کزازی: نازکیهای سخن پارسی در شوخیها کم شده است
پارسینه: گاه یک شوخی، گروه یا قومی را آزردهخاطر میکند. اتفاقی که اینروزها بعد از ماجرای برنامه فیتیله افتاده است؛ یکبار دیگر این چالش را مطرح کرده که شوخی و مطایبه در زبان فارسی چه جایگاهی دارد
شرق نوشت: گاه یک شوخی، گروه یا قومی را آزردهخاطر میکند. اتفاقی که اینروزها بعد از ماجرای برنامه فیتیله افتاده است؛ یکبار دیگر این چالش را مطرح کرده که شوخی و مطایبه در زبان فارسی چه جایگاهی دارد؛ دکتر «میرجلالالدین کزازی» به پرسشهای ما در اینباره پاسخ داده است.
چه میشود که شوخی حساسیتبرانگیز میشود؟ اینکه شوخی در زمان و مکانی نادرست به کار رود یا اینکه ویژگیهای یک شوخی خوب را نداشته باشد؟
من میانگارم که این هر دو در کار هستند. نغزیها و نازکیهایی که در سخن پارسی است و بهویژه در طنز و سخن شوخ باید به کار گرفته شود، امروز کمتر دیده میشود. بیمی بزرگ و خطری بسیار زیانبار که این گونه از سخن را آماج میگیرد این است که سخن طنزآلود که بسیار ارزشمند و والاست میتواند به ناگاه به سخن ناپسند و زشت که بیارزش است دگرگونی یابد، فروبکاهد. میان سخن نغز و نمکین با لودگی مرزی است بسیار باریک؛ آنچه ما بیشتر میبینیم در رسانهها لودگی است تا سخن نغز و نمکین. این یک سوی سخن است. سوی دیگر این است که ما در این روزگار در ایرانزمین با گونهای آسیبپذیری و حساسیت روبهرو هستیم که میتواند خشمانگیز باشد و واکنشهای تند برانگیزد و آن هم حساسیت تیرهشناختی است؛ من تیرهشناختی را دربرابر واژه فرنگی اتنولوژیک به کار میبرم. این پدیدهای است بسیار زیانبر و بههیچروی نباید به آن دامن زد. اگر سخن حتی نغز و نمکین هم آنچنان باشد که این حساسیت را برانگیزد تا هنگامی که این واکنش تند در میان است، میانگارم باید از آن بپرهیزیم، بهویژه در رسانههای فراگیر که دامنهای گسترده دارند. من به درد و دریغ از این پدیده سخن
میگویم زیرا باور من که بارها به شیوههای گوناگون از آن سخن گفتهام این است که همه تیرههای ایرانی گرامیاند، ارزشمندند؛ در سرزمینی سپند، کهن و والا که ایران نام دارد همباز و همبهرهاند. ایران را یکی از تیرههای ایران بهتنهایی به این پایگاه بلند نرساندهاند. خواست من از پایگاه بلند، پایگاه فرهنگی، اندیشهای و منشی است. آذری، کرد، لر، بلوچ، تات، گیلک، مازنی و پارسی همه ایرانیاند؛ همه به یک اندازه از این کشور بهره دارند چونان ایرانی با یکدیگر برابرند. آنچه مایه برتری یکی از آنها به دیگری میشود، ایرانیبودن است؛ آن تیرهای که بیشتر ایرانی مانده است، فرهنگ و پیشینه ایرانی را نزد آن تیره آشکارتر میتوان دید. اگر تیرهها را از این دید با هم بسنجیم بیگمان به این دستاورد خواهیم رسید که تیرههایی که زبان و فرهنگی دیگرسان دارند، ایرانیتر ماندهاند زیرا زبان و فرهنگشان پیشینه ایرانی و نیکانی را بیشتر بازتاب میدهد در زبان و در ویژگیهای فرهنگی مثل پوشاک و خوراک نابتر ماندهاند تا آن ایرانیانی که در شهرهای بزرگ زندگی میکنند که شیوه زندگانی و چگونگی رفتار و منششان دیگرگونه شده است. از همین روی گویشها و
زبانهای بومی به همانسان فرهنگها و شیوههای بومی زندگانی را باید بیشتر ارج نهیم زیرا چیستی ما در آنها بهگونهای زندهتر، زیبندهتر، آشکارتر و پایدارتر به جا مانده است. ما همواره میتوانیم به شیوهای شوخ رفتار کنیم، اما اگر زمینه آن به هر بهانهای، درست یا نادرست، وجود نداشته باشد بهتر است از چنین سخن و رفتاری بپرهیزیم. آنچه را ارزشمندتر است در پای آنچه ارزنده است، ولی ارزش کمتری دارد، قربانی نکنیم.
در تاریخ ادبیات فارسی میتوان نمونههایی از شوخی با قومیتها و فرهنگهای گوناگون را دید؟
آنچنان که پیشتر هم گفتم ما نمونههایی در سخن پارسی از شوخیهایی که بستر و زمینه آنها این ویژگی بسیار دیرینه فرهنگی و اجتماعی است در ایران که تیرههای گوناگون با هم زندگی میکنند، میتوانیم یافت، اما هیچکدام از این شوخیها از سر دشمنی و کینتوزی نبوده است. بهانه شوخی همین گوناگونی است، این بهانه تنها در ایران انگیزه نمیشود و نشده است؛ در سرزمینهای دیگر هم که از دید فرهنگی و تاریخی با ایران شباهت دارند و تیرهها، فرهنگها و زبانهای چند در آنها به کار گرفته میشود، اینگونه شوخیها را میتوان دید. یکی از شوخترین سخنوران ایرانی که در شوخی آوازه بلند دارد، عبید زاکانی است. اگر رساله دلگشای او را بخوانید که شوخترین یادگار اوست، آنجا با چهرههایی روبهرو میشوید که قهرمان شوخیهای عبید به نام شهرهای ایران نامگذاری شدهاند؛ شیرازی، کرمانی، قزوینی و... ، اما نمیتوان گفت عبید با این شهروندان دشمنی ورزیده است، خواست او از این شوخیها خوارداشتن آنان نبوده است.
منبع:
خبرآنلاین
آری
طرز صحبت کردن دکتر کزازی انصافا خودش خنده داره
چه عجب پارسینه مقاله ضد ایرانی منتشر نکردی این یکبارو!!!