروهها پيش شما آمدهام. چطور از من و گروهم حمايت ميكنيد؟
گفتم كه رويكرد حرفهيي است. اول از همه بايد بين «سرپرست« و «نماينده» تفاوت قايل شويم. ما با «نماينده» كاري نداريم و كسي كه خود را «نماينده» معرفي ميكند پاسخي نميگيرد، بلكه بايد سرپرست گروه با نامه درخواست مكتوب و سوابق گروه، معرفي افراد گروه و رويكرد حرفهيي و توجه به شعر و كلام و موسيقي و گروه و قدرت اجرا و نوع مخاطب، به بخش مديريت «موسيقي و سرود» ما - كه اتفاقا مديرآن آقاي ربوخه خود از فعالان عرصه حرفهيي موسيقي است - مراجعه كند و در خصوص نحوه همكاري و نوع حمايت تعامل خواهد شد.
نگفتيد چه نوع حمايتهايي از آنها ميكنيد؟
سادهترين آن اختصاص جاي تمرين و ضبط است. الان اين گروهها از سر ناچاري و نداشتن جايي براي تمرين، ميروند و در زيرزمينها و جاهاي پرت و نامناسب تمرين ميكنند. ما معتقديم گروههاي زيرزميني بايد تحت چارچوب و لواي قانون به «روي» زمين بيايند. در ادامه، حمايتهاي مالي و ورود در چرخه اقتصاد هنر و توليد و توزيع و عرضه و تقاضا تعريف ميشود و گروههاي خوب و مناسب حمايت خواهند شد.
و اين گروه «خوب» از ديد شما چه گروههايي هستند؟
اصل كار، نگاه «هنري» و شيوه «هنرمندانه» است. بداعت، خلاقيت و توجه به عنصر زيبايي سه ركن اصلي هر نوع آفرينش هنري است. در ادامه و پس از توجه به اصل هنر، نگاه سازمان و اهداف كلان آن مدنظر است. يك اثر خوب از اين منظر بايد مطابق با شؤونات شرعي و عرفي، متناسب با فرهنگ عمومي، همسو با سياستهاي كلان نهاد متولي سياستگذار، مروج شادي و نشاط و اميدبخش، تقويتكننده اصل همدلي و مهرباني، تداعيكننده مفاهيم ارزشمند معنوي و مذهبي، متمركز بر جنبههاي انساني و روحيه متعالي انساني و... باشد.
پس به نوعي، فقط بايد «مذهبي» باشد!
يعني شما چنين برداشتي از صحبت من ميكنيد؟ پس اجازه دهيد كمي بحث را باز كنيم. معماري شكوهمند ما كه در تاريخ هنر جاودان است و با كمال افتخار و غرور در تمام جهان به آن افتخار ميكنيم، محصول تفكر اسلامي و نگرش شيعي است. خوشنويسي و نگارگري ما هم يا مبتني بر مفاهيم ديني و مذهبي و آيات و روايات بوده است يا اشعار و نكات آموزنده ادبي. اما امروزه مفاهيم شهري و اخلاق اسلامي و رفتار شهروندي و قانونگرايي و فرهنگ نظم و انضباط و مناسبتهاي ايراني و اسلامي و اعياد و فضايل اخلاقي هم گونههاي ديگر كار هستند.
اما اينكه همان شد! باز هم پاسخ شما دليلي است براينكه اولويت شما همان موسيقي است.
خب بله. به يقين «اولويت» ما در تمامي هنرها ازجمله موسيقي مذهب و حفظ و حرمت آن است اما اين دليلي نميشود كه از موسيقي سنتي و ساير انواع موسيقي فاخر و ملي خود غافل شويم. درحقيقت نگاه انساني به هنر و استفاده از زبان هنر در راستاي تعميق و ترويج ارزشهاي الهي و اسلامي وانساني اساس كار ماست. به تعبير دكتر شريعتي مذهب درِ ورودي به عالم غيب است و هنر پنجره آن. بسياري از مفاهيم از جمله هنر الهي، هنر ديني، هنر والا، هنر قدسي، هنر متعالي، هنر اسلامي و... نشاندهنده تاثير مذهب بر هنر هستند.
كتابت قرآن و بسياري از شاهكارهاي هنري تاريخ مرهون اين دين آسماني است. مكاتب هنر اسلامي، جلوه هنرهاي سنتي، قرائت قرآن و توجه به صوت و لحن مناسب و شايسته و تاكيد پيامبر رحمت و مهرباني بر اين امر، گنبد و مناره و گلدستهها و رواق و محراب معماري اسلامي، موسيقي ونجليس با مفاهيم آفرينش، موسيقي نينواي استاد حسين عليزاده، مقدمه آلبوم «دستان» شاهكار استاد پرويز مشكاتيان، سمفوني خرمشهر استاد مجيد انتظامي، سمفوني شهيد، آلبومهاي شمسالضحي و وصل مستان استاد حسامالدين سراج، آثار هنرمندان ارجمند حسين پارسايي، نصرالله قادري و ديگران در عرصه نمايش، فيلمهاي زير نور ماه، آژانس شيشهاي، از كرخه تا راين، ميم مثل مادر، روز واقعه و... هزاران نمونه ماندگار و با شكوه و تاثيرگذار ديگر، مديون و مرهون نگاه ديني و اعتقادي هنرمندان براي خلق معاني ماندگار است.
راست میگه اینا فقط و فقط مسئول جیب گشاد خودشونن که هیچ وقت پر نمی شه
خلاصه همین بادمجان دور قابچین ها کاری به جوانان ما کرده اند که دیگر احترام بزرگ و کوچکی را نگرفته و یاغی و طاغی شده اند و هر کار که خودشان بخواهند با کمال لجبازی انجام میدهند !!! و ما والدین مانده ایم که چرا اینچنین کرده اند !! جوان امروزه 20 ساله حاضر نیست یک لیوان آب دست پدر و مادر سالخورده اش بدهد و چپ چپ نگاره میکند و من پدر سالخورده هنوز مقیدم که بروم به پدر پیر و فرتوتم کمک رسانی کنم و مشکلی از او حل !!!!!!!!!!!!!!
نه بابا این چه حرفیه.. زحمتتون میشه.. خودمون مسئولیم.. چشممون کور دندمون نرم یه کاری میکنیم واسه خودمون..
راست میگن دیگه، چرا باید مسئول اوقات فراغت جوانان باشند؟
اینها خودشون مسئولیت بزرگتری دارند و اونهم مسولیت به بهشت فرستادن مردمه، مسئولیت به این بزرگی دیگه وقتی برای امور دیگه براشون نمی مونه، یه کم منصف باشیم.
اما همین دیروز معلم اخلاقتون گفته بود که اگه ما مسوول بهشت و جهنم مردم نبودیم چرا انقلاب کردیم حالا شما می گویی ما مسوول فرهنگ مردم نیستیم پس لطفا استعفا دهید تا کسی که خود را مسوول می داند جایگزین شود.