روایتی از روزمرگیهای زندانیهای خارجی در اوین
پارسینه: آن طور که مقامات وزارت دادگستری اعلام کردهاند، ۶ هزار تبعه خارجی در زندانهای ایران محبوس هستند که بیشتر آنها به خاطر ارتکاب جرایم مرتبط با مواد مخدر در زندان به سر میبرند.
ابراهیم ۳۳ ساله اهل اوگاندا؛ یکی از همینها است؛ از معدود زندانیان خارجی غیر افغان محبوس در زندان اوین که به خاطر حمل مواد مخدر به حبس ابد محکوم شده است. او که برگه «اعلام وضعیت زندانی» را در دستش گرفته، میخواهد با نوشتن نامهای به معاون دادستان کل کشور، درخواست عفو کند.
وقتی از او میپرسم چطور از اینجا سر درآورده میگوید: «۱۰ سال است در اوین هستم؛ سال ۸۵ به خاطر همراه داشتن مواد مخدر دستگیر شدم. در اوگاندا دانشجوی سال دوم رشته IT بودم اما در انتخاب مسیر زندگیام اشتباه کردم و امروز در اوین گرفتارم»
او که فارسی را بسیار روان صحبت میکند و به گفته خودش در همین چند سال اقامتش در اوین، زبان فارسی را آموخته، ادامه میدهد: «به عنوان توریست وارد ایران شدم؛ از فردی که به من معرفی شده بود، محموله هروئین گرفتم تا در اوگاندا تحویل دهم اما در فرودگاه دستگیر شدم. طبق برنامهریزیمان میبایست در تهران به یک سری افراد وصل میشدم و محموله هروئین را از آنها تحویل میگرفتم ولی من دستگیر شدم و آنها هم فرار کردند.»
وقتی از ابراهیم که نامش داد میزند مسلمان است، میپرسم چرا میخواهد به معاون دادستان نامه بنویسد میگوید: «میخواهم درخواست عفو کنم تا شاید محکومیتم به ۱۵ سال کاهش یابد و زودتر به خانه بگردم»؛ او که با یادآوری خانه و خانواده، بغض کرده، درباره خانوادهاش ادامه میدهد: «یک خواهر و یک برادر دارم که با پدر و مادرم زندگی میکنند. با خانوادهام در ارتباط هستم و هر چند وقت یکبار به آنها زنگ میزنم اما تماس گرفتن از اینجا خیلی گران تمام میشود. البته از بچههای ایرانی کمک میگیرم و با کارت تلفن آنها زنگ میزنم اما سخت است.»
وقتی دلتنگ میشود گیتار میزند؛ گیتار زدنش را هم از اوین دارد؛ میگوید: «خیلی سعی کردم با سفارت اوگاندا ارتباط بگیرم اما آنها نمیتوانند در کار قوه قضائیه ایران دخالت کنند؛ ضمن اینکه ایران در اوگاندا زندانی ندارد و به همین خاطر امکان تبادل زندانیان بین دو کشور نیست.»
چند متر آن طرفتر از ابراهیم اوگاندایی، «استیون» سیگار به دست ایستاده؛ فیلتر قرمز؛ به رنگ لباس کار سرهمیاش؛ سنگین کام میگیرد و همزمان حجم زیادی از دود را از دهان و بینیاش بیرون میدهد؛ اهل کنیا است؛ ۳۶ سال دارد و میگوید قبل از دستگیری در ایران، در کنیا به فروش لباس اشتغال داشته و از وقتی به اوین آمده، منبت کار شده.
او که یک کیلو و ۴۰۰ گرم هروئین همراه داشته و حالا به حبس ابد محکوم شده است درباره چگونگی آمدنش به ایران و دستگیر شدنش میگوید: در کنیا لباس میفروختم. آن موقع خیلیها میگفتند اگر بروم ایران و محمولهای را تحویل بگیرم و بیاورم، پول خوبی میدهند. من هم وسوسه شدم و به ایران آمدم. در تهران محموله را تحویل گرفتم. بلیت پروازم برای فرودگاه اهواز بود و وقتی میخواستم از ایران خارج شوم در فرودگاه دستگیر شدم.
این زندانی اهل کنیا که سال ۸۶ دستگیر شده و اکنون نزدیک به ۱۰ سال از زندانی شدنش میگذرد ادامه میدهد: چند بار درخواست عفو دادهام اما قبول نشده است. اشتباه کردم و حالا میخواهم پیش پدر، مادر، خواهرها و برادرم برگردم.استیون که حالا یک پا استاد منبتکاری شده است و مانند زندانی قبلی، خیلی راحت فارسی صحبت میکند میگوید اگر به کنیا برگردد یک کارگاه منبتکاری راه میاندازد.
وقتی از او میپرسم چطور از اینجا سر درآورده میگوید: «۱۰ سال است در اوین هستم؛ سال ۸۵ به خاطر همراه داشتن مواد مخدر دستگیر شدم. در اوگاندا دانشجوی سال دوم رشته IT بودم اما در انتخاب مسیر زندگیام اشتباه کردم و امروز در اوین گرفتارم»
او که فارسی را بسیار روان صحبت میکند و به گفته خودش در همین چند سال اقامتش در اوین، زبان فارسی را آموخته، ادامه میدهد: «به عنوان توریست وارد ایران شدم؛ از فردی که به من معرفی شده بود، محموله هروئین گرفتم تا در اوگاندا تحویل دهم اما در فرودگاه دستگیر شدم. طبق برنامهریزیمان میبایست در تهران به یک سری افراد وصل میشدم و محموله هروئین را از آنها تحویل میگرفتم ولی من دستگیر شدم و آنها هم فرار کردند.»
وقتی از ابراهیم که نامش داد میزند مسلمان است، میپرسم چرا میخواهد به معاون دادستان نامه بنویسد میگوید: «میخواهم درخواست عفو کنم تا شاید محکومیتم به ۱۵ سال کاهش یابد و زودتر به خانه بگردم»؛ او که با یادآوری خانه و خانواده، بغض کرده، درباره خانوادهاش ادامه میدهد: «یک خواهر و یک برادر دارم که با پدر و مادرم زندگی میکنند. با خانوادهام در ارتباط هستم و هر چند وقت یکبار به آنها زنگ میزنم اما تماس گرفتن از اینجا خیلی گران تمام میشود. البته از بچههای ایرانی کمک میگیرم و با کارت تلفن آنها زنگ میزنم اما سخت است.»
وقتی دلتنگ میشود گیتار میزند؛ گیتار زدنش را هم از اوین دارد؛ میگوید: «خیلی سعی کردم با سفارت اوگاندا ارتباط بگیرم اما آنها نمیتوانند در کار قوه قضائیه ایران دخالت کنند؛ ضمن اینکه ایران در اوگاندا زندانی ندارد و به همین خاطر امکان تبادل زندانیان بین دو کشور نیست.»
چند متر آن طرفتر از ابراهیم اوگاندایی، «استیون» سیگار به دست ایستاده؛ فیلتر قرمز؛ به رنگ لباس کار سرهمیاش؛ سنگین کام میگیرد و همزمان حجم زیادی از دود را از دهان و بینیاش بیرون میدهد؛ اهل کنیا است؛ ۳۶ سال دارد و میگوید قبل از دستگیری در ایران، در کنیا به فروش لباس اشتغال داشته و از وقتی به اوین آمده، منبت کار شده.
او که یک کیلو و ۴۰۰ گرم هروئین همراه داشته و حالا به حبس ابد محکوم شده است درباره چگونگی آمدنش به ایران و دستگیر شدنش میگوید: در کنیا لباس میفروختم. آن موقع خیلیها میگفتند اگر بروم ایران و محمولهای را تحویل بگیرم و بیاورم، پول خوبی میدهند. من هم وسوسه شدم و به ایران آمدم. در تهران محموله را تحویل گرفتم. بلیت پروازم برای فرودگاه اهواز بود و وقتی میخواستم از ایران خارج شوم در فرودگاه دستگیر شدم.
این زندانی اهل کنیا که سال ۸۶ دستگیر شده و اکنون نزدیک به ۱۰ سال از زندانی شدنش میگذرد ادامه میدهد: چند بار درخواست عفو دادهام اما قبول نشده است. اشتباه کردم و حالا میخواهم پیش پدر، مادر، خواهرها و برادرم برگردم.استیون که حالا یک پا استاد منبتکاری شده است و مانند زندانی قبلی، خیلی راحت فارسی صحبت میکند میگوید اگر به کنیا برگردد یک کارگاه منبتکاری راه میاندازد.
منبع:
خبرگزاری تسنیم
ارسال نظر