گوناگون

قصاص، مجازات قتل به خاطر نگاه

پارسینه: پسرنوجوانی که جوانی را در جریان نزاع به قتل رسانده‌ بود، با درخواست اولیای‌دم مقتول و رای دادگاه به قصاص محکوم شد.

پسر نوجوان متهم است در دعوای خیابانی، جوانی به نام حمید را با ضربه قمه به قتل رسانده و شوهرخواهر مقتول را هم مجروح کرده‌است.در ابتدای جلسه دادگاه بعد از اینکه شاه‌مرادی نماینده دادستان تهران در جایگاه حاضر شد و درخواست صدور حکم قانونی کرد، پدرومادر مقتول در جایگاه حاضر شدند و درخواست صدور حکم قصاص کردند.

مادر مقتول گفت: من پسر جوانم را از دست دادم و حاضر به گذشت نیستم پسرم هیچ جرمی نداشت و نباید این‌طور کشته می‌شد.سپس شوهرخواهر مقتول که خودش هم شاکی بود، در جایگاه حاضر شد و گفت: چند روز قبل از حادثه دنبال سعید رفتم و گفتم ماشین ما خراب شده و کمک خواستم؛ سعید گفت چرا بد نگاه می‌کنی و با هم دعوا کردیم. این نزاع ادامه پیدا کرد. روز حادثه دوباره من و حمید را دید. او این‌بار قمه به همراه داشت، یک ضربه به من و یک ضربه هم به حمید زد. من زنده ماندم اما حمید فوت شد.

در ادامه سعید در جایگاه حاضر شد. او اتهام قتل را قبول کرد و گفت: در‌گیری ما دو مرحله داشت. در مرحله اول حمید و شوهرخواهرش جلال در پارک با من درگیر شدند. آنها گفتند چرا به ما نگاه می‌کنی. بعد کتک‌کاری کردیم و از هم جدا شدیم. دو روز بعد دوباره جلال من را دید، من دوست نداشتم درگیر شوم، چون فردای آن روز عروسی برادرم بود و نمی‌خواستم مشکلی برای خانواده به‌وجود بیاید. گفتم هر آدمی ممکن است به آدم دیگری نگاه ‌کند، این چه حرفی است که می‌زنی، جواب تندی به من داد. من هم ترسیدم به خانه رفتم و ورق باریک و بلند گالوانیزه برداشتم و دوباره بیرون رفتم. دیدم حمید و جلال آنجا هستند. به سمت من حمله کردند، ورق هم نرم بود و بالا و پایین می‌شد. اصلا قصدم زدن نبود، جلال دست‌های من را از پشت گرفت، داشتم تقلا می‌کردم که خودم را بیرون بکشم. یک ضربه به جلال خورد و دستش زخمی شد، با این حال بازهم ولم نکرد، حمید هم برای اینکه من را بزند، جست‌وخیز می‌کرد، در همین عقب جلو شدن‌ها نوک ورق به گردنش برخورد کرد. من قمه‌ای نداشتم و ضربه با همان تکه ورق به گردن حمید برخورد کرد.

متهم گفت: زمانی که این اتفاق افتاد، 17ساله بودم، سنی نداشتم و اصلا قدرت تشخیص نداشتم، مادر مقتول می‌گوید جوانش را از دست داده است قبول دارم و به او حق می‌دهم درخواست قصاص کند. ‌ای‌کاش من می‌مردم و این‌طور عذاب نمی‌کشیدم. راحت‌تر بودم اگر در آن درگیری می‌مردم. البته باید بگویم حمید و جلال هم چاقو داشتند و هیچ بعید نبود که من در آن درگیری کشته می‌شدم. نوجوان 17ساله هیچ‌چیز نمی‌فهمد، حتی در دادسرا هم نمی‌توانستم درست ماجرا را توضیح دهم. جلال به من گفت مادر همسرم زن خوبی است، قتل را گردن بگیر و کار را تمام کن، بگذار من هم آزاد شوم بچه‌ام را ندیده‌ام من هم قبول کردم.

بنا بر این گزارش بعد از پایان جلسه دادگاه هیات قضات برای صدور رای دادگاه وارد شور شدند.

منبع: شرق

ارسال نظر

نمای روز

داغ

صفحه خبر - وب گردی

آخرین اخبار