گوناگون

سامانه یارانه نقدی ، دستگاه دروغ سنج دارد؟

پارسینه: اگر می خواهیم مردم را به راست گفتن سوق دهیم باید هزینه راست گفتاری را کاهش دهیم. یک نمونه می تواند گویای این وضعیت باشد. مطابق آمار رسمی در شهرهای بزرگ و در موسم انتخابات نرخ مشارکت 60 درصد است. یعنی 40 درصد مردم به هر دلیل شرکت نمی کنند. در مصاحبه های تلویزیونی اما همه از رای دادن سخن می گویند. آیا سراغ آن 40 درصد نمی روند یا آن 40 درصد هم به دروغ می گویند مشارکت می کنند یا پاسخ های آنان پخش نمی شود؟ در هریک از سه حالت رفتار صدا و سیما مردم را به این سمت سوق داده است.

به گفته یک عضو کمیسیون برنامه و بودجه مجلس شورای اسلامی « 90 درصد ثبت نام کنندگان در سامانه دریافت یارانه نقدی، درآمد خود را زیر یک میلیون تومان اعلام کرده اند.از این میان 60 درصد درآمد خود را زیر 600 هزار تومان اعلام کرده اند.»

از دو حال خارج نیست: یا واقعا درآمد ماهانه 90 درصد مردم ایران زیر یک میلیون تومان است که تصویر تیره و تاری ترسیم می کند و با هیچ یک از مدعاهای اقتصادی سازگار نیست یا چنین نیست که به معنی اظهار نادرست درآمد است که باز با ادعاهای اخلاقی درباره خودمان، انطباق ندارد و در هر دو صورت قابل تامل و البته تاسف است.

در حالت اول، درآمد ماهانه 90 درصد مردم تنها 350 دلار در ماه است. چنانچه ساعات کار هر هفته را 44 ساعت در نظر بگیریم هرساعت تنها 2 دلار خواهد شد. در حالت دوم، جامعه ای که در آن از بام تا شام درباره اخلاق و معنویت سخن گفته می شود در ورطه دروغ افتاده است.

این گفتار نمی خواهد و نمی تواند قضاوت کند و هیچ نسبتی را متوجه این جمعیت آماری سازد چون صحبت از بخشی از مردم نیست و تقریبا همه ما را دربرمی گیرد. اما چند نکته قابل طرح است:

1- وقتی صحبت از درآمد می کنیم منظور ساعات موظف کار است. ممکن است یک کارمند بانک، بعد از ظهرها در یک شرکت خصوصی حسابداری کند یا بابت خدماتی که به برخی مشتریان خود ارایه می دهد دریافتی هایی داشته باشد. طبعا نمی توان انتظار داشت مجموع این درآمدها را اعلام کند و در سامانه تنها آنچه را به صورت رسمی و در ساعات موظف کار دریافت می کند اظهار کرده است. شاید چون آن درآمد ها را پایدارنمی داند و چه بسا بتوان ادعا کرد بخش قابل توجهی از مردم چنین هستند.


بنا بر این آنچه اظهار کرده اند از منظر رسمی «راست» و از نگاه کلی «ناراست» است.

راست است چون دریافتی رسمی او چنین نشان می دهد و مازاد را به قیمت فدا کردن اوقات فراغت به دست می آورد و ناراست است چون به هر حال ورودی درآمدی او افزون تر است. مثلا آیا می توان از معلمی که اوقات آزاد خود را به تدریس خصوصی می پردازد انتظار داشت این درآمدها را نیز منظور کند؟

2- در حالت دوم بخش قابل توجهی، اطلاعات نادرست داده اند. این اتفاق را می توان نشانه ای از بحران اعتماد دانست و شکافی که باید ترمیم شود. شاید علت این باشد که راست گویی پر هزینه تر از دروغ گویی بوده است. در قوانین ایران دروغ، جرم نیست مگر شهادت دروغ یا نسبت دروغ در رسانه و نظایر این ، ولی شخص را به صرف دروغ گفتن غیر از موارد یاد شده نمی توان مجازات کرد.

اگر می خواهیم مردم را به راست گفتن سوق دهیم باید هزینه راست گفتاری را کاهش دهیم. یک نمونه می تواند گویای این وضعیت باشد. مطابق آمار رسمی در شهرهای بزرگ و در موسم انتخابات نرخ مشارکت 60 درصد است. یعنی 40 درصد مردم به هر دلیل شرکت نمی کنند. در مصاحبه های تلویزیونی اما همه از رای دادن سخن می گویند. آیا سراغ آن 40 درصد نمی روند یا آن 40 درصد هم به دروغ می گویند مشارکت می کنند یا پاسخ های آنان پخش نمی شود؟ در هریک از سه حالت رفتار صدا و سیما مردم را به این سمت سوق داده است.

باور این که 90 در صد مردم زیر یک میلیون تومان درآمد داشته باشند دشوار است. اما این سخن به معنی آن نیست که الزاما بخش قابل توجهی دروغ گفته اند. زیرا می توان حدس زد همان حداقل حقوق که در لیست های بیمه منظور می شود اعلام شده است. وقتی سازمان تامین اجتماعی بیمه بیکاری را نه بر اساس حقوق واقعی که بر پایه حق بیمه اعلام شده می پردازد و هنگامی که ثبت حقوق بالاتر در لیست ها مستلزم پرداختی بیشتر است متقابلا مردم نیز درآمد خود را این گونه اظهار می کنند.

نمی توانیم هموطنان مان و خودمان را به دروغ متهم کنیم اما می توانیم وباید بر این واقعیت تامل کنیم که چرا راست گفتاری پر هزینه شده یا پرهزینه به نظر می رسد و دروغ گویی نه تنها هزینه زا نیست یا این گونه به نظر می رسد بلکه منفعت آفرین هم می تواند باشد.

این ماجرا یک وجه پاردوکسیکال و تناقض آمیزهم دارد. وقتی سامانه ثبت نام برای دریافت یارانه نقدی ایجاد می شود طبعا دعوت به ثبت نام است نه انصراف و شمار ثبت نامی ها بر انصرافی ها می چربد و هنگامی که هدف نهایی از ثبت نام دریافت یارانه نقدی باشد نمی توان انتظار داشت به گونه ای اطلاعات بدهند که دریافت نکنند!

پیشتر شاید برای خیلی ها جای سوال بود که چرا علم اقتصاد که با عدد و رقم و درصد سر وکار دارد ذیل علوم انسانی تعریف می شود؟ نوع مواجهه ما با مقوله یارانه نقدی که تحلیل های جامعه شناختی ، روان شناختی، سیاسی ، فرهنگی را برای فهم یک موضوع اقتصادی به صحنه آورده اما نشان می دهد که چه رابطه عمیقی میان اقتصاد و دیگر زیر شاخه های علوم انسانی وجود دارد و چه بسا خودمان خبر نداشتیم!
منبع: عصر ایران

ارسال نظر

  • ناشناس

    بله درست است . الناس علی دین ملوکهم .

  • ناشناس

    حالا من هم که درآمدم را صادقانه بین یک تا دو میلیون اعلام کردم احساس حماقت می کنم!

نمای روز

داغ

صفحه خبر - وب گردی

آخرین اخبار