اظهارات عجیب یک مجری تن فردوسی را در گور لرزاند
پارسینه: تا زمانی که برنامهسازان رسانه ملی به شعر و ادبیات، به چشم زینتالمجلس برنامههای خود نگاه کنند، غربت زبان فارسی در این رسانه ادامه خواهد داشت.
سالهاست وضعیت زبان فارسی و توجه صدا و سیما به آن محل بحث است. بسیاری از کارشناسان بر این باورند که صدا و سیما که رسانهای ملی است، آنطور که باید و شاید به زبان ملی توجه نشان نمیدهد. هرچند این سازمان در سالهای گذشته تلاش کرده با انجام اقداماتی از جمله انعقاد تفاهمنامهای با فرهنگستان و تذکر به مجریان، میزان آسیب به زبان فارسی در برنامهها را کاهش دهد، اما آنچه از سوی رسانه ملی گاه و بیگاه منتشر میشود، حکایت دیگری دارد.
چند روزی است پخش یک کلیپ جنجالی محل بحث و نظر اهل فن شده است. در برنامهای که از شبکه دوم سیما پخش شده، مجری برنامه یکی از میهمانان را «همتای فردوسی» معرفی میکند! آن هم به خاطر اینکه میهمان عزیز برنامه «ترجمه»های قرآن کریم و نهجالبلاغه را به نظم درآورده است! نظمی که به اعتقاد بسیاری از کارشناسان و پژوهشگران، ذرهای نتوانسته بلاغت قرآن را به مخاطب فارسیزبان منتقل کند. بگذریم از مفهوم درست و دقیق آیات که گاه در خلال تنگ آمدن قافیه، قربانی شده است.
اینکه یک مجری در برنامه تلویزیونی با ادعاهایش، تن فردوسی و بزرگان ادب فارسی را در گور بلرزاند، جای شگفتی نیست. تلویزیون سالهاست محل آمد و شد مجریانی است که خود را کارشناس فرض میکنند، اما دریغ و افسوس که معمولاً «بود» آنها بیشتر از «نمود»شان بوده است.
در برنامهای دیگر که اتفاقاً در حال و هوای کتاب از شبکه نسیم پخش میشود، ذوق میهمان برنامه گُل میکند و با رویکردی فیمینیستی تأکید میکند که «کلمه «مرد» را باید از ادبیات کلاسیک برداریم» و با همین رویکرد، دست به تحریف شعر سعدی میزند و میگوید که آیا زیباتر نیست به جای اینکه بگوییم «تا مرد سخن نگفته باشد» بگوییم «تا «فرد» سخن نگفته باشد»؟!
در یک چشم بر هم زدنی، سالها تلاش فروغی و زندهیاد یوسفی بر باد میرود. تمام این اظهار نظرها در حالی مطرح میشود که صدا و سیما هنوز محل مراجعه بسیاری از افراد جامعه است و کماکان بسیاری از خانوادهها خوراک فرهنگی خود را از این راه تهیه میکنند.
غربت کلمات فارسی در برنامهها نیز قصه پر غصه دیگری است. واژگان فارسی که با تلاش بزرگانی چون فردوسی، سعدی، حافظ و دیگران به دست ما رسیده و ما مفتخریم که پس از قرنها میتوانیم با همان زبانی سخن بگوییم که زبان سعدی و حافظ است، طی سالهای اخیر بارها و بارها در برنامههای طنز و ورزشی مورد بیمهری قرار میگیرند و جای آنها را واژگان و اصطلاحات جعلی میگیرند که ریشهای ندارند؛ همچون گیاه هرزی که بر روی خاک رسته باشد، فقط خودنمایی میکنند. بگذریم از نامهای انگلیسی برخی از کالاهایی که در آگاهیهای تبلیغاتی صدا و سیما به وفور استفاده میشوند. تبلیغاتی که عموماً با زندگی عامه مردم فاصله دارد، از زبان آنها نیز دارد کمکم دور میشود. گویی کلمات فارسی همچون طفلی بیپناه بین بریز و بپاشها و سبک زندگی آنچنانی یک زوج چشم رنگی، گم شده است. این در حالی است که طبق قانون؛ اسامی کالاها و اماکنی که در متن آگهی ذکر یا در تصویر نمایش داده میشود، باید «فارسی» باشد.
رسانه ملی نمایی است از وضعیت جامعه. همانند هر رسانهای هم از جامعه و مردمان اطرافش تأثیر میپذیرد و هم بر آنها تأثیر میگذارد. با این نگاه، متأسفانه آنچه در برخی از برنامههای تلویزیون دیده میشود، تنها «فرسایش زبان عمومی جامعه» است؛ نکتهای که رهبر معظم انقلاب در یکی از دیدارهای نیمه رمضان با شاعران بر آن تأکید داشتند: من از صداوسیما گلهمندم، بهدلیل اینکه به جای ترویج زبان صحیح و معیار و زبان صیقلخورده و درست، گاهی زبان بیهویت و تعابیر غلط و بدتر از همه تعابیر خارجی را ترویج میکند. انتشار فلان لغت فرنگی یک مترجم یا نویسنده از تلویزیون، موجب عمومی شدن آن لغت و آلوده شدن زبان به زوائد مضر میشود.
به نظر میرسد بیش از آنکه نقد و نظرها متوجه کارشناسان و مجریان برنامهها باشد، باید معطوف به برخی از مدیران طرح شود. تا زمانی که نگاه برخی از برنامهسازان و مدیران به فرهنگ، شعر و ادبیات در رسانهای، نگاه زینتالمجلسی باشد، کاری از پیش نمیبریم و گرهای از این کلاف سر درگم باز نخواهیم کرد. زبان فارسی با آن همه پیشینه و تأثیرگذاری در غربت است و ما عموماً قدرش را نمیدانیم؛ چرا که گفتهاند: قدر زر زرگر شناسد، قدر گوهر گوهری.
ارسال نظر