دکتر چشم تنگ و الگوی اجتماعی
پارسینه: دکتر پاول ایوانویچ پزشکی است در یکی از شهرستانهای قرن نوزدهمی روسیه قدیم که مشغول کار طبابت است. او یکی از شخصیتهای داستان «فاجعهای در شکار» آنتون چخوف نویسندهٔ شهیر و پزشک روسی است.
دکتر ایوانویچ که به علت عادتش در تنگ کردن چشمانش در دیدن اشیا به مطایبه توسط چخوف گاهی «چشم تنگ» نامیده میشود شخصیتی عادی در سیر وقایع داستان است. او چهرهای کاریزماتیک، اسطورهای و حتی جزء چند قهرمان اصلی قصه چخوف نیست. اما ویژگیهایی دارد که باعث میشود حضورش در داستان لازم و الهام بخش باشد.
پاول خودش است؛ نه خیلی خوش قیافه و خوش لباس، نه قهرمان و رهبر، نه سخنران ورزیده یا نویسندهٔ چیره دست و نه...
اما اهل عمل و درستکار است و کارش را بادقت تمام و حداکثر توان انجام داده، از هیچ کوششی برای بهبود اوضاع فروگذار نمیکند. ویژگی منحصر به فرد پاول ایوانویچ ایمان تزلزل ناپذیر او به درستکاری ذاتی انسانها و اصالت تلاش و اهل عمل بودن است. رفتارهای عاشقانه او هم مشحون از وفاداری نیک سرشتانه و وفادارانه است تا حسادت و تصاحب صرف. پاول ایوانویچ در فضای عمومی نیز همواره به دنبال جلوگیری از آزاردیدن انسان هاست.
به نظر میرسد فضای صنفی و اجتماعی جامعه امروز ما نیازمند بازنگری جدی است. فضایی که نظریه پردازان تئوریک و رهبران خودخوانده فراوانی دارد اما در میدان عمل برای اقدام به رفع مشکلات، افراد زیادی وجود ندارند.
فضای کنشهای اجتماعی ظاهرا در حال حرکت به سمت کارگاه گونهای ست که صدها رییس و مدیر حاضر به یراق و آماده دارد اما کسی نیست که پشت دستگاههای آن بنشیند و کار را راه بیندازد.
ایوانویچ «چشم تنگ» قصه چخوف هر چند از قهرمانان داستان نیست اما حتما باید در قصه باشد چون با نبودنش بسیاری از کارها بر زمین، بسیاری از دردها بیدرمان و بسیاری از شرافتها بیسامان میماند.
او با همه معمولی بودن از قصه قابل حذف کردن نیست چرا که تمام ارکان به حضور و نیک نفسی او نیازی مبرم و غیرقابل انکار دارند و فقدان او باعث ایجاد یک جای خالی بزرگ و غیر قابل جبران میشود.
فعالیتهای اجتماعی امروز جامعه ما هم کمابیش چنین است و بار اصلی آن بر دوش کنشگرانی است که در کنار نظریه و افکار و مطالعههایشان با محیط خیابانها و میدانها و کوچهها بیگانه نیستند و با امید و ایمان و تلاش بیوقفه به ایجاد تغییرات کوچک و موثر مشغولند. فرایند بهبود از نظر آنان نه امری یک شبه یا حاصل یک نظریه متحول کنندهٔ عجیبِ خاص که جمع جبری تحرکات کوچک و واقعی است.
فعالین عرصه اجتماعی اکثرا شناسا نیستند و فردیت قهرمانانه، اسطورهای یا کاریزماتیک ندارند. اما بدون آنان نیز قصهٔ فعالیتهای های اجتماعی یا صنفی حرفی برای گفتن ندارد و به طور جدی میلنگد.
حرکات اجتماعی و صنفی جامعه ما بیش از پیش به الگوی پاول ایوانویچی نیازمند است. الگویی با سر و صدای کم، نیک نفسی و عمل کردن.
دکتر بابک خطی
*طبیب کودکان
*طبیب کودکان
منبع:
فرارو
ارسال نظر