از دنیای واقعی برو بیرون
پارسینه: هر اتفاقی که میافتد، اولین کسانی که فراموش میشوند بچهها هستند (اگر خود قربانی آن اتفاق نباشند). بچهها در رسانههای ایران موضوعیت ندارند. بیشترین حضورشان در صفحه حوادث روزنامههاست، ممکن است موضوع آسیبشناسیهای اجتماعی باشند یا وقتی که مناسبتی مثل روز کودک در جریان است.
هر اتفاقی که میافتد، اولین کسانی که فراموش میشوند بچهها هستند (اگر خود قربانی آن اتفاق نباشند). بچهها در رسانههای ایران موضوعیت ندارند. بیشترین حضورشان در صفحه حوادث روزنامههاست، ممکن است موضوع آسیبشناسیهای اجتماعی باشند یا وقتی که مناسبتی مثل روز کودک در جریان است. فکر میکنیم بعضی موضوعات مختص بزرگسالان است و به بچهها ارتباطی ندارد و اصلا نباید موضوع ذهن بچهها باشد و سریع باید آنها را از این موضوعات دور کنیم و به جای امن همیشگیشان برگردانیم. بیشتر سؤالهایی که بچهها میپرسند با چنین جوابی سروتهش هم میآید: «بزرگ میشی خودت میفهمی»، یا وقتی میخواهند قیمت چیزی را بدانند، جواب میشنوند: «نگران این چیزا نباش، این مسائل تا وقتی بزرگ نشدی به تو ارتباطی نداره». برای خیلی از ماها جوابدادن به بچهها آنقدر مسئله مهمی نیست که از قبل دربارهاش فکر کنیم و پرسوجو کنیم تا بهترین پاسخ را بدهیم. خیلیوقتها هم میترسیم توضیحی که به آنها میدهیم تأثیر بدی بگذارد، بترساندشان و نگران و آشفتهشان کند. بنابراین از توضیحدادن طفره میرویم یا حوصله نداریم و فکر میکنیم سؤال مهمی نیست و اگر جواب ندهیم به فراموششدنش کمک کردهایم. اعتقاد داریم بچه باید فقط درگیر اسباببازیها و موسیقی و کارتونها باشد و از دنیای خود بیرون نیاید. تمام تلاشمان این است که خودمان آن دنیا را برای او بسازیم و عایقبندی کنیم و پنجرههایش را حسابی با پردهها بپوشانیم. ولی به قول دکتر دلتو، متخصص کودکان در آمریکا که در سال ١٩٧٦ در برنامهای رادیویی به سؤالهای والدین درباره بچهها پاسخ میداد، بچهها در مریخ زندگی نمیکنند، آنها در همان دنیایی زندگی میکنند که ما زندگی میکنیم. او میگفت بچهها به شادی مداوم نیاز ندارند، آنها نیاز دارند بفهمند در اطرافشان چه میگذرد. چرا مرگ نزدیکان را پنهان میکنیم و میگوییم به یک سفر بلند رفتهاند؟ رفتهاند به آسمان؟ دکتر دلتو به والدین توصیه میکرد بچهها را به تشییعجنازه پدربزرگها و مادربزرگها ببرند، جسم مرده آنها را نشان دهند و بگویند این اتفاقی است که بعضیوقتها میافتد. بیاموزند که مرگ ترس ندارد. ترس از ماست که به بچهها منتقل میشود. اگر بترسیم، آنها را هم میترسانیم. باید به بچهها راست گفت، با زبان ساده مسائلی را که گمان میرود از آنها سر در نیاورند توضیح داد. این خوب است که بچهها را همیشه شاد بخواهیم اما پنهانکاری یا برخورد سرسری با سؤالهای آنها دنیایی پر از شادی برایشان به ارمغان نمیآورد. خیلی بد است آنها بدانند اتفاق بدی افتاده ولی هیچکس نخواهد درباره آن اتفاق با آنها حرف بزند. دیروز مطلب اصلی صفحه نظرات سایت نیویورکتایمز به این سؤال اختصاص داشت که چطور درباره تروریسم با بچهها صحبت کنیم. خوب است این فقدان در رسانههای ما و شبکههای اجتماعی جبران شود. در فیسبوک در کنار اینکه توی سروکله هم بزنیم که موضعگرفتن درباره حملات بیروت انسانیتر است یا حملات پاریس، به هم کمک کنیم تا جواب خوبی برای بچهها بیابیم. اینکه چطور از مسائل بزرگ به زبان ساده برایشان حرف بزنیم، جوری که درک کنند و دچار این احساس نشوند که به دنیای خود راهشان نمیدهیم و تمام تلاشمان محصورکردن آنها در همان دنیای تصنعی است که برایشان ساختهایم. زندگی در دنیای واقعی را برایشان تا بزرگشدنشان به تعویق میاندازیم، درحالیکه آنها همین الان در دنیای واقعی حضور دارند و زندگیاش میکنند.
ارسال نظر