خاطرهای از دوران کودکی شیخ حسین انصاریان
پارسینه: شیخ حسین انصاریان در خاطرات خود به ماجرای رفتن به درس آیتالله برهان اشاره میکند.
شیخ حسن انصاریان، از جمله معروفترین وعاظ کشور است. منبرهای این روحانی از پرطرفدار ترین جلسات مذهبی در شهر تهران و سراسر کشور است.
این واعظ معروف در خاطرات خود به خاطرهای از دوران کودکی خود اشاره میکند و میگوید:
شش ساله بودم که دست در دست پدر بزرگ، برای ثبت نام به مدرسه مرحوم برهان رفتم . چون پدرم کار داشت ، پدر بزرگم مرا به مدرسه برد .
وی در راه می گفت: پسرم، آیا می دانی تو را به کجا می برم؟ و خود جواب می داد: تو را به مدرسه می برم تا سواد یاد بگیری، خواندن و نوشتن و قرآن خواندن یاد بگیری، آن وقت ثواب خواندن تو به من هم می رسد . پدر بزرگم همواره به من می گفت زمانی که مردم برایم قرآن بخوان . در آن سن و سال ، من مسئلۀ مرگ و میر را به درستی درک نمی کردم، اما بعد ها آن را به خوبی دریافتم و سخنان ایشان تاثیر شگرفی بر من نهاد زیرا « علم در کودکی مانند نقش بر روی سنگ است »
آن مرد با خدا، با چهره ای ملکوتی و محاسنی سفید ، چنان با لحنی دل نشین این جملات را می گفت که هنوز هم صدایش در گوشم طنین انداز است . بحمدالله تا به حال به این خواسته عمل کرده ام و به ویژه هر وقت به حج مشرف می شوم ، هم در حرم پیامبر اکرم (ص) و هم در بارگاه پروردگار ، برای او و دیگر اموات، یک دورۀ کامل قرآن را ختم می کنم.
به مدرسه که رسیدیم ، آیت الله برهان نیز حضور داشت. رفتار و استقبال ایشان به گونه ای بود که من بعد از ثبت نام با آرامش و آسودگی در مدرسه ماندم. مدرسه زیر نظر آن مرحوم اداره می شد و همۀ معلم ها را نیز خود ایشان انتخاب می نمود. « حروف الفبا »را از معلمی سید و روحانی ، که بسیار خوش اخلاق و مهربان بود، فرا گرفتم.
اکنون نیز هر گاه او را می بینم ، برای سپاس گزاری ، زانوی ادب بر زمین زده، بر دست مبارکش بوسه می زنم، در اولین جلسه ای که آیت الله برهان در کلاس حضور یافت، سورۀ حمد را به ما یاد داد و آن قدر حوصله به خرج داد تا آن را کاملا حفظ کردیم.
معلمان روحانی و مکلای دیگری هم داشتیم که همگی مومن بودند. در آن مدرسه، پرورش بیش از آموزش اهمیت داشت و بچه ها تحت نظر معلمان نیک و دلسوز به خوبی پرورش یافتند. بحمد الله تا به حال هر کدام از شاگردان آن مدرسه را که می بینم، آنان را متدین و معنوی می یابم.
نماز خواندن آقای برهان به گونه ای بود که برای همه جاذبه داشت. ایشان صدای بسیار گیرایی داشتند و به قدری متواضع بودند که یک ساعت پیش از نماز ، دستشویی مسجد را پاک می کردند. همۀ افراد بی دین و بی قید نیز مجذوب ایشان شده بودند.
ارسال نظر