دامداری در ایران شبیه قمار شده یا میبری یا میبازی
پارسینه: «هزینههای زندگی آنقدر بالا رفته که من هر چند وقت یکبار مجبورم گوسفندانم را ده تا ده تا بفروشم و دیگر نمیتوانم گلهام را زیادتر کنم. الان در سال بیشتر از ۳۰ گوسفند میفروشم در حالی که گلهام بیشتر از ۹۰ رأس نیست.»
«دامداری در ایران شبیه قمار شده، پولی را میریزی، یا میبری یا میبازی». این صحبتهای دامدار کهگیلویهای است که از مشکلات کار خود میگوید.
هوا تاریک شده است و وزش باد برای بخش سوق و صحراهایش در شهرستان کهگیلویه خنکی هوا را به ارمغان آورده است. گله میشها و گوسفندان هنوز مشغول چرا در دشت هستند، هر چند شب است و تاریکی حایل شده، اما گوسفندان با خیال مطمئن مشغول چریدن هستند چرا که چوپان آنها کنارشان است. "عمو سید بورالله" کناری سجاده پهن کرده و نماز میخواند. نمازش که تمام میشود از کوزهای که به همراه دارد آب میخورد.
هرچند امسال باران آمده و علف دشتها برای چرای دام خوب شده، اما شرایط فرق چندانی برای عمو سید بورالله ندارد. دامداری هنوز برای این پیرمرد صحرا سخت و کمدرآمد است. جو و یونجه را باید با قیمت بالا از بازار آزاد بخرد و گوسفندانش را با قیمتی نه چندان بالا به چنگ دلالها بسپارد. «جو و یونجهای که نیاز داریم را غیر مستقیم از کشاورزان منطقه میخریم. در شهر دهدشت انبارهایی در شهر است که کشاورزان جو و یونجه خود را به آن انبارها میفروشند و ما هم از آن انبارها خرید میکنیم. هرچه گوسفندانمان میخورند را آزاد میخریم و نهاده دولتی اصلا پیدا نیست و زمان جو و یونجه دولتی گذشت و جو را کیلویی دو هزار و ۲۰۰ تومان و یونجه را هم کیلویی دو هزار و ۵۰۰ تومان میخریم. از پارسال، مثل جنسهای دیگر که قیمتشان بالا رفت قیمت گوشت هم پس از مدتها تا حدودی بالا رفت. پارسال قبل از گرانیها گوسفند را کیلویی ۳۰ هزارتومان میفروختیم و امسال کیلویی ۴۵ هزار تومان میفروشیم».
هر چند صرفه دامداری برای سید بورالله فقط کفاف معاش او و همسرش را میدهد، اما میگوید: «شغل دیگری نیست که بخواهیم دامداری را ول کنیم و به سراغ آن برویم».
امسال که باران آمده و زمینها را کشت کردند علفهای بیشتری سبز شده است و این یعنی گلهداران سوق باید خرج کمتری برای تهیه خوراک دامهایشان بکنند. عمو سید بورالله هم یکی از این دامدارهاست که از بهار گله خود را به دست میآورد تا در آن بچرند اما، مراتع به تنهایی کفاف خوراک دامها را نمیدهند و هنوز به خرید جو و یونجه نیاز است و علاوه بر آن هزینههای دارو و سوزن گوسفندان هم هست که حالا سر به فلک کشیده است. «اگر یکسال سمتی که ما هستیم خوب کشت بشود که بعد از آن علف هم خوب سبز شود میتوانیم بزنیم بیرون و گوسفندان در صحرا بچرند و اگر هم گوسفند در صحرا بچرد خرجش کمتر است. قیمت دارو خیلی گران شده و سر به فلک کشیده است. چند وقت پیش گوسفندانم مریض شدند و دکتری برای آنها آوردم و دارویی خاص را تجویز کرد. با زنگ زدن و این آن را پیدا کردن کسی را در بهبهان گیر آوردم و گفت: از دارویی که میخواهی ۵ شیشه بیشتر ندارم و اگر تا بعد از ظهر نیایی آنها را فروختم، ولی به هر مصیبتی بود خودم را به بهبهان رساندم و همان ۵ شیشه را ۴۰۰ هزار تومان خریدم و از ۸ گوسفند مریضی که داشتم سه تا بیشتر زنده نماندند. دولت هیچ یارانهای بابت داروها که حالا اینقدر هم گران شده نمیدهد فقط یک سوزن آبله گوبی هست که دولت آن را رایگان در اختیار ما میگذارد».
سید بورالله همچنین میگوید: «علوفه دولتی هم دیگر ۵ سالی است که نمیدهند مثلا ما پارسال جو را کیلویی هزار و ۸۰۰ تومان میخریدیم و الان باید دو هزار و ۵۰۰ تومان پول هر کیلو جو را بدهیم. جو دولتی هم که نیست و اگر اینجا بیاید هم برای گوسفند قوت ندارد، چون کهنه شده و جویی که کهنه شود قدرت خود را از دست میدهد».
عمو سید بورالله وقتی ادامه واردات گوشت را میشنود، میگوید: «این گوشت وارداتی که چند بار بیاوند که جواب یک کشور را نمیدهد. دام را باید در داخل خود مملکت تولید کرد تا ذخیره شود، اما باید دامدار را هم حمایت کنند که بتواند گله خود را زیاد کند، ولی وقتی هزینههای زندگی آنقدر بالا رفته که من هر چند وقت یکبار مجبورم گوسفندانم را ده تا ده تا بفروشم و دیگر نمیتوانم گلهام را زیادتر کنم. الان در سال بیشتر از ۳۰ گوسفند میفروشم در حالی که گلهام بیشتر از ۹۰ رأس نیست. پارسال ۱۰۰ تا گوسفند داشتم و ۳۵ میلیون خرج آنها کردم، اما نتوانستم تعدادشان را بیشتر کنم چرا که دامداری شبیه قمار شده است پولی را میریزی، یا میبری یا میبازی».
با این اوصاف، اما عمو سیدبورالله همچنان به تولید دام ادامه میدهد هر چند زندگی فشار زیادی را بر او تحمیل کرده باشد. «تحریمهای آمریکا یا هر چیز دیگری که سبب گرانی باشد تا زمانی که فکری اساسی برای آن نشود قیمت هیچ چیز پایین نمیآید و هزینههای زندگی ما هم بالا رفته است. مثلا پارسال کفش را ۳۰ هزار تومان خریدم و امسال بابت همان کفش ۸۰ هزار تومان پول دادم».
هوا تاریک شده است و وزش باد برای بخش سوق و صحراهایش در شهرستان کهگیلویه خنکی هوا را به ارمغان آورده است. گله میشها و گوسفندان هنوز مشغول چرا در دشت هستند، هر چند شب است و تاریکی حایل شده، اما گوسفندان با خیال مطمئن مشغول چریدن هستند چرا که چوپان آنها کنارشان است. "عمو سید بورالله" کناری سجاده پهن کرده و نماز میخواند. نمازش که تمام میشود از کوزهای که به همراه دارد آب میخورد.
هرچند امسال باران آمده و علف دشتها برای چرای دام خوب شده، اما شرایط فرق چندانی برای عمو سید بورالله ندارد. دامداری هنوز برای این پیرمرد صحرا سخت و کمدرآمد است. جو و یونجه را باید با قیمت بالا از بازار آزاد بخرد و گوسفندانش را با قیمتی نه چندان بالا به چنگ دلالها بسپارد. «جو و یونجهای که نیاز داریم را غیر مستقیم از کشاورزان منطقه میخریم. در شهر دهدشت انبارهایی در شهر است که کشاورزان جو و یونجه خود را به آن انبارها میفروشند و ما هم از آن انبارها خرید میکنیم. هرچه گوسفندانمان میخورند را آزاد میخریم و نهاده دولتی اصلا پیدا نیست و زمان جو و یونجه دولتی گذشت و جو را کیلویی دو هزار و ۲۰۰ تومان و یونجه را هم کیلویی دو هزار و ۵۰۰ تومان میخریم. از پارسال، مثل جنسهای دیگر که قیمتشان بالا رفت قیمت گوشت هم پس از مدتها تا حدودی بالا رفت. پارسال قبل از گرانیها گوسفند را کیلویی ۳۰ هزارتومان میفروختیم و امسال کیلویی ۴۵ هزار تومان میفروشیم».
هر چند صرفه دامداری برای سید بورالله فقط کفاف معاش او و همسرش را میدهد، اما میگوید: «شغل دیگری نیست که بخواهیم دامداری را ول کنیم و به سراغ آن برویم».
امسال که باران آمده و زمینها را کشت کردند علفهای بیشتری سبز شده است و این یعنی گلهداران سوق باید خرج کمتری برای تهیه خوراک دامهایشان بکنند. عمو سید بورالله هم یکی از این دامدارهاست که از بهار گله خود را به دست میآورد تا در آن بچرند اما، مراتع به تنهایی کفاف خوراک دامها را نمیدهند و هنوز به خرید جو و یونجه نیاز است و علاوه بر آن هزینههای دارو و سوزن گوسفندان هم هست که حالا سر به فلک کشیده است. «اگر یکسال سمتی که ما هستیم خوب کشت بشود که بعد از آن علف هم خوب سبز شود میتوانیم بزنیم بیرون و گوسفندان در صحرا بچرند و اگر هم گوسفند در صحرا بچرد خرجش کمتر است. قیمت دارو خیلی گران شده و سر به فلک کشیده است. چند وقت پیش گوسفندانم مریض شدند و دکتری برای آنها آوردم و دارویی خاص را تجویز کرد. با زنگ زدن و این آن را پیدا کردن کسی را در بهبهان گیر آوردم و گفت: از دارویی که میخواهی ۵ شیشه بیشتر ندارم و اگر تا بعد از ظهر نیایی آنها را فروختم، ولی به هر مصیبتی بود خودم را به بهبهان رساندم و همان ۵ شیشه را ۴۰۰ هزار تومان خریدم و از ۸ گوسفند مریضی که داشتم سه تا بیشتر زنده نماندند. دولت هیچ یارانهای بابت داروها که حالا اینقدر هم گران شده نمیدهد فقط یک سوزن آبله گوبی هست که دولت آن را رایگان در اختیار ما میگذارد».
سید بورالله همچنین میگوید: «علوفه دولتی هم دیگر ۵ سالی است که نمیدهند مثلا ما پارسال جو را کیلویی هزار و ۸۰۰ تومان میخریدیم و الان باید دو هزار و ۵۰۰ تومان پول هر کیلو جو را بدهیم. جو دولتی هم که نیست و اگر اینجا بیاید هم برای گوسفند قوت ندارد، چون کهنه شده و جویی که کهنه شود قدرت خود را از دست میدهد».
عمو سید بورالله وقتی ادامه واردات گوشت را میشنود، میگوید: «این گوشت وارداتی که چند بار بیاوند که جواب یک کشور را نمیدهد. دام را باید در داخل خود مملکت تولید کرد تا ذخیره شود، اما باید دامدار را هم حمایت کنند که بتواند گله خود را زیاد کند، ولی وقتی هزینههای زندگی آنقدر بالا رفته که من هر چند وقت یکبار مجبورم گوسفندانم را ده تا ده تا بفروشم و دیگر نمیتوانم گلهام را زیادتر کنم. الان در سال بیشتر از ۳۰ گوسفند میفروشم در حالی که گلهام بیشتر از ۹۰ رأس نیست. پارسال ۱۰۰ تا گوسفند داشتم و ۳۵ میلیون خرج آنها کردم، اما نتوانستم تعدادشان را بیشتر کنم چرا که دامداری شبیه قمار شده است پولی را میریزی، یا میبری یا میبازی».
با این اوصاف، اما عمو سیدبورالله همچنان به تولید دام ادامه میدهد هر چند زندگی فشار زیادی را بر او تحمیل کرده باشد. «تحریمهای آمریکا یا هر چیز دیگری که سبب گرانی باشد تا زمانی که فکری اساسی برای آن نشود قیمت هیچ چیز پایین نمیآید و هزینههای زندگی ما هم بالا رفته است. مثلا پارسال کفش را ۳۰ هزار تومان خریدم و امسال بابت همان کفش ۸۰ هزار تومان پول دادم».
ارسال نظر