فقط کاسبان تحریم نگران لغو تحریمها نیستند
پارسینه: در پی توافق هستهای، تحریمهای گسترده سازمان ملل و اتحادیه اروپا و امریکا علیه ایران لغو شد. این توافق مخالفان معروفی در داخل نظام دارد که به دلواپسان معروف هستند. رئیسجمهور در یک سخنرانی عمومی بسیاری از مخالفان توافق هستهای را کاسبان تحریم نام نهاد. به آنها توصیه کرد که از لغو تحریمها ناراحت نباشند، کار وکاسبی آنها بدون تحریم هم رونق خواهد داشت.
یکی از کارآمدترین بخشهای اقتصاد ایران که تقریباً همه دوران موفقیت آن مربوط به بعد از انقلاب است، تولید نرمافرارهای کاربردی بود. اغلب شرکتهای بزرگ و بسیار موفق این بخش، خصوصی است.
دولتیها و شبهدولتیها تقریباً هیچ نقشی در این بخش ندارند. هیچ "آقازادهای" هم در این بخش فعال نیست. قبل از انقلاب چند شرکت بزرگ امریکائی مثل IBM در ایران شعبه داشتند که بعد از انقلاب به نهادهای دولتی مثل سازمان برنامه و بودجه واگذار شدند.
شرکتهای خصوصی نرمافزاری در ابتدا چنان ضعیف بودند که حتی رقیب این چند شرکت معدود دولتی هم محسوب نمیشدند. اما رشد پیوسته و کارآمد شرکتهای خصوصی تولید نرمافزار، چنان درخشان بود که دشوار بتوان در سایر حوزههای بخش خصوصی، نظیری برای آن یافت. اینکه چرا نهادهای قدرت که در همه جا حضور دارند، وارد این عرصه نشدند، دلایل واضحی دارد.
ماهیت نرمافزار، مدیریتی را طلب میکند که اصولاً با رانت قدرت و فرهنگ فراگیر آقازادگی میانهای ندارد. فعالیت و موفقیت در این بخش سالها زحمت و مدیریت صحیح و پیوسته لازم دارد تا به بهره برسد. موفقیت در حوزه نرمافزار شبیه گرفتن نمایندگی فلان شرکت کُرهای نیست که رانت قدرت در آن حرف اول را بزند و بلافاصله نیز به ثروت افسانهای منتهی شود. حتی اگر کسی از رانت قدرت هم برخوردار باشد، و یک قراداد بزرگ نرمافزاری را با شرکتی دولتی منعقد کند، در نهایت باید این پروژه تولید و اجرا شود. نرمافزار کاربردی متناسب با شرایط و قوانین ایران و به زبان فارسی را نمیتوان از کُره یا چین وارد کرد.
سالها پیش تلقی از چیزی به نام نرمافزار، میان عامه مدیرانی که تازه با کامپیوتر آشنا میشدند، و صاحبان سرمایه بسیار ابتدائی و بعضاً تعجببرانگیز بود. عموم مردم کامپیوتر را در سختافزار خلاصه میکردند. قبل از ظهور کامپیوترهای شخصی، کامپیوترهای بزرگ (Main Frame)چنان گران بود که حتی بعضی وزارتخانهها هم قادر نبودند که راساً اقدام به تاسیس سایت کامپیوتری بکنند و از سایر مؤسسات کامپیوتر را اجازه میکردند. دو خاطره کوتاه از تجربه شخصی خودم را در پانویس [1] آوردهام که نگاه سختافزاری به کامپیوتر در دوران ظهور کامپیوترهای شخصی را به خوبی نشان میدهد.
بعد از انقلاب که اقتصاد ایران در انزوا از اقتصاد جهان بود، ناخواسته باعث رشد فوقالعاده نرمافزار کاربردی فارسیزبان شد. همین انزوا زمینه قدرت این نرمافرارها را هم فراهم ساخت. نرمافزارهای تولید ایران برای کاربردی که طراحی شدهاند، هیچ دستکمی از تولیدات معروفترین شرکتهای جهانی ندارند. تا این لحظه اغلب صنایع بزرگ کشور که معروفترین ERPهای جهانی را خریداری کردهاند، به اندازه بهرهبرداری از نرمافرار ایرانی موفق نبودهاند. اما نرمافزار ایرانی بر عکس هند و حتی ترکیه، هیچ حضوری در عرصه بازار جهانی و حتی منطقهای ندارد.
سیستمهای کاربردی در ایران جزیزهای متولد و شکل گرفتند. چندین سال پیش که هنوز سیستم عامل ویندوز فراگیر نشده بود، حتی در کشورهای همسایه ایران، شرکتهائی بودند که "سیستمهای یکپارچه" تحت داس تولید میکردند. به عبارت دیگر خیلی معنی نداشت که بنگاههای اقتصادی این کشورها مثلاً سیستم حسابداری مالی را از یک شرکت و سیستم حقوق و دستمزد را از شرکت دیگری تهیه کنند.
اما این موضوع در ایران تقریباً قاعده بود. ممکن بود مؤسسات اقتصادی هر کدام از نرمافزار کاربردی خود را از یک شرکت نرمافزاری خریداری کرده باشند. جزیرهای بودن نرمافزارها بعداً با گسترش سیستمهای تحت ویندوز و نگرش یکپارچه به سیستمها کمابیش بهبود یافت. اما ایراد اساسی دیگر و بزرگتر باقی بود. هم اکنون هم که شرکتهای بزرگ، سیستمهای مدرن و تحت وب طراحی کردهاند، همچنان از این معضل رنج میبرند.
نرمافزارهای کاربردی در ایران به شکل پکیج آماده، و با محوریت امور مالی و اداری طراحی و توسعه یافت. مبنای کار مالی و اداری بخشهای مانند حسابداری مالی و حقوق و دستمزد و انبارداری است. تقریباً در تمام بنگاههای اقتصادی شیوه کار این بخشها یکسان است. به همین جهت در مؤسسات صنعتی و تجاری به غایت متفاوت، یک مجموعه واحد نرمافزاری، موفق عمل میکند که خیلی هم نشانه خوبی نیست. مثلاً ممکن است مجموعه سیستمهای یک شرکت نرمافزاری را همزمان در صنایع بلبرینگسازی و کارتنسازی و نوشابهسازی، مشاهده بکنیم که در هر سه مورد هم با موفقیت اجرا میشوند.
اما به محض اینکه به کارکردهای اصلی این شرکتها میرسیم، اغلب شرکتهای نرمافزاری بزرگ، پاسخی به نیازهای اصلی آنها ندارند. مثلاً فروش یک کارخانه کارتنسازی از عقد قرارداد شروع میشود. ممکن است یک مشتری کارتن ویژه یخچال، و دیگری کارتنی جهت بستهبندی تخممرغ سفارش بدهد. در صنعت بستهبندی حتی ممکن است مدیر فروش در حالی که خط تولید کارخانه متوقف شده و کارگران بیکار ماندهاند، ناچار شود عقد قرارداد با یک مشتری بزرگ را به تاخیر بیندازند.
چون خط مقواسازی قادر به ساخت هر عرضی نیست و معمولاً و به طور همزمان برای بیش از یک محصول مقوا تولید میکند. در صنعت بستهبندی اساساً پروسه تولید و فروش از هم جدا نیست. مدیر فروش باید به پروسه تولید تسلط داشته باشد و همواره فرآیند تولید را هنگام عقد قراداد لحاظ بکند. کاملاً پیداست که برای مدیر فروش یک شرکت نوشابهسازی اساساً چنین گرفتاریهای معنی ندارد. دغدغههای فروش و بازیابی او هم برای مدیر فروش کارتنسازی بیمعناست. بنابراین نرمافزار واحدی که به پروسه فروش و تولید هر دو این شرکتها جوابگو باشد، در سطح جهانی هم نایاب است.
به همین خاطر صنایع و شرکتهای ایرانی ناچار شدهاند که علاوه بر سیستمهای مالی و اداری، نرمافزارهای مربوط به کارکردهای اصلی خود را از مؤسسات دیگر و معمولاً به صورت اختصاصی تهیه بکنند. همین موضوع باعث ریشهدار شدن فرهنگ نرمافزار جزیرهای در ایران شده است. شخصاً بیش از بیست سال برای صنایع نوشابهسازی فعالیت خاص نرمافزاری توزیع و فروش و همزمان چندین سال هم برای صنایع بستهبندی نرمافزارهای تولید و فروش نوشتهام.
اما مشکل به اینجا هم ختم نمیشود. نرمافزارهای بینالمللی نه تنها جزیزهای نیستند، بلکه ارتباط شرکتها و کارخانههای مختلف را هم پشتبانی میکنند. مثلاً یک سوپر مارکت بزرگ، از صدها تولیدکننده، کالاهای مختلف را خریداری و میفروشد. نرمافزار مناسب این سوپر مارکت، همزمان با میزان فروش و موجودی، باید با سیستمهای شرکتهای تامینکننده این کالاها هم ارتباط داشته باشد. موضوع بعضاً پیچیدهتر هم هست. ممکن است تولیدکننده یک کالا، محصول خود را به شیوه خاصی در یک سوپر مارکت بفروشد.
مثلاً شرکت پپسی کولا لازم بداند که از میزان فروش محصول خود در یک سوپر مارکت بیرون شهر مطلع بشود، تا اگر میزان فروش مناسب نبود، در ساعت خاصی نوشابه را حراج کند. و در ضمن کنترل دقیقی هم بر حساب و کتاب زمان حراج داشته باشد. همه این موارد نشان میدهد که در سطح جهانی نرمافزارهای کاربردی از همان ابتدا برای ارتباط بسیار گسترده در داخل شرکتها و بیرون شرکتها طراحی میشوند. فرهنگ محصولات جزیرهای، تولیدکننده نرم افرار ایرانی را حتی درگیر این مسئله هم نکرده است. شرکتهای نرمافزاری به خودی خود مقصر این شیوه تولید نیستند. سالها برای مؤسساتی نرمافزار تولید کردهاند که مدیریت آنها بر عهده مدیرانی منزوی و بیخبر از ساز و کار اقتصاد جهانی بوده است.
مدیر ایرانی هم در فضای متفاوتی رشد کرده است. اصولاً یک نرمافزار کاربردی فقط ابرازی برای جمعآوری اطلاعات و تسریع روند ثبت و ضبط نیست، برای تصمیمسازی هم هست. به ندرت مدیران ایرانی بر اساس پردازش دیتا تصمیم میگیرند. این مدیران بیش از آنکه به دیتا نیاز داشته باشند، مشتاق خبر هستند. اخباری مانند قیمت دلار و مِلک و بهره بانکی بیشترین نقش را در تصمیمگیری مدیران دارد. چند سال پیش به یک کارخانه که در شهر رشت مرکز توزیع ایجاد کرده بود، در خصوص هزینههای توزیع مشاوره میدادم. توزیع از انبار رشت به شهرهای دورتر با کامیونهای کوچک و بعضاً وانتبار، به صرفه نبود. بررسیهای من نشان میداد که این شیوه توزیع حتی ضرر هم دارد.
اما در سطوح بالای مدیریتی ادامه این شیوه همچنان تجویز شد. دلیل اصلی قیمت زمین بود. عنوان شد که زمین انبار توزیع را مثلاً دویست میلیون تومان خریدهاند، اما اکنون دو میلیارد تومان ارزش دارد. و جزو دارائیهای با ارزش شرکت محسوب میشود و چند میلیون ضرر احتمالی چندان اهمیتی ندارد.
شیوه مدیریت مدیران ایرانی نه تنها ضرر مادی برای شرکتهای نرمافزاری ندارد، نوعی رانت برای فروش بیشتر هم محسوب میشود. خیلی از این مدیران وقتی به یک سفر خارجی میروند و همردههای خود را میبینند، بلافاصله به خرید نرمافزار و کامپیوترهای جدید اقدام میکنند که مثلاً روزآمد شوند. و یا بعضاً دست به تغییرات سریع و نالازم میزنند و نرمافزارهای کارآمد خود را به کنار میگذارند تا به محیطی ظاهراً مدرن سوئیچ بکنند و از قافله پیشرفت عقب نمانند. اما بعد از چند ماه متوجه میشوند که چه اشتباه بزرگی را مرتکب شدهاند. همین اشتباهات در بازار نرمافزار عامل مهمی برای درآمدزائی بیشتر است.
موضوع دیگر عدمشفافیت است. اصولاً شرکتهای ایرانی و مدیران ایرانی میل وصفناپذیری به عدمشفافیت دارند. در بخش خصوصی و از منظر حسابداری عدمشفافیت نام دیگری دارد. این موضوع واقعیتی است که رسماً انکار میشود اما در عمل چنان نهادینه شده که نبود آن فقط اسباب تعجب نیست، ممکن است حمل بر ناتوانی مدیریتی هم بشود. حتی شرکتهای دولتی هم که ناچار هستند شفاف عمل کنند، معمولاً در مراوده با سایر مؤسسات، مقررات نانوشتهای را رعایت میکنند که گرچه ثبت رسمی آنها اسباب دردسر است،
اما همه مدیران بالادست هم میدانند که امر اجتنابناپذیری است. در مستندسازی این فرهنگ کاری، نرم افزار ایرانی پیشرفت شگرفی کرده است که دستکم به این شکل فراگیر اما غیررسمی و پنهان، برای نرمافزار خارجی و معتبر و جهانی، امر غریبی است.
نرافزار ایرانی از همان ابتدا در چنین فضائی متولد و متناسب با آن پیشرفت فوقالعادهای هم کرد. این فضا قرار نیست که به این زودیها عوض شود، اما زمزمه ورود شرکتهای خارجی، شرکتهای نرمافزاری را حسابی نگران کرده است. چون میدانند که شرکتهای خارجی نرمافزارهای خود را هم خواهند آورد و به شکل شبکهای مشتریان داخلی آنها را هم تحت تاثیر قرار خواهند داد.
گفته میشود بلافاصله پس از توافق هستهای، نزدیک هفتصد سوپر مارکت صاحبنام خارجی درخواست تاسیس شعبه در ایران را دادهاند.
بسیار طبیعی است که این فروشگاههای بزرگ و جهانی سیستمهای خود را نیز به ایران بیاورند. اما این موضوع فقط محدود به آنها نخواهد ماند. همانطور که گفته شد، فرهنگ کاری این مؤسسات میطلبد که با تولید کنندههای داخلی ارتباط شفاف و الکترونیکی داشته باشند. تجربهها و دستاوردهای فوقالعادهای هم در این خصوص دارند که تولید مجدد آن در ایران به اختراع دوباره چرخ تعبیر خواهد شد.
چند سال پیش شرکتهای خودروسازی ایرانی میلیونها دلار هزینه کردند که سیستمهای بزرگ نرمافزاری نظیر سایر خودروسازها جهانی را وارد کنند، اما تا کنون خیلی موفق نبودهاند. چون همه چیز همچنان بر اساس مناسبات داخلی است. اما وقتی خودروسازهای خارجی مستقیماً در ایران سرمایهگذاری بکنند، زنجیروار صدها موسسه خُرد و بزرگ را هم از منظر سیستمی با خود هماهنگ خواهند کرد.
ورود ERPهای بزرگ جهانی به ایران کمابیش شروع شده است. شرکتهای نرمافزاری ایران حتی در اخذ نمایندگی سیستمهای جهانی هم دچار چالش سختی هستند. وقتی قرار است مثلاً شرکت آلمانی SAP در ایران نمایندگی داشته باشد، داشتن پول و سرمایه و ارتباطات کافی برای اخذ نمایندگی، از هر سلاحی برندهتر خواهد بود. در این صورت آقازادهها و از ما بهتران که تقریباً هیچ حضوری در بازار نرمافزار نداشتند، میدانداری خواهند کرد. مکانیزم ورود شرکتهای نرمافزاری به ایران، چندان فرقی با ورود فلان شرکت کُرهای خودروساز نخواهد داشت، و کمابیش با همان ساز و کار به گسترش بازار خود خواهند پرداخت.
اینکه شرکتهای نرمافزاری ایران که بسیاری از آنها حقیقتاً سرمایه ملی هستند با این چالش بزرگ چه برخوردی خواهند کرد، باید منتظر ماند و دید. اما بدون تردید یکی از سالمترین و فنیترین بخشهای اقتصاد ایران نگران آینده است. هیچ بعید نیست که شکست سختی را هم تجربه بکنند.
نرمافزار کاربردی را که مبتنی بر انباشت دیتاست و همواره پشتیانی نیاز دارد، با یک نرمافزار واژهنگار نمیتوان مقایسه کرد.
اما زمانی هر کس که با تایپ سر و کار داشت، و تقریباً دبیرخانه همه ادارات و شرکتها، یک نسخه نرمافزار زرنگار داشتند. فروش زرنگار باور نکردنی بود. اما بعد از آنکه کارآئی امکانات فارسی مایکروسافت وورد مشخص شد، به یک باره استفاده از زرنگار فقط محدود به ناشران کتاب باقی ماند. نرمافزار کاربردی هم میتواند با این تجربه سخت مواجه شود.
در پایان یک مثال برای شما میزنم تا دقیقتر مشخص شود انزوا چه بلائی سر مهندسین و طراحان ایرانی آورده است. یک شرکت معروف و جهانی تولیدکننده ERP در تهران نمایندگی ایجاد کرده و در حال بازیابی است.
هسته اصلی این محصول را به گونهای طراحی کردهاند تا بتواند از سراسر جهان شرکائی برای گسترش بخشهای مختلف آن جذب کنند. بخش توزیع و فروش آن را یک شرکت مصری نوشته است. به جلسه معرفی این سیستم که توسط مهندسِ مصری ارائه میشد، دعوت بودم. شخصاً ربع قرن سابقه فعالیت در حوزه تولید و پیادهسازی نرمافزار توزیع و پخش دارم. چند و چون و پیچیدگیهای این صنعت را میشناسم. توان بالای شرکتهای ایرانی را هم از نزدیک دیدهام. اما انگشت به دهان مانده بودم که این شرکت مصری چقدر فراگیر و جهانیتر از ما کار کرده است. حسرت میخوردم که نرمافزار ایرانی حتی بعید است در کشور همزبان افغانستان هم بتواند به این شکل جوابگو باشد. و یا ERP یک شرکت تُرک را دیدم که در اسرع وقت و با کمترین هزینه نسخه تمام فارسی خود را هم ارائه کرده بود. پیدا بود از همان ابتدا به بازار خارج از کشور خود هم اندیشیده بودند.
در نرمافزارهای قدرتمند ایرانی، بعضاً بدیهیات جهانی بودن مثل داشتن نسخه انگلیسی هم رعایت نشده است. نرمافزار ایرانی بسیار توانمند، اما کاملاً محلی رشد و توسعه یافته است.
محمد بابایی
[1] بعد از پایان جنگ که ورود کامپیوترهای شخصی به ایران رواج یافت، شرکتهای نرمافزاری زیر سایه واردکنندههای کامپیوتر و لوازم جانبی بودند. تاثیرگذارترین جملهای که شخصاً شنیدم، از نماینده انحصاری پرینتر استار در ایران بود. به اتفاق جمعی از دوستان سال 71 از شرکت همکاران سیستم جدا شدیم. آن موقع همکاران سیستم یک طبقه اجارهای در خیابان قائم مقام داشت. اما واردکننده استار ساختمانی چهار طبقه را در یکی از تجاریترین نقاط تهران خریده بود. این شرکت ثروتمند به ما پیشنهاد شراکت در فعالیتهای نرمافزاری خود را داد. اختلاف دیدگاه طرفین خیلی زیاد بود. در یکی از جلسات عضو ارشد هیئت مدیره آن شرکت ثروتمند برای من اینکه تیم ما وزن دقیق خود را از منظر ایشان بداند، خطاب به من گفت : «ببین آقای بابائی، من برای شما احترام زیادی قائلم. ولی واقعیتی را نباید نادیده گرفت. به هر حال کسانی که سراغ نرمافزار رفتهاند، فاقد سرمایه بودند. صاحبان همین شرکتی که شما از آنها جدا شدید، اگر سرمایه کافی داشتند که سراغ برنامهنویسی نمیرفتند». شایان ذکر است که در حال حاضر از آن شرکت وارد کننده پرینتر تقریباً هیچ اثری باقی نمانده است. اما همکاران سیستم بزرگترین شرکت نرمافزاری ایران با بیش از هزار نفر پرسنل است.
اين دوستمون ظاهرا توي باغ نيست چه پروژه ها و چه نرم افزارهايي در ادارات دولتي تعريف شده و به نتيجه نرسيده و در نهايت به خاطر رانتي كه پشت سر شركت وجود داشته پولشونم كامل گرفتند و رفتن
و با گراني اخير دلار ساير مردم هم همينطور
خاطره اي از كامپيوتر
تقريبا حدود سالهاي 50 و51 بود دوستي بمن گفت يكي ازدوستان من كه بكار توليد وتوزيع وفروش اتصالات چد ني وشير الات ابرساني اشتغال دارد ميخواهد با يك سيتم كامپيوتري كارهاي فروش وانبارداري وحسابداري خودرا انجام بدهد نياز به مشاورره واطلاعات دارد شما ميتواني اينكاررا برايشان انجام بدهي گفتم من برنامه نويس نيستم ودرشركتي هم كه كارميكنم عنوان شغلي من اپراتوري كامپيوتر است اما ميتوانم اطلاعات اوليه وهدف وانتظارات ايشان را بشنوم درصورت تصميم قطعي دوستان برنامه نويس وسيستم اناليست زيادي دارم كارشان با كمترين هزينه وبهترين وجه بانجام برسانم نهايت پس از يك مكالمه تلفني براي بعازظهر يك روزپنجشنبه كه اتفاقا درماه رمضان هم بود قرار يك جلسه گذاشته شد محل دفتر ودوستمان تعادي ازانبارهايشان درخيابا ن15 خرداد فعلي دريك ساختمان سه طبقه وبازيرزمين حدود 250 متر مربع برخيابان اصلي قرار داشت درموعد مقرر حاظر شدم پس ازمعرفي خود به دفتري درطبقه سوم راهنمائي شدم كه چند تا حاج اقا انجا نشسته بودند ودريك گوشه اي يك دستگاه ماشين پانچ و وريف يوني وك كه رويش يك پارچه سفيد انداخته بودند قرار داشت پس از سلام تعارف حاج اقا ئي كه معلوم شد بزركترين برادراين چند برادر مالك اين واحد تجاري هستند شروع كردند كه والله درحقيقت من ازدست اين 10 -15 نفرميرزا وحسابدار مان دراينجا به تنگ امده ام ميخواهم كارهاي انبار وفروش وموجودي وحسابداري خودرا كامپيوتري كنم پس از چند پرسشي كه ازانها راجع به حجم كار ونوع توليد وگردش كالا كردم وجوابهائي هم كه با احتياط وامساك ميدادند انگار بنده مامور ماليات باشم توضيح دادم حاج اقا مكانيزه كردن يك سيستم تهيه وتوزيع وكنترل گردش كالا وحسابداري مالي وتجاري وحقوق دستمزد براي سرعت ودقت درعمليات وكنترل موجودي بصورت فني وعلمي است اگر شما فقط هدفتان خلا صي ازدست 10 -15 نفرميرزا بنويس است اشتباه ميفرمائيد اگر تصميم به اجراي اين كارداريد ازاول بدانيد كه غير ازايهائي هم كه داريد شايد به 10 نفر ديگر هم نيازخوهيد داشت با وجود اين من به چند فقره از اسناد وصورتحسابها وموجودي كالاي يكي ازانبارها نگاه اجمالي ميكنم وشماهم فكرهاتان را بكنيد واگر مايل باشيد شمارا به يكي ازشركت هائيكه مشابه كارشمارا دارند وكارشان مكانيزه است ميبرم تا عملا مزاياي تغيير سيستم را به چشم خود ببينيد وبا مسئولين انها كه اين تجربه را دارند صحبت كنيد وسپس اگاهانه تصميم بگيريد لذا دستودادند چند كلاسور اراسناد مختلف را دراختيار من گذاشتند وجلسه خاتمه يافت ورفتند تا من پس ازمطالعه انها نظر واحيانا جلسه بازديد شركت مورد بحث را هم اهنگي بكنم يك نيم ساعتي مشغول ورق زدن برگه هاي بشدت نا مرتب اورق كلاسورها شدم وهوا داشت تاريك يشد خواستم از در محوطه دفتر بيرون بيايم هركاري كردم درباز نشد هرچه صدازدم كسي جواب نداد ازتلفن روي ميز هرچه شماره گرفتم كسي گوشي را برنداشت ساعت تقريبا نزديك 9 شب بود هرچه كشوهارا گشتم چيزي براي خوردن وافطار پيدا كنم نشد بالاخره با چد حبه قند ويك ليوان اب ازپارچ ولرم روي ميز خوردم تا ببينم چكارميتوانم بكنم بدبختي شماره تلفن ان دوست مشترك را هم همراه نداشتم همينطوري نشسته بودم وازپنجره بيرون خيابان راتماشا ميكردم وبه بد اقبالي خود فكر ميكردم وديگر رفت وامد درخيابان هم ته كشيده شده بود ناگهان درسكوت شب صداي چرخيدن در روي پاشنه زنگ زده اهني همراه با جيرينگ جيرنگ زنجيري كه از جائي بازشود توجه ام را جلب كرد وبا تما م باقيمانده نيروي خود بناي دادويبداد گذاشتم وصداي پا هرلحظه نزديك ميشد تا به پشت در دفتريكه دران محبوس شده بودم رسيد اول حاضر نميشد دررا به روي من بازكند بالاخره پس از توضيحات مفصل وچند تماس تلفني دررا بازكرد ومن اراطاق امدم بيرون وازپله ها كه داشتم ميامدم پائين بمن گفت اقا يك خواهشي دارم كه ازاين جريان چيزي بكسي نگوئي گفتم چرا گفت اخه من نبايد دفتررا تنها ميگذاشتم چون افطاري جائي مهمان بودم وحسابدارمان هم اطلاع داشت باصرار مرا فرستاد وقول داده بود كه تا امدن من ايننجار ترك نكند نامرد تا من رفتم دراطاق دفتررا ازپشت انداخته ورفته چون انها نميخواهند ارباب كامپيوتر بياره ومارا ازنون خوردن بياندازه چون ميگويند يك كامپيوتر كار 50 نفررا يكتنه انجام ميدهد