دولت خاتمی به این فیلم مجوز اکران نداد
پارسینه: در نشست نقد فیلم در حال اکران "اینجا آخر دنیا است" در خبرگزاری مهر، دستاندرکاران آن نکاتی چون سنگاندازی مدیران سینمایی دوره خاتمی و عدم صدور پروانه نمایش آن در سال 1382 را مطرح کردند.
یکی از فیلمهایی که این روزها در سینماهای تهران اکران محدود میشود "اینجا آخر دنیا است" به کارگردانی ابراهیم بخشی و شراره یوسفنیا است که در این اکران نه تنها نتوانسته نظر مردم را جلب کند و فروش موفقی داشته باشد حتی از سوی رسانهها و منتقدان نیز مورد توجه قرار نگرفته است.
این فیلم که در ژانر وحشت ساخته شده در حالی موفق به اکران عمومی شده است که از عمر ساخت آن بیش از هشت سال میگذرد و از سال 1382 تاکنون موفق به نمایش نشده است. "اینجا آخر دنیا است" با بازی الناز شاکردوست، محمدرضا زحمتکش، الناز صادقی، بیتا راستگو، امید متقی، الهه سلطانآبادی، عباس رحیمی، مژگان مینایی و ... داستان دختر دانشجویی به نام گلرخ است که پس از مرگ برادرش سعی میکند با شرکت در کلاسهای انجمن روح، با روح برادرش ارتباط برقرار کند. اما در این حین روحهای سرگردان دیگری هم پیدا میشوند و او را مورد اذیت و آزار قرار میدهند. داستان اما از سفر عدهای از دانشجویان شروع میشود که در ویلایی در شمال گرد هم میآیند و به مرور تجربیات ترسناکی را تجربه میکنند که با قتل هم گره میخورد...
این فیلم محصول سال 82 است که به دلایلی در آن سال مجوز اکران دریافت نکرد و وقتی در سال 87 موفق به دریافت این مجوز شد، خود تهیهکننده از اکران فیلم سر باز زد. حال این فیلم بعد از یک دهه با همه حواشی که دچار آن بوده، اکران شده است.
در نشستی که پس از نمایش فیلم در محل خبرگزاری مهر برگزار شد به نقد و بررسی فیلم "اینجا آخر دنیا است" با حضور ابراهیم بخشی کارگردان، نویسنده و تدوینگر اولیه کار، مسعود مشتاق تهیهکننده، کیان بابائیان دستیار اول و برنامهریز و الناز صادقی، بیتا راستگو و محمدرضا زحمتکش بازیگران فیلم پرداختهایم.
* فیلمی که ما امروز دیدیم جای نقد زیادی دارد تا جایی که حین تماشای آن بارها این سوال پیش آمد که شاید نسخهای که ما میبینیم نسخه اولیه است. آیا نسخهای که اینجا دیدیم همان نسخه در حال اکران است؟
بخشی: بله. نسخهای که اینجا نمایش داده شد همان نسخه در حال اکران است که کار مشترک من و همسرم محسوب میشود. ولی باید به این نکته اشاره کنم که فیلم در حال اکران با نسخه اولیه ما تفاوت زیادی دارد. همچنین لازم است تاکید کنم "اینجا آخر دنیا است" در سال 82 ساخته شده و فیلم کهنهای محسوب میشود.
* آیا این تفاوت به اندازهای هست که بتوان گفت بخش مهمی از ایرادهای فعلی فیلم به دلیل تغییرات اعمال شده روی آن است؟ نمونه ای از تغییراتی که به زعم شما به فیلم لطمه زده است، چیست؟
بخشی: مثلا ما میخواستیم شخصیتی که به عنوان همزاد "گلرخ " با بازی الناز شاکردوست وارد داستان میشود، شباهت کاملی با خود گلرخ داشته باشد ولی پیشنهاد شد که بهتر است این گونه نباشد تا فیلم قابل فهم باشد، در صورتی که همین مساله به کار آسیب وارد کرد. نکته دیگری که به فیلم ضربه زد این بود که ما اصلاً نمیخواستیم در کارمان چهره داشته باشیم و فقط میخواستیم از بازیگرانی استفاده کنیم که بتوانند بازی کنند.
قرار نبود این فیلم بازیگر سوپراستار داشته باشد. "اینجا آخر دنیا است" فیلم همه بازیگران بود نه بازیگر نقش اول و دوم زیرا بیننده با دیدن بازیگر نقش اول و سوپراستار با خود میگوید این بازیگر نباید بمیرد. صحنههایی هم در فیلم وجود داشت که با توجه به سال 82 که سالهای آخر دوره ریاستجمهوری آقای خاتمی و وزارت ارشاد آن دوران بود، حذف شد.
*فیلمنامه اثر را خود شما نوشتید؟
بخشی: فیلمنامه را خانم یوسفنیا نوشته است.
* متن بازنویسی هم شد؟
بخشی: اگر منظور این است که شخص دیگری غیر از خود ما متن را بازنویسی کرده باشد، خیر.
*در نهایت این فیلم ماحصل زحمت شما و خانمتان بود.
بخشی: بله.
* ممیزیهایی که از آن نام میبرید بهطور رسمی توسط وزارت ارشاد به شما اعلام میشد؟
بخشی: این تغییرات بر اساس نظرات ما نبود ولی ما برای اینکه بتوانیم پروانه نمایش بگیریم نیاز داشتیم این تغییرات را اعمال کنیم. سعید حاجیمیری تدوین نهایی را روی این فیلم انجام داد و تغییراتی به قصد اکران در این مرحله صورت گرفت.
* پس این تغییرات در نهایت توسط خود شما در فیلم اعمال شد.
بخشی: به هر حال با نظر وزارت ارشاد بود. آقای محمود اربابی از کسانی بود که به شدت مخالف اکران فیلم بود و صراحتاً اعلام کرده بود تا وقتی من اینجا هستم نه اجازه میدهم این فیلم اکران شود و نه میگذارم که شما فیلم دیگری بسازید.
* فکر نمیکنید این مخالفت به دلیل مشکلات ساختاری و محتوایی اثر خودتان بود و اگر به همان توصیه عمل میکردید و فیلم اکران نمیشد برای خودتان هم بهتر بود؟
بخشی: مهمترین مشکلی که با ما داشتند این بود که پیش از دریافت پروانه ساخت اقدام به فیلمبرداری کرده بودیم. از سوی دیگر گرفتن پروانه ساخت و نمایش فیلم با اواخر دولت آقای خاتمی همراه شده بود و معمولاً در اواخر هر دولتی تغییرات زیادی اتفاق میافتد. به همین دلیل آنها هم دیگر حاضر نبودند به ما پروانه ساخت بدهند. گروه جدید در دولت بعدی هم اعلام کرد که پروانه ساخت این فیلم به آنها ارتباطی ندارد. در عین حال خیلی از کسانی که فیلم را دیدند، مثل آقای رضاداد گفتند که اگر این فیلم در جشنواره فیلم فجر سال 84 اکران شود امکان اینکه بتواند پروانه نمایش بگیرد بیشتر میشود اما این اتفاق پیش نیامد. فیلم من در دوره خودش فیلم نویی بود و خیلیها درباره آن نظر خوبی داشتند.
* چه کسانی در آن زمان موافق این فیلم بودند؟
بخشی: علیرضا رضاداد، حبیبالله کاسهساز، سیدمحمد بهشتی.
بابائیان: درباره مشکلاتی که برای گرفتن پروانه ساخت برایمان پیش آمد باید توضیح دهم که وزارت ارشاد برای کارگردانهای فیلم اولی معمولاً یک مشاور تعیین میکند که محسن محسنینسب به عنوان مشاور برای پروژه ما انتخاب شده بود ولی وی متاسفانه در هنگام شروع فیلم کنار کشید و این پروانه ساخت معلق ماند و مشکلات ما همینطور تا پروانه نمایش ادامه داشت.
* در نهایت فیلمتان چه زمانی پروانه نمایش گرفت؟
مشتاق: پروانه نمایش اواخر سال 87 صادر شد ولی من به دلایلی این فیلم را در آن سال اکران نکردم. یکی از آن دلایل کهنه شدن فیلم بود. من با اینکه تهیهکننده فیلم بودم و روی آن سرمایهگذاری کرده بودم ولی به دلایلی نمیتوانستم فیلم را اکران کنم. یکی از دلایل وزارت ارشاد بود که به فیلم به عنوان یک کالای فرهنگی توجه نمیکند. یک محصول فرهنگی باید دیده شود. گرچه بازگشت پولم برایم اولویت نبود ولی از آنجا که این کار حاصل تلاش هنرمندان جوانی بود که با کلی شور و شوق و انرژی در آن حضور یافته بودند در نهایت تصمیم گرفتم "اینجا آخر دنیا است" را اکران کنم.
https://multimedia.mehrnews.com/original/1391/12/06/IMG18560012.jpg
خود من در آن زمان 23 سال داشتم. الان هم از اینکه بعد از 10 سال عوامل فیلم را میبینم بسیار خوشحالم. بعضی از چهرهها کاملاً عوض شدهاند. گلایهای هم از بعضی عوامل فیلم دارم که امروز به این نشست نیامدهاند. فکر میکنم هر فردی برای کاری که اولینبار در آن حضور یافته است باید ارزش خاصی قائل باشد. مثلا امروز آقای متقی باید در این جلسه حضور میداشت و یا فرشاد گلسفیدی که در این فیلم برای اولینبار و بعد از سالها دستیاری آقای زریندست، مدیر فیلمبردای شده بود باید در جمع ما حاضر میشد.
ما در این سالها بعضی از بازیگران را گم کردیم و من دلیل آن را وزارت ارشاد میدانم. همانطور که در جریان هستید یکی از بازیگران این فیلم برایش ناراحتی روحی پیش آمد و اکران نشدن این فیلم هم در این اتفاق بیتاثیر نبود. این بازیگر در آن زمان جایگاه هنری خود را داشت و از الناز شاکردوست باتجربهتر بود. الناز شاکردوست آن موقع اولین تجربهاش در سینما را دنبال میکرد و اتفاقا کار ما با او خیلی هم ساده نبود. الان هم باید در این جلسه حاضر میشد و حتی اگر با رسانهها مشکل دارد این مشکلات نباید باعث میشد که در نشست اولین تجربه سینماییاش حضور نیابد. به خاطر این فیلم باید میآمد. به نظر من این فیلم الناز شاکردوست را الناز شاکردوست کرد.
* یعنی فیلم شما متاخرتر از "گل یخ" پوراحمد بود؟
مشتاق: زمانی که ما کارمان را شروع کردیم زمزمههای ساخته شدن "گل یخ" شنیده میشود و اتفاقا در همان زمان راشهای فیلم ما در شکوفا فیلم توسط کیومرث پوراحمد دیده شد و الناز شاکردوست از این طریق برای آن فیلم انتخاب شد. حتی در مورد فیلم "عروس فراری" هم من با بهرام کاظمی که همسایهمان بود درباره الناز شاکردوست صحبت کرده و او را معرفی کردم.
* با این حساب نقطه آغازین حرکت حرفهای الناز شاکردوست از فیلم "اینجا آخر دنیا است" بود.
مشتاق: نه فقط الناز شاکردوست بلکه درباره خود من و بسیاری دیگر از دوستان هم همینطور بود.
* برگردیم به بحث زمان صدور مجوز و اکران فیلم. چطور شد که در نهایت تصمیم گرفتید به هر قیمتی شده " اینجا آخر دنیا است" را اکران کنید؟
مشتاق: تصمیم خود من و توصیه داریوش بابائیان برای اکران کار مهم بود. بالاخره اثری ساخته شده بود و باید دیده میشد. از طرف دیگر صحبت از کسانی بود که واقعاً برای این فیلم زحمت کشیده بودند. زمانی که من قضیه آن خانم بازیگر را شنیدم واقعاً متاثر شدم. اگر میدانستم این فیلم در سرنوشت یک نفر انقدر اثرگذار است حاضر بودم این فیلم را در همان سال 83 یا 84 به هر طریقی وارد بازار کنم.
واقعا حیف بود که دوستانی در ارشاد مثل آقایان صانعی مقدم، حیدریان، اربابی و جعفریجلوه هنرمندان را حمایت نکردند. در دوره آقای سجادپور به فیلم ما توجه شد. در دوره وی این فیلم را بچه ناتنی ندیدند اما باید بگویم که صدور مجوز اکران برای این فیلم بیشتر به خاطر کارنامه خودشان بود. اما ای كاش بستری را برای اكران بهتر فیلم آماده میكردند. الان هم بیشترین زحمت را آقای بابائیان كشیده است و همچنین آقایان حاجی میری و مهدی صباغزاده هم خیلی كمك كردند.
* بنابراین فیلم سال آخر دوره خاتمی مجوز اكران نگرفت اما در ابتدای دوره احمدینژاد مجوز گرفت و در سال پایانی دولتاش اكران شد.
مشتاق: بله. البته لازم است به نکته مهمی اشاره کنم؛ این فیلم حدود 16 دقیقه ممیزی داشت. آقای اربابی شخصا به ما کاغذی داد و گفت این موارد باید عوض شود. بنابراین ما با وجود اینكه صداگذاری كرده بودیم باید دیالوگها را عوض میكردیم. همین موجب شد هزینههای بسیاری به ما تحمیل شود. در نهایت نسخه نهایی فیلم چیزی نبود كه ما میخواستیم. حالا اگر کسی برگردد و بگوید این فیلم گنگ یا مبهم است بنده معتقدم همه اینها به خاطر کم کردن همان 16 دقیقه از فیلم است که باعث شد حداقل 20 یا 30 درصد داستان فیلم تغییر کند. آن 16 دقیقه حذف شده، به مضمون داستان کمک میکرد و مخاطب میفهمید که داستان از کجا آمده است و ماجرا چیست. البته من قبول دارم که زمان فیلم زیاد بود و نیاز به کاهش داشت.
فكر میكنم اگر نقدی به این فیلم وارد است باید بضاعت ما در سال 82 را در هم نظر بگیرید. این اثر در مقایسه با خیلی از فیلمهای آن دوره، در سطح خوبی قرار داشت. من فیلمهای جشنواره فجر امسال را دیدم بو با خودم گفتم "اینجا آخر دنیا است" نسبت به آنها چیز زیادی كم نداشت. ما در این سالها پیشرفتی در سینمایمان نداشتیم چون به جوان های مان در سینما بهایی ندادیم. الان بعضی از آن جوان های 22-23 ساله خودشان تهیه كننده شده اند مثل آقای بابائیان كه الان تهیه كننده است و یا آقای بخشی که جسته گریخته در این سالها کار کرده است.
بخشی: نه من زیاد کار نکردم.
مشتاق: البته به شما که مجوز ندادند. همچنین حدود 10-12 نفر در این 10 سال كه از این فیلم گذشته مسیر زندگی شان عوض شده است و شما از بعضی از بازیگرها هم خبر دارید كه چه اتفاقی برایشان افتاده است.
* من با این صحبت شما موافقم كه تكلیف یك اثر هنری را باید در زمان خودش مشخص كرد ولی استدلال شما قانعكننده نیست كه ایرادهای فیلمتان را به این دلیل میدانید که 10 سال پیش ساخته شده و چون امروز اکران میشود این ایرادها دیده میشود. سینما سینماست و كار شما به لحاظ سینمایی ایراد دارد.
بابائیان: من مخالف این حرفم. سینمای سال 82 با سینمای سال 92 متفاوت است.
https://multimedia.mehrnews.com/original/1391/12/06/IMG18555909.jpg
* تاکید میکنم اصول سینما یک اصولی کلی است. هم محتوا هم تکنیک کار شما ایراد دارد.
بخشی: ذائقه مخاطب سال 82 با مخاطب سال 92 تفاوت دارد. تمام فیلمهایی كه روی پرده میروند حتی در هالیوود تحتتاثیر زمان قرار میگیرند. ما سال 82 شروع به ساخت فیلم كردیم و خواستیم اولین فیلم ژانر وحشت را در ایران بسازیم...
بابائیان: لازم است توضیحی درباره کیفیت و استانداردهایی كه به نظر شما در این فیلم رعایت نشده است، بدهم. این فیلم متاسفانه به دلیل فاصله گرفتن از دورهای كه در آن ساخته شد و همچنین نگرفتن پروانه نمایش به مشکل برخورد. به زعم من هر فیلمی را که یک کارگردان یا تهیه کننده می سازد باید بتواند در کارش استقلال داشته باشد اما تدوینهای مختلفی بر روی فیلم ما صورت گرفت. من برای همه كسانی كه برای این فیلم زحمت كشیدند احترام قائلم ولی دخالت افراد مختلف به کار ما لطمه زد.
من زمانی دستیار صباغ زاده بودم اما سناریوی اولیهای كه توسط من و بخشی نوشته شد اصلاً چیزی نیست كه الان شما میبینید. درست است كه فیلمنامه ایراد داشت اما به این فاحشی كه الان دیده می شود نبود. صباغ زاده در مرحلهای فیلم را تدوین كرد. نظرات وی اصلاً شبیه نظرات بخشی نبود. همچنین فیلم در مرحله دیگر توسط حاجی میری تدوین شد. به نظر من این دو هیچ کدام سابقه کار در ژانر وحشت را نداشتند و گزینههای خوبی برای تدوین این فیلم نبودند.
* این افراد پیشنهاد شما بودند؟
بابائیان: خیر. من خودم به اینها ایراد میگیرم. این را هم بگویم که فیلم در تدوین صباغزاده تغییر زیادی كرد. حدود 40 درصد داستان و سكانسها تغییر كرد. مثلاً صحنهای كه سكانس شماره 50 بود در تدوین وی، سكانس شماره 23 قرار گرفت این باعث آسیب دیدن داستان شد.
مشتاق: من باید توضیحی در اینباره بدهم. این انتخابها توسط من صورت گرفت. فیلم متعلق به من بود و من تهیهکننده بودم پس من باید انتخاب میکردم.
* ولی آقای بخشی در مقام کارگردان به این اتفاقات انتقاد دارند...
مشتاق: ایشان مشکل داشت من هم مشکل داشتم. روزی من رفتم ارشاد بعد از دو یا سه جلسه مهم به من گفته شد كه اگر می خواهید این فیلم اكران شود باید آن را از فیلتر كسی كه ما او را قبول داریم رد كنید. این صحبت آقای اربابی بود. من هم گفتم شما معرفی کنید ما خدمت ایشان خواهیم رسید. او آقای حاجی میری را به ما پیشنهاد كرد. ما هم گفتیم كه اگر این فیلم با نظر حاجی میری اصلاحیه بخورد و شما قبول كنید پس ما هم موافقیم.
حساسیت بیش از حد حاجی میری در تدوین فیلم باعث شد كه این روند شش ماه طول بكشد. آن موقع او میخواست "دختر آدم پسر حوا" را شروع کنند. اما علی رغم گرفتاری هایش ما مجبور بودیم که صبر کنیم تا تدوین از زیر دست وی بیرون بیاید و بالاخره به هر زحمتی بود تدوین تمام شد.
جالب اینجاست که زمانی که ما این فیلم را بردیم برای جشنواره فجر و یا گرفتن نمایش، با وجود اینکه به هر شرطی که آقای اربابی گفته بود تن داده بودیم باز هم به ما پروانه نمایش نداد. الان با وجود مدیران سینمایی فعلی، وضعیت بهتر شده است و ما هم توفیقی پیدا کردیم که فیلم را نجات دادیم.
* البته با مشكلات پیش آمده شاید بهتر بود كه از اکران فیلم صرف نظر کرده و با اعتبار هنری خود بازی نمیكردید.
https://multimedia.mehrnews.com/larg1/1391/12/06/IMG18555960.jpg
بخشی: یک نکتهای را من باید در مورد اکران بگویم. من حدود دو سال است که هیچگونه پیگیری در مورد این کار نداشتم. حدود یک ماه پیش از طریق یكی از دوستان شنیدم كه فیلم اكران شده و امروز این فیلم را برای اولینبار دیدم.
وقتی فیلم اکران شد آن را روی پرده ندیدم، علاقهای هم ندارم ببینم. الان هم اگر اینجا هستم به احترام دعوتی است كه از من صورت گرفته و همچنین دفاعی كه باید به لحاظ حیثیتی از فیلم انجام بگیرد. در هر حال اگر این فیلم در سال 82 یا 83 اكران می شد می توانست جایگاه بهتری پیدا كند در غیر این صورت اشتباه بود. حالا درست است که سینما سینماست اما در رابطه با مسائل فنی کار، ابزار خیلی تغییر میکند. الان یک تلهفیلم معمولی با ابزاری ساخته میشود که ما 10 سال پیش برای ساخت یک فیلم سینمایی در ژانر وحشت بدان دسترسی نداشتیم. مثلاً برای حركت دوربین كلی مصیبت داشتیم زیرا باید میدانی این كار را انجام می دادیم هرچند این مسایل ارتباطی به مخاطب و بینندگان فیلم ندارد. اینها را من فقط برای متخصصان می گویم. وگرنه مخاطب میخواهد فیلم خوب ببیند و كاری ندارد كه عوامل فیلم آیا ناهار داشتهاند بخورند یا از چه امکانات و دوربینی برخوردار بودهاند.
فیلم به سال 82 تعلق دارد و پر از اشكال است ولی باید براساس آن زمان آن را سنجید. آقای صباغ زاده هم انتخاب ما نبود. اصلاً ما دلیلی نمی دیدیم كه شخص دیگری جز خود ما بخواهد این فیلم را تدوین كند. فیلم متعلق به ما بود باید تدوینش را هم خودمان انجام می دادیم و تنها در این صورت بود که فیلم نتیجه میداد.
مهدی صباغزاده برای تدوین فیلم سه روز از من وقت خواست و وقتی بعد از تدوین، فیلم را رتوش كرد از او پرسیدم چرا به این شکل تدوین شده است و جواب من را با نوعی بیخیالی داد و گفت "آقا ولش کن اینا قراره بمیرن، زودتر تدوین کنیم که تمام شود". این تفکر آن فیلمساز بود. تدوین صباغزاده باعث شد من در مقابل مشتاق (تهیهکننده) قرار بگیرم و گفتم اگر این فیلم بخواهد با این تدوین اكران شود نه تنها من اجازه این كار را نمی دهم بلكه از تدوینگران شكایت هم خواهم كرد. چون نسخه نهایی واقعاً افتضاح شده بود.
* نتیجه این واکنش شما چه بود؟
بخشی: باعث شد دوباره بعضی از صحنههای فیلم كه حذف شده بود، بازگردد ولی اینبار ارشاد موافقت نکرد.
* آیا نمیتوانستید فیلم را به جای اکران سینمایی مثلاً به شبكه خانگی بفروشید؟
مشتاق: برای ساخت این فیلم نسبت به زمان خودش هزینههای زیادی شده بود. البته بهتر است بگویم برای ساخت هزینه مقبولی نشد ولی بعد از ساخت، ورود آدمهای مختلف و تدوینهای متعدد باعث هزینههای زیادی شد. من میخواستم فیلم را وارد شبکه نمایش خانگی کنم حتی تبلیغش را هم در تصویر دنیای هنر رفتم ولی در نهایت فکر کردم باید نتیجه زحمات آن گروه جوان روی پرده دیده شود.
* فکر نمیکنم "اینجا آخر دنیا است" در اکران عمومی چندان دیده شده باشد. تا الان چقدر فیلمتان فروخته است؟
بابائیان: جمع فروش در تهران و شهرستانها را ندارم اما در تهران فروش آن ضعیف بوده است. شهرستانها الان اکران ندارد و در تهران فقط هفت سالن سینمایی داریم و اجازه نمایش در سالنهای ممتاز را هم نداشتیم. با تمام این مشكلات این فیلم اگر با فیلمهای دیگر مقایسه شود باز هم اعتبار دارد.
مشتاق: البته اگر تبلیغات بیشتری برای فیلم صورت می گرفت شاید بیشتر از این هم میفروخت اما برای من دیده شدن كار مهم بود. صادقانه بگویم من نمیخواستم زحمت این بچه ها هدر برود. بههرحال این فیلم از بسیاری جهات قابل دفاع است. اگر این فیلم در همان زمان ساخت اكران میشد شاید الان آقای بخشی می توانست پنجمین فیلم خود را در ژانر وحشت خیلی بهتر از اینها بسازد.
منبع:
خبرگزاری مهر
ارسال نظر