جا به جایی مرده به خاطر عجله خانواده متوفی
پارسینه: پسرش عجله داشت زودتر مادرش را به خاک بسپارد که آن مشکل پیش آمد.
یک روز مثل همیشه، جواز دفن یک متوفی را در دست داشتم و میرفتم که کارهای اداری آن را انجام بدهم. صاحب متوفی خیلی عجله داشت و میگفت: برای من عجله کن، کار واجب داریم میخواهیم بریم رستوران. بعد کار و گرفتم انجام دادم گفتم آقا عجله نکن کارتون گیر میکنه بعد گفت: نه کارمان را انجام بده، عجله کن.
ما کار اداری رو انجام دادیم و برگه شستشو را دادیم و رفتیم قسمت غسالخانه زنانه که متوفی را تحویل بگیریم. نیم ساعت چهل دقیقه طول کشید جنازه را تحویل گرفتیم و رفتیم سالن نماز، نماز میت را خواندن.
گفت: آقا سریع تحویل آمبولانس بدیم. یکی از همکارانم آمد و گفت: آقای احمدی صداش و درنیار، جنازه اشتباه شده.
گفتم چه جوری به اینها بگیم؟ رفتم به پسرش گفتم، گفتم که دیدی آقا عجله نکن.
گفت: چی شده؟
گفتم جنازتون اشتباه شده. پرسید: میشه روش رو باز کنید نگاهش کنم؟ گفتم: اگر امکانش هست شما نگاه نکن، اصلاً شاید مادر شما نباشه. یه خانمی بیاد نگاه کنه، خلاصه اینکه جنازه را نگاه کردند...
گفت: ای وای، دو دستی زد تو سر خودش، این مادر من نیست، داد و بیداد.
یهو یقه من رو گرفتند، گفتند تو چرا عجله کردی. من گفتم بهتون گفته بودم که عجله نکنید، شما عجله کردید.
بعد فامیل هاشون میخواستند به من حمله کنن، یک آقائی که مسن بود گفت: مشکلی نیست که حل نشود، همه چیز درست میشه.
جنازه رو به غسالخانه پس دادیم و جنازه مادر این آقا رو گرفتیم و رفتیم سر مزار.
تو راه هر چی از دهنش در میآمد به من میگفت، ولی بقیه از من عذرخواهی میکردند، چون میدانستند که من به این آقا تمام توضیحات را دادم.
چی بور این ؟داستانک بود؟