۶ نشانه منتهی شدن یک زندگی به طلاق
پارسینه: نخستین نشانه که طلاق را پیش بینی می کند، شروع بحث است،
نخستین نشانه: شروع تند و خشن
نخستین نشانه که طلاق را پیش بینی می کند، شروع بحث است، زیرا 96 درصد از اوقات روش شروع بحث می تواند روشی را که بحث پایان می پذیرد، پیش بینی کند. موقعی که یکی از همسران بحث را با استفاده ای یک شروع تند و خشن همچون منفی بودن ، اتهام یا تحقیر شروع می کند، بحث اساساً محکوم به شکست خواهد بود. در سوی دیگر، موقعی که یکی از همسران بحث را با استفاده از یک شروع نرم آغاز می کند، بحث به احتمال زیاد سرانجام مثبتی خواهد داشت.
دومین نشانه: 4 تعامل منفی
یک شروع تند و خشن می تواند بحث همسران را به سقوط در یک مسیر تعامل منفی منتهی کند. این تعامل منفی می تواند زندگی مشترک را ویران کند. در حقیقت، چهار نوع تعامل منفی وجود دارد که برای یک زندگی زناشویی مهلک است. معمولاً این چهار نوع تعامل آرام آرام و به ترتیب وارد قلب زندگی های مشترک می شوند: انتقاد، تحقیر، حالت تدافعی گرفتن و اشکال تراشی.
• عیب جویی : نخستین عامل مهلک انتقاد به معنای عیب جویی است بین عیب جویی و شکایت به معنای غرولند کردن تفاوت وجود دارد، زیرا ممکن هر یک از همسران شکایت های خاصی در مورد برخی از خصوصیات یا رفتارهای همسرش داشته باشد. غرولند کردن در مورد برخی از رفتارهای طرف مقابل عادی است، اما روشی که فرد این غرولندها را بیان می کند، مهم تر است. مشکل از جایی شروع می شود که شکایت ها به انتقاد و عیب جویی مبدل می شود. غرولند کردن بر یک رفتار خاص متمرکز است، در حالی که در عیب جویی به شخصیت فرد مقابل حمله می شود. براساس تحقیقات من، عیب جویی در روابط خیلی رایج است و اغلب وقتی استفاده می شود، به تعامل منفی دوم یعنی تحقیر و اهانت منجر می شود.
• تحقیر و اهانت تحقیر و اهانت، اغلب بعد از عیب جویی اتفاق می افتد. عیب جویی می تواند به اظهارات تحقیرآمیز به سوی همسر منجر شود. چند نمونه از این اهانت ها و تحقیرها موقعی است که فرد از طعنه، بدبینی، فریاد زدن، چشم غره رفتن، تمسخر کردن و یا بیان خصمانه استقاده می کند. تحقیر بدترین نوع تعامل منفی از میان این چهار تعامل است، زیرا نفرت را نسبت به شخص مقابل بیان می کند. نتیجه اینکه تعارض افزایش می یابد و موقعی که پیام فرستاده شده به سوی فرد مقابل بیزاری و تنفر از او باشد، حل مسئله تقریبا غیر ممکن می شود.
• حالت دفاعی به خود گرفتن معمولا موقعی که یکی از همسران از اهانت و تحقیر استفاده می کند، طرف مقابل حالت تدافعی به خود می گیرد که سومین نوع زا تعاملات منفی بین همسران است. دفاعی بودن واکنش بسیار رایج در مقابل بی احترامی و اهانت و تحقیر است. بسیاری از افراد موقعی که مورد انتقاد قرار می گیرند، حالت دفاعی به خود می گیرند، اما مشکل این است که این رفتار هرگز در آن لحظه به حل مسئله کمک نمی کند. حالت دفاعی داشتن در واقع یک روش برای سرزنش همسرتان است. شما با این کار می خواهید بگویید این مشکل من نیست، بلکه مشکل از تو است. نتیجه اینکه مسئله حل نمی شود و تعارض بین همسران افزایش بیشتری خواهد یافت.
• طفره رفتن افزایش تعرض معمولا به این منجر می شود که یکی از همسران رابطه اش را با طرف مقابل کاهش دهد و این نشانه ای است که چهارمین نوع تعامل منفی یعنی طفره رفتن وارد می شود و یکی از همسران به فرد مقابل توجه نمی کند. طفره رفتن در بین مردان رایج تر از زنان است. این یک راه برای اجتناب از احساس طغیان کردن است که معمولا موقعی که یک تعارض افزایش می یابد، اتفاق می افتد. فرد طفره رونده تمایل که با همسرش بی اعتنایی کند و نسبت به رفتارها و حرف های او حساسیت نشان ندهد که همین موضوع همسرش را عصبانی تر می کند. هر یک از این چهار نوع تعامل می تواند به خودی خود طلاق را پیش بینی کند، اما معمولا آنها که این چهار نوع تعامل منفی را دارند، خودشان را در یک زندگی مشترک ناشاد می بینند.
سومین نشانه: ظغیان کردن
سومین نشانه که نشان دهنده این است که زندگی زناشویی به سمت طلاق می رود ، موقعی است که یکی از همسران طغیان کند. طغیان کردن به این معناست که تعامل منفی همسرتان- خواه در ظاهر عیب جویی، تحقیر یا حتی حالت دفاعی داشتن - بسیار درهم شکننده و موقتی است و معمولا به طرف مقابل یک شوک بزرگ دست می دهد. بسیاری از افراد با بی قیدی یا طفره رفتن ، خودشان را از احساس طغیان کردن محافظت می کنند. این قطع رابطه عاطفی می تواند یکی از همسران را از این احساس شدید منفی محافظت کند، اما در همین زمان می تواند به طلاق نیز منجر شود.
چهارمین نشانه: زبان بدن
تغییرات فیزیولوژیکی در بدن همچون افزایش ضربان قلب، ترشح آدرنالین و افزایش فشار خون که همزمان با طغیان کردن است، چهارمین نشانه ای که می توان با آن طلاق را پیش بینی کرد. این تغییرات فیزیولوژیکی در بدن ادامه بحث را غیرممکن می کند، توانایی تان برای پردازش اطلاعات را کاهش می دهد به این معنی که توجه به آنچه همسرتان می گوید سخت تر می شود، حل مساله خلاقانه از پنجره ذهنتان خارج می شود و در خزانه رفتاری تان تنها واکنش های دفاعی و از لحاظ منطقی غیر منطقی باقی می ماند؛ رفتارهایی مانند نزاع (برای مثال: انتقاد، تحقیر و اهانت و غیره) یا گریختن (برای مثال؛ طفر رفتن) بحث برای حل مساله که یکی از همسران یا هر دو را به طغیان کردن منتهی کند، محکوم به شکست است و در نتیجه، مسئله حل نمی شود.
پنجمین نشانه: تلاش های اصلاحی شکست خورده
پنجمین نشانه که نشان می دهد یک ازدواج به طلاق منتهی می شود ، موقعی است که اقدامات یکی از همسران در ترمیم و اصلاح تعارض با شکست منتهی شده باشد. اقدامات اصلاحی تلاش هایی هستند که به وسیله همسران برای کاهش تعارض انجام می شوند اقدام اصلاحی جنگ افزار سری همسران خوشبخت است. این تلاش ها استفاده از هر روشی برای اجتناب از هیجانات منفی خزنده خارج از کنترل است. یک اقدام اصلاحی می تواند حرکتی ساده همچون خنده یا لبخند یا عذرخواهی باشد؛ هر چیزی که به همسران برای کاهش تنش کمک کند. هر چند، اگر یکی از همسران احساس طغیان کردن داشته باشد، این اقدامات اصلاحی ناموفق خواهد بود. همسری که احساس ظغیان کردن دارد، خود را از قید بحث رها می کند و اقدامات اصلاحی را بیهوده می سازد.
ششمین نشانه: خاطرات بد
آخرین نشانه طلاق موقعی است که همسران گذشته مشترک شان را با یک نگاه منفی به یاد می آورند. تحقیقات من نشان دهنده همسرانی که عمیقا با یک منظر منفی به همسرشان نگاه می کنند، اغلب دوباره گذشته شان را می نویسند. منفی گرایی اضافه ای که به این صورت در زندگی همسران وارد می شود، به درک تحریف شده ای منتهی می شود که می تواند بر گذشته، حال و آینده یک رابطه زناشویی تاثیر بگذارد.
نظر شما چیست؟
تنهاترین راه حل برای طلاق اعتقاد به قبول کردن فرد همانگونه که هست و عدم سعی برای عوض کردن طرف بدان گونه که دلمان می خواهد
این چیزا بین زوجین طبیعی هست اما دیگه نسل های امروزی کاسه صبرشون کوچیک شده با یه حرفی سریع از کوره در میرن
ده افسانه ی معروف طلاق /بحث در خصوص متداول ترین اطلاعات غلط درباره ی طلاق .
دیوید پوپنو در سال از دانشگاه پنسیلوانیا دکترا گرفت اکنون استاد جامعه شناسی دانشگاه راتجرز در ایالت نیوجرسی است و معاونت پروژه ی ملی ازدواج را بر عهده دارد. وی در حوزه ی مطالعات خانواده و زندگی اجتماعی در جوامع مدرن، تخصص دارد و یکی از کتاب های اخیرش زندگی بدون پدر: شواهد جدید و محکم مبنی بر ضرورت وجود پدری و ازدواج برای سلامت کودکان است.
1. چون افراد از تجارب بد درس می گیرند، ازدواج های دوم نسبت به ازدواج های نخست موفق ترند.اگرچه بسیاری از کسانی که طلاق می گیرند، ازدوا ج های بعدی موفقیت آمیزی دارند،
اما در حقیقت نرخ طلاق در ازدواج های مجدد، بالاتر از ازدواج های نخستین است.
2. زندگی با یکدیگر قبل از ازدواج، روش خوبی برای آن است که دست آخر احتمال طلاق کاهش یابد.
مطالعات بسیاری نشان داده افرادی که قبل از ازدواج با هم زندگی می کنند، احتمال بسیار بالاتر طلاق را در پایان دارند. دلایل این موضوع به خوبی درک نمی شود. ممکن است تا حدی نوع مردمی که می خواهند زندگی مشترک بدون ازدواج با هم داشته باشند نیز شبیه افرادی باشد که تمایل بیشتری به طلاق دارند. شواهدی مبنی بر آن وجود دارد که خود زندگی مشترک بدون ازدواج، نگرش هایی را در مردم ایجاد می کند که بیشتر به طلاق منتهی می شوند، برای مثال این طرز فکر که روابط موقتی هستند و به سادگی می توانند پایان یابند.
3. طلاق می تواند سبب مشکلاتی برای بسیاری از کودکانی شود که آن را تجربه می کنند؛ اما روی هم رفته این مشکلات چندان طول نمی کشد و بچه ها نسبتاً سریع به وضعیت عادی باز می گردند.
طلاق، خطر مشکلات بین فردی در کودکان را افزایش می دهد. هم یافته های مطالعات کیفی کوچک و هم مطالعات تجربی بلند مدت و در مقیاس بزرگ نشان می دهند که بسیاری از این مشکلات تا مدت ها ادامه می یابد. در حقیقت آن ها ممکن است در بزرگسالی بدتر شوند.
4- داشتن بچه به زوج کمک خواهد کرد تا رضایت زناشویی شان را بهبود بخشند و از طلاق جلوگیری کنند.
مطالعات بسیاری نشان داده اند که پر تنش ترین زمان در ازدواج، بعد از تولد اولین فرزند است. زوج هایی که در کنار یکدیگر صاحب فرزندی هستند، تا حدودی خطر کمتری را برای طلاق در مقایسه با زوج های بدون بچه دارند، اما کاهش این خطر کمتر از آن است که گفته شود والدینی با مشکلات زناشویی، با احتمال بیشتری به خاطر بچه ه به زندگی با هم ادامه می دهند.
5- پس از طلاق استاندارد زندگی زنان تا 73 درصد کاهش می یابد، در حالی که وضعیت مردان تا چهل و سه درصد بهبود پیدا می کند.
بعدها معلوم شد این نابرابری چشمگیر، یکی از گسترده ترین آمارهای تبلیغی علوم اجتماعی بر مبنای محاسبه ای غلط بود. تحلیل مجدد داده ها مشخص کرد زیان زنان 27 درصد در حالی که نفع مردان 10 درصد بود. صرف نظر از میزان تفاوت ها، شکاف جنسیتی واقعی است و به نظر نمی رسد در دهه های اخیر کم شده باشد.
6- وقتی والدین با یکدیگر توافق ندارند، طلاق آن ها برای آسایش کودکان بهتر است تا اینکه به زندگی با هم ادامه دهند.
یک مطالعه ی بلند مدت و در مقیاسی بزرگ که اخیراً انجام شد، خلاف این موضوع را نشان می دهد. هر چند که معلوم شد در عمل عدم توافق و ناکامی زناشویی والدین تأثیر منفی و گسترده ای بر هر بعد از رفاه کودکانشان دارد، اما طلاق هم به ناگزیر آثار مشابهی خواهد داشت. این مطالعه در بررسی دقیق تر پیامدهای منفی طلاق بر روی بچه ها دریافت، فقط بچه هایی که در خانه های با تعارض بسیار بالا زندگی می کردند، از حذف تعارضی که ممکن بود طلاق به همراه خود بیاورد بهره مند می شدند. در ازدواج های با مشاجرات کمتر که به طلاق ختم می شد- مطالعه نشان داد شاید به اندازه ی دو سوم طلاق ها از این نوع بودند- پس از طلاق موقعیت کودکان بدتر می گردید. پس بنا بر یافته های این مطالعه، به جز در تعداد اندک ازدواج هایی با کشمکش های زیاد، برای بچه ها بهتر است که والدینشان با هم بمانند و مشکلاتشان را حل کنند تا اینکه طلاق بگیرند.
7- بچه هایی که در خانواده های از هم پاشیده به دلیل طلاق بزرگ می شوند، چون در ورود به روابط زناشویی محتاط تر هستند و نیز تصمیم قاطع برای اجتناب از احتمال طلاق دارند، نسبت به آن هایی که در خانه های سالم بوده اند، آمادگی بیشتری برای موفقیت در ازدواج دارند.
ازدواج بچه های طلاق واقعاً نرخ بزرگ تر طلاق را نسبت به ازدواج های فرزندان خانواده های سالم دارد. بر طبق یک مطالعه ی جدید، علت اصلی آن است که بچه ها تعهد یا ثبات زناشویی را از مشاهده ی والدین شان فرا می گیرند. در بچه های طلاق احساس تعهد به ازدواج های مادام العمر تضعیف شده است.
8- بچه ها پس از طلاق در خانواده های ناتنی آسوده تر از خانواده های تک والد هستند.
شواهد نشان می دهد که خانواده های ناتنی، وضعیت بهتری نسبت به خانواده های تک والد ندارند، حتی گر چه طبق انتظار سطوح درآمدی شان بالا باشد و هیبت یک پدر در خانه وجود داشته باشد. خانواده های ناتنی مجموعه ای از مشکلات بالقوه - شامل تعارضات بین فردی با شخصیت والد جدید- و خطر بسیار بالای اضمحلال خانواده را دارند.
9- نبود خوشبختی کامل در نقاط مشخصی از یک ازدواج، نشانه مطمئنی از آن است که ازدواج سرانجام به طلاق منتهی خواهد شد.
هر ازدواج فراز و نشیب مخصوص به خود را دارد. پژوهش تازه ای با استفاده از یک نمونه ملی بزرگ دریافت 86 درصد مردمی که در اواخر دهه هشتاد از ازدواج شان ناراضی بودند و در آن باقی ماندند، وقتی پنج سال بعد با آن ها مصاحبه شد، اظهار کردند که سعادت مندتر هستند. در حقیقت، سه پنجم زوج های سابقاً ناشاد، ازدواج های شان را بسیار خوب یا کاملاً خوب ارزیابی کردند
10- معمولاً مردان هستند که دعاوی حقوقی طلاق را به جریان می اندازند.
دو سوم همه طلاق ها، توسط زنان آغاز می شود. مطالعه جدیدی نشان داد که بسیاری از دلایل این موضوع به ذات قوانین مربوط می شود. برای مثال در اکثر ایالات، زنان مجال مناسبی برای گرفتن حضانت کودکانشان دارند؛ زیرا زنان بیشتر خواهان آن هستند که بچه هایشان با آن ها بمانند، در ایالاتی که پیش فرض حضانت مشترک همراه با شوهر وجود دارد، درصد زنانی که شروع به درخواست طلاق می کنند بسیار پایین تر است. همچنین شاید نرخ بالاتر زنان آغازگر، به این خاطر باشد که مردان احتمالاً بیشتر بدرفتاری می کنند. برای مثال، شوهران نسبت به همسران احتمالاً بیشتر مشکلاتی در مورد زیاده نوشی، اعتیاد به مواد مخدر و خیانت دارند.
پایان ...........
مطالب بوشهر هم بسیار خوب بود
من که شش ماهه ازدواج کردم والان رسیدم به آخر خط
دارم راهروهای دادگاه خانواده رو قدم میزنم