بی نتیجه ماندن تلاش های یک آتش نشان
پارسینه: تلاش های یک آتش نشان شهید برای یافتن پیکر زنی که چندی پیش در جوی آب جان خود را از دست داد بی نتیجه ماند اما تلاش های هم قطارانش برای یافتن پیکر او بعد از روزها، نتیجه بخش بود تا آنها شرمنده دختر ۶ ساله شهید نشوند.
آتش نشان ایستگاه ۱۱۳ است. ایستگاه آنها به نام شهید "پور والی" نام گذاری شده اما ایستگاهشان یک شهید جدید هم دارد. شهیدی که برای آخرین بار هنگام تحویل شیفت او را دیده و هیچ گاه گمان نمی کرده که خداحافظی شان، همان آخرین دیدار آنها باشد.
حریق ساختمان پلاسکو به سازمان آتش نشانی اطلاع داده می شود. به علت شدت آتش، نیروها از چند ایستگاه در محل حاضر می شوند. ۹ آتش نشان هم از ایستگاه ۱۱۳ به محل حادثه می روند. در میان آنها نام "حسین سلطانی" نیز به چشم می خورد. آتش نشانی ۳۳ ساله، متاهل با دختری ۶ ساله که ثمر ازدواجش بوده است.
حریق خاموش نمی شود. شعله های آتش قصد فرو کشیدن ندارند و آنقدر بالا می کشند که کل ساختمان را فرا می گیرند. در نهایت نیز برج قدیمی پایتخت به یکباره فرو می ریزد.
۱۶ دلاور مرد آتش نشان اما زیر آوار می مانند. آنها می روند که آتش را خاموش و حاضران ساختمان را از محل خارج کنند اما خودشان زمانی برای خارج شدن پیدا نمی کنند.
آنها می روند و آنچه که می ماند، خاطراتی از شجاعت و دلاوری های آنها است.
یکی از آتش نشان های ایستگاه ۱۱۳ در گفت و گو با خبرنگار گروه جامعه خبرگزاری میزان از آخرین خداحافظی اش با شهید " حسین سلطانی" یاد می کند و می گوید: حدود یک سال می شود که با شهید حسین سلطانی همکار بودم. او از جمله افراد بسیار با تجربه بود و بیش از ۱۲ سال، سابقه آتش نشانی داشت.
وی می افزاید: روز حادثه آخرین بار او را دیدم. شیفت من به اتمام رسیده بود و در حال رفتن به خانه بودم که با حسین مواجه شدم، با او خداحافظی کردم و به یکباره به ایستگاه اعلام شد که نیروها باید به عملیات بروند. به حسین و سایر آتش نشان ها خدا قوت گفتم و به خانه رفتم.
این آتش نشان با اشاره به روز حادثه می گوید: شدت آتش بسیار زیاد بود. زمانی که به خانه رسیدم، متوجه شدم که وضعیت ساختمان پلاسکو به هیچ وجه مطلوب نیست و به یکباره نیز اعلام شد که ساختمان به طور کامل ریزش کرده است.
وی در خصوص وضعیت سایر همکاران خود می گوید: در این حادثه از ایستگاه ما ۹ نفر در عملیات حضور داشتند که از میان آنها حسین سلطانی به شهادت رسید و سایرین توانسته بودند خود را نجات دهند. او یک دختر ۶ ساله داشت و نمی دانم که چه پاسخی باید برای او داشته باشیم.
این آتش نشان از عملیات های مشترکی که با شهید حسین سلطانی داشته یاد می کند و می گوید: در ماه های اخیر، بارها برای یافتن پیکر زنی که چندی پیش در پی بارش شدید باران به داخل جوی آب افتاد و در نهایت نیز پیکرش یافت نشد با هم به عملیات رفتیم. شاید روزانه ۵ تا ۶ ساعت به جستجو می پرداختیم اما حسین هیچ گاه از کار خسته نمی شد و سایر اعضای تیم را نیز برای گشتن بیشتر مسیرهای مشخص شده، تشویق می کرد. اعتقاد داشت که پیکر این زن باید پیدا شود زیرا خانواده اش منتظر هستند.
وی می افزاید: خوشحالم که پیکر حسین از زیر آوار خارج شد تا خانواده اش چشم انتظار او نباشند. خوشحالم که شرمنده دختر ۶ ساله او نشدیم.
این آتش نشان با اشاره به حضور خود در محل آواربرداری حادثه پلاسکو می گوید: بعد از روز حادثه هر زمان که شیفت نبودم به ویرانه های پلاسکو می رفتم و اکنون رضایت دارم که آتش نشان ها موفق شدند پیکر تمام رفقایشان را از زیر آوار ساختمان خارج کنند.
وی در ادامه یادی می کند از شهید "حسین حسین زاده" از آتش نشان های ایستگاه ۶۰ و می گوید: شهید حسین زاده از جمله نزدیک ترین دوستان آتش نشان من به شمار می آمد. ۱۷ دوره آموزشی را با او گذرانده بودم و غم از دست دادن او برایم بسیار سنگین است.
حریق ساختمان پلاسکو به سازمان آتش نشانی اطلاع داده می شود. به علت شدت آتش، نیروها از چند ایستگاه در محل حاضر می شوند. ۹ آتش نشان هم از ایستگاه ۱۱۳ به محل حادثه می روند. در میان آنها نام "حسین سلطانی" نیز به چشم می خورد. آتش نشانی ۳۳ ساله، متاهل با دختری ۶ ساله که ثمر ازدواجش بوده است.
حریق خاموش نمی شود. شعله های آتش قصد فرو کشیدن ندارند و آنقدر بالا می کشند که کل ساختمان را فرا می گیرند. در نهایت نیز برج قدیمی پایتخت به یکباره فرو می ریزد.
۱۶ دلاور مرد آتش نشان اما زیر آوار می مانند. آنها می روند که آتش را خاموش و حاضران ساختمان را از محل خارج کنند اما خودشان زمانی برای خارج شدن پیدا نمی کنند.
آنها می روند و آنچه که می ماند، خاطراتی از شجاعت و دلاوری های آنها است.
یکی از آتش نشان های ایستگاه ۱۱۳ در گفت و گو با خبرنگار گروه جامعه خبرگزاری میزان از آخرین خداحافظی اش با شهید " حسین سلطانی" یاد می کند و می گوید: حدود یک سال می شود که با شهید حسین سلطانی همکار بودم. او از جمله افراد بسیار با تجربه بود و بیش از ۱۲ سال، سابقه آتش نشانی داشت.
وی می افزاید: روز حادثه آخرین بار او را دیدم. شیفت من به اتمام رسیده بود و در حال رفتن به خانه بودم که با حسین مواجه شدم، با او خداحافظی کردم و به یکباره به ایستگاه اعلام شد که نیروها باید به عملیات بروند. به حسین و سایر آتش نشان ها خدا قوت گفتم و به خانه رفتم.
این آتش نشان با اشاره به روز حادثه می گوید: شدت آتش بسیار زیاد بود. زمانی که به خانه رسیدم، متوجه شدم که وضعیت ساختمان پلاسکو به هیچ وجه مطلوب نیست و به یکباره نیز اعلام شد که ساختمان به طور کامل ریزش کرده است.
وی در خصوص وضعیت سایر همکاران خود می گوید: در این حادثه از ایستگاه ما ۹ نفر در عملیات حضور داشتند که از میان آنها حسین سلطانی به شهادت رسید و سایرین توانسته بودند خود را نجات دهند. او یک دختر ۶ ساله داشت و نمی دانم که چه پاسخی باید برای او داشته باشیم.
این آتش نشان از عملیات های مشترکی که با شهید حسین سلطانی داشته یاد می کند و می گوید: در ماه های اخیر، بارها برای یافتن پیکر زنی که چندی پیش در پی بارش شدید باران به داخل جوی آب افتاد و در نهایت نیز پیکرش یافت نشد با هم به عملیات رفتیم. شاید روزانه ۵ تا ۶ ساعت به جستجو می پرداختیم اما حسین هیچ گاه از کار خسته نمی شد و سایر اعضای تیم را نیز برای گشتن بیشتر مسیرهای مشخص شده، تشویق می کرد. اعتقاد داشت که پیکر این زن باید پیدا شود زیرا خانواده اش منتظر هستند.
وی می افزاید: خوشحالم که پیکر حسین از زیر آوار خارج شد تا خانواده اش چشم انتظار او نباشند. خوشحالم که شرمنده دختر ۶ ساله او نشدیم.
این آتش نشان با اشاره به حضور خود در محل آواربرداری حادثه پلاسکو می گوید: بعد از روز حادثه هر زمان که شیفت نبودم به ویرانه های پلاسکو می رفتم و اکنون رضایت دارم که آتش نشان ها موفق شدند پیکر تمام رفقایشان را از زیر آوار ساختمان خارج کنند.
وی در ادامه یادی می کند از شهید "حسین حسین زاده" از آتش نشان های ایستگاه ۶۰ و می گوید: شهید حسین زاده از جمله نزدیک ترین دوستان آتش نشان من به شمار می آمد. ۱۷ دوره آموزشی را با او گذرانده بودم و غم از دست دادن او برایم بسیار سنگین است.
منبع:
میزان
خدا پشت و پناهتان جانفشانان وطن و خدا رحمت کند قهرمانانتان را