نصرالله یک رهبر است، قدیس نیست
پارسینه: گفتگوی صریح ابراهیم الأمین، سردبیر روزنامه الاخبار لبنان پیرامون شرایط لبنان، حزب الله و سوریه
به گزارش پارسینه ، روزنامه الأخبار چاپ بیروت است. این روزنامه توسط یک شرکت لبنانی با نام أخبار بیروت اداره میشود. این شرکت در سال ۱۹۳۸ تاسیس شد و روزنامهای با نام الاخبار منتشر کرد. الاخبار به شکل نوین کنونی و اداره جدید برای بار نخست در جولای ۲۰۰۶ منتشر شد. این روزنامه با تلاش دو روزنامه نگار سرشناس لبنانی جوزف سماحه و ابراهیم الامین راه اندازی شد. از جمله گزارشهایی که این روزنامه را بر سر زبانها انداخت انتشار یک رونوشت از افشای اسناد دیپلماتیک آمریکا بود که در دسامبر ۲۰۱۰ منتشر و پس از آن وبگاه روزنامه الاخبار هک شد.
در مدتی که گروه اعزامی روزنامه خراسان در لبنان حضور داشت یکی از صریحترین مصاحبههایی که انجام شد با ابراهیم الامین سردبیر روزنامه الاخبار بود. او در این گفتوگو که حدود ۲ ساعت زمان برد به صراحت نظرات خود را در باره مسائل مختلف منطقهای و بین المللی مطرح کرد. ابراهیم الامین تاکید داشت حزب ا... یکی از قویترین گروههای سیاسی لبنان است هرچند برخی در کار آن سنگ اندازی میکنند.
آقای ابراهیم الامین با مطالعاتی که ما درباره روزنامه شما داشتهایم به نظر میرسد که روزنامه الاخبار تاحدودی مستقل است. تصور میکنم به عنوان اولین سوال بهتر باشد که مختصری از روزنامه الاخبار و خودتان بفرمایید تا وارد بحث شویم.
ضمن خیر مقدم به شما درباره روزنامه الاخبار باید بگویم که روزنامهای نسبتاً مستقل است که امتیاز خود را از حزب کمونیست (لبنان) دریافت کرده است. درسال ۲۰۰۵ من و یکی از دوستانم این مجوز را اجاره کردیم. همکاران با در روزنامه از روزنامه نگاران السفیر و النهار هستند که (دلیل این کار هم) این بود که برخی از روزنامه نگاران در آن زمان با دولت و وزارت تبلیغات و عربستان مشکل داشتند و نمیتوانستند آزادانه اظهارنظر کنند و خواهان فعالیت آزاد بودند لذا به گروه که ما تشکیل دادیم پیوستند. البته بعد از ترور حریری اختلافاتی به وجود آمد اما نهایتاً توافق کردیم که روندی را به وجود آوریم که از سوی برخی گروهها حمایت مالی و فرهنگی شویم.
چه گروههایی؟
گروههایی از جمله هواداران میشل عون، راستگرایان، اسلام خواهان و حزب ا.... این را هم بگویم که این کار ادامه خواهد داشت و تاکنون توانستهایم در شرایط کنونی و جو حاکم به کار خود ادامه دهیم. این روزنامه یک روزنامه لبنانی- عربی است و (مطالب) آن به روز است با آمریکا و اسرائیل تنش شدید داریم و موضوع دوم اینکه این روزنامه فرهنگی و سیاسی است و توانستهایم افکار عمومی عرب را جلب کنیم زیرا حقیقتها را بیان میکنیم لذا به سرعت از این روزنامه استقبال شد و پس از یکی دو سال این روزنامه جایگاه خود را پیدا کرد و در این سالها روند به گونهای پیشرفت کرده است که در مجموع رضایت داریم و مطمئن شدیم که افکار عمومی جهان عرب این روزنامه را پذیرفته است. حتی احساس ما این است که پذیرش ما در سایر کشورها از درون لبنان بیشتر است.
همان گونه که میدانید در یک تقسیم بندی روزنامهها به دو نوع تحلیلی یا خبری تقسیم میشوند. روزنامه الاخبار از کدام دسته است؟
پایه کار ما تحلیل است. یعنی بار تحلیلی روزنامه بیشتر از خبر و تولید خبر است زیرا اعتقاد داریم اخبار را تلویزیون لبنان و سایتها منتشر میکنند. به طور کلی ما روزنامهای هستیم که ۹۰ درصد مطالب ما تحلیلی است و فقط ۱۰ درصد خبری هستیم. زیرا الجزیره و امثال آن اخبار را منتشر میکنند و یا CNN که نیمههای شب حتی اخبار را پخش میکنند. جوانان مخاطبان ما هستند بین ۲۴ تا ۳۷ درصد را تشکیل میدهند. نخبگان توجهی به روزنامهها ندارند دانشجویان لایههای اجتماعی مردم، هواداران احزاب و هواداران کارهای فرهنگی بیشتر مخاطب ما هستند. خبر جدید هم اینکه در این مقطع قصد داریم روزنامه را به زبان انگلیسی هم تولید کنیم و انشاء ا... به زودی بخشی از روزنامه را روی اینترنت به زبان عبری قرار خواهیم داد. تیتراژ ما نیز حدود ۱۷ هزار نسخه است. البته مجموع روزنامههای لبنان تیتراژی در حدود ۶۵ تا ۷۰ هزار دارد که خیلی ضعیف است. درلبنان روزنامههایی به زبان انگلیسی، فرانسوی و...، ۵ روزنامه به زبان عربی و ۴ روزنامه به زبان انگلیسی چاپ میشود. این نکته را در ذهن داشته باشید که همه اینها موضع علیه اسرائیل ندارند۹۰درصد این روزنامهها از عربستان پشتیبانی مالی میشوند و در عمل هوادار عربستان هستند.
آقای الامین! شما به عنوان یک روزنامه نگار که حتی گفته میشود مشاور برخی احزاب هم هستید اگر امکان دارد وضعیت لبنان را در همه ابعاد سیاسی، فرهنگی و حتی نظامی و تاریخی تشریح کنید.
لبنان هویت تاریخی مستقلی ندارد زیرا لبنان بخشی از سرزمین شام است. استعمارگران فرانسوی و غربی تجربه کردند تلاش کردند که اقوامی را از سرزمین اصلی جدا کنند و در نهایت با مارونیها، دروزیها و گروههایی از شیعه این کشور را به وجود آوردند. زبان فرانسه در اینجا رایج است و بهترین دانشگاههای فرانسوی در اینجا نمایندگی دارند و فعالیت میکنند آن هم با پشتیبانی از سوی دولت فرانسه.
اقتصاد لبنان بر اساس پشتیبانی سیاسی لبنان از سایر کشورها شکل گرفته است و مثلاً هم اکنون از سوی عربستان و ایران حمایت میشود و از هرکدام از این کشورها یک میلیارد یا یک و نیم میلیارد دلار دریافت میکند. بخش دوم اقتصاد ملی و درآمدهای لبنان از کارگران شاغل به کار در خارج است. بخشی از این درآمد مربوط به بیت المال میشود و بخش دیگر آن مربوط به دولت است. بخش سوم درآمدها از تجارت است به این معنا که لبنان بخش زراعی فعالی دارد و درآمد اصلی از صادرات مواد معدنی است. البته برای بخش چهارم اقتصاد باید از درآمد قاچاق کالا و پول به سوریه و یا کشورهای مجاور دیگر نام برد. لبنان اصلاً یک کشور صنعتی به شمار نمیرود یعنی در همین دفتر که شما حضور دارید هیچ کالای لبنانی وجود ندارد. تمامی اجزای این اتاق، مبلها و وسایل تصویری تماماً وارداتی است... من میگویم که لبنان به عنوان یک کیان یا کشور مستقل وجود ندارد لذا هرگاه بین کشورهای بزرگ درگیری انجام شده است لبنان محل منازعه و محل استقرار نیرو به طور همزمان بوده است و سایر کشورها مثل آزمایشگاه با لبنان برخورد میکنند.
به عنوان مثال پیروزی انقلاب اسلامی در ایران اثر خود را در لبنان بر جای گذاشت البته معتقدم اگر در عربستان هم اتفاقی بیفتد اثر آن را در لبنان خواهید دید. در سوریه هم اتفاقات سیاسی و احیاناً جنگهای داخلی اثر خود را در لبنان نشان میدهد. در لبنان هم اکنون نه استقرار اقتصادی داریم و نه استقرار سیاسی. معنای این جمله (عدم استقرار سیاسی) هم این است که جهان روی اقتصاد لبنان کمتر حساب میکند و حتی موضوع سیاسی و سیاست لبنان هم در جهان چندان قابلیت طرح پیدا نکرده است.
مثالی از ایران میگویم، وقتی ایران خود را از شرق و غرب برید و مستقل شد برای خودش یک سیستم اقتصادی و یک رویکرد خاص خود در سیاست خارجی را تعریف کرد. بنابراین هویت ملی خود را با این شرایط تعریف کردید اما حالا در لبنان برخی اختلافات شیعه و سنی به شدت مطرح شده تاجایی که حتی دو گانگی در نیروی امنیتی و پلیس به وجود آمده است. لذا نه در امنیت، نه در اقتصاد نه در سیاست استقلال نداریم.
در اینجا طوایف مختلفی وجود دارند اما گروهی که حکومت میکند از آزادی زیاد سخن میگوید بدون آنکه شاهد دموکراسی باشیم. من معتقدم در حقیقت هم اکنون کسانی که من به آنها فرماندهان جنگ داخلی لبنان میگویم در حال حکومت هستند؛ مثل سمیر جعجع، ولید جنبلاط و...
رئیس جمهور اکنون مارونی است رئیس دولت سنی است رئیس مجلس شیعه. در مجلس نمایندگان باید حداقل ۸۰ درصد نمایندگان مردم باشند اما نمایندگان کنونی بیشتر تاریخی هستند (یعنی بر اساس شناخت تاریخی، مردم به آنها رأی دادهاند) بنابراین ما نمیتوانیم سیستم انتخابات داشته باشیم.
در میان این گروهها و طوایفی که نام بردید کدام یک قویتر و تاثیرگذارتر است؟
اگر با اعداد و ارقام محاسبه کنیم قدرت حزب ا... بیشتر است. ببینید حزب ا... یک نیروی قدرتمند است که میتواند اسرائیل را به عقب براند. شرایط داخلی لبنان هم اکنون به گونهای است که شیعیان از درون با مشکل مواجه هستند. اجازه بدهید به این نکته جالب توجه اشاره کنم که سفیر آمریکا که ۱۸ سال در لبنان حضور داشت همیشه میگفت: «اگر از لبنانیها بپرسید که کجا میخواهند تحصیل کنند خواهند گفت: آمریکا. اگر بپرسید کجا میخواهید زندگی کنید خواهند گفت: آمریکا و حتی اگر سوال کنید دوست پسر کجایی میخواهید بازهم پاسخ خواهند داد: آمریکا، اما آمریکایی در لبنان دچار مشکل است و این مشکل هم به دلیل نبود تشکل سیاسی در این کشور است.» من دلیل آن را این گونه میگویم که ما در اینجا مسئله اولمان فلسطین است. حزب ا... هم اکنون نیرو و اندیشه و امکانات دارد و شیوه مسئولان حزب ا... درباره اصل مقاومت به گونهای شده است که این جریان به عنوان یک نیروی مقاوم در برابر اشغالگری نیرویی نمونه و اسوه است. نمونه ایست برای عراق، برای فلسطین برای افغانستان و حتی برای آمریکای لاتین و حتی در آفریقا و شاید شیوهای دارد شبیه چگوارا، اما من میگویم حزب ا... یک نمونه اصلاح طلبی در داخل لبنان نیست.
کمی بیشتر درباره این نگاه و این نکته توضیح میدهید؟
حزب ا... یک نمونه برای داخل نیست زیرا تفکر حزب ا... به جنگ با اسرائیل متمرکز شده و همواره این نگرانی وجود دارد که از سوی گروههای داخلی با چالش مواجه شود. درلبنان گروههایی مثل۱۴ مارس ایران را به عنوان دشمن میشناسند، برخی از اهل سنت و مسیحیان هم نه حزب ا... را میخواهند و نه اسرائیل را و اصولاً تمایلی به جنگ ندارند.
بر همین اساس من میگویم که هم اکنون حزب قوی و موثری در لبنان وجود ندارد مگر اینکه نظام طایفی عوض شود. البته اگر سوریه یا نظام سوریه دچار تحول شود احتمالاً نظام طایفهگری در لبنان دچار تحول خواهد شد. البته این را هم متذکر شوم که سوریه کشوری قوی است و ضعیف نیست، یعنی ضعف آن به اندازه نظام حسنی مبارک نیست.
درچنین شرایطی تصور میکنید که حزب ا... میتواند در لبنان حکومت تشکیل دهد؟
به نظر من اگر اسرائیل از بین برود شرایط به گونهای دیگر خواهد بود. فکر میکنم شیعیان همچنان در لبنان در اقلیت خواهند بود. امام موسی صدر وقتی به لبنان آمد درصدد بود که برای شیعیان جایگاهی دست و پا کند تا سهم خود را از دولت بگیرند. شیعیان در آن دوره زمانی بین دهه ۵۰و۶۰و۷۰ با فلسطینیها و با عون همدست بودند و بعد از آن «امل» درست شد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، امل به دو شاخه تشکیل شد و بیشتر اعضای امل در حزب ا... خود را نشان دادند و در حقیقت امل به عنوان شاخص شیعیان در دولت ظهور پیدا کرد. ببینید! سقوط اسرائیل و حذف آن از نقشه جغرافیایی، پروژهای جدید را به وجود میآورد و آن بازگشت دوباره سرزمین شامات به نقشه است. این همان راه حلی است که اقتصاد را شکوفا میکند و دموکراسی محقق میشود و آنگاه میتوان گفت که لبنان یک کشور مستقل خواهد بود، بدون در نظر گرفتن قومیتهای آن. تصور من این است که تشکیل حکومت به سبک عثمانی دیگر امکان ندارد بلکه سرزمین شامات شامل سوریه، لبنان و فلسطین بیشتر امکان موجودیت خواهد داشت. البته ما راه حلی برای یکپارچه شدن نداریم مگر اینکه بگوییم ما اکثریتی عربی یا اکثریتی اسلامی هستیم، اقلیت عربی برای یکپارچه شدن حول اسلام میتوانند یکپارچه شوند در چنین شرایطی حتی یهودیان عرب نیز تشکلی خواهند داشت و امکان زیست خواهند داشت. ما میگوییم هر انسان خود باید برای اعمال خود آزاد باشد اما در مجموع یک حکومت همگام با حکومت باشد. اما این شرایط فراهم نیست. شما ببینید! ایران الان به عنوان یک کشور علمی، هستهای و... شناخته شده است اما در عین حال کسانی هم را میبینیم که از وضع کلی ناراحت هستند و اعتراض دارند، بالاخره این گفتهها در ایران وجود دارند اگرچه خیلی در اقلیت هستند. البته این نوع نظامها هم یک پدیدهای است که استعمار آن را برای ما ترسیم کرده و آن را به شکل پیشرفتهای به ما قالب کرده است. بنابراین تعجب نکنید وقتی میگویم همه اقلیتها در لبنان بر اساس تعصبات خود زندگی میکنند و درست مثل اینکه در آفریقا گروهی از یک منطقه به منطقه دیگر میروند و با افراد یک منطقه مشغول به جنگ میشونددر لبنان هم همه میخواهند سهمی برای خود بردارند.
تحلیل شما از مسائلی که در سوریه روی میدهد چیست؟
در سوریه برخی مطالبات داخلی است زیرا حزب حاکم مدت زیادی است که در این کشور حکومت میکند. با بروز اعتراضات در کشورهای عربی کشورهای غربی سعی کردند که انقلابهای اولیه مردم را مصادره کنند و تا حدودی هم توانستند این کار را بکنند. البته در باره سوریه مشکل فقط مسائل داخلی و موضوعی مثل فقر نیست بلکه مشکل اصلی سوریه (از دیدگاه غربیها) موضوع تنش با اسرائیل، ارتباط ایران با سوریه و تنش ایران با اسرائیل است. اما وقتی مشکلی در جایی بروز میکند سایر مشکلات خود را نشان میدهند. مثلاً در عراق پس از فروپاشی بعث، شیعیان شروع به فعالیت کردند و از طرف دیگر اسلام گراهای وابسته به عربستان هم شروع به فعالیت کردند و به این ترتیب جنگ داخلی شروع شد. در سوریه هم همین وضع است. جنگ قدرتها در سوریه بسیار بزرگتر از جنگ داخلی و مشکلات داخلی است. جنگ در سوریه بین محور ایران از سویی و محور آمریکا از سوی دیگر است. به طور کلی در این موضوع ایران و روسیه از یک طرف و آمریکا و سعودیها از سوی دیگر در جبهه مقابل هم قرار دارند. البته این موضوع نشان دهنده اهمیت سوریه است در منطقه. بله! موقعیت سوریه استراتژیکی است. به نظر من موقعیت این کشور یک میلیون بار بیشتر از نفت خلیج فارس اهمیت دارد. سوریه بر اردن و لبنان تاثیرگذار است. سوریه بر عراق تاثیر دارد سوریه مرکز اصلی جنگ با اسرائیل است. حوادث سوریه خواه ناخواه بر ترکیه تاثیرگذار است. تصور کنید ایران، عراق، سوریه، لبنان، غزه در شرایط جنگی هستند اما کشورهای خلیج فارس در حاشیه امن هستند. آمریکا در عراق درگیر است و دراین میان نقطه امن سوریه بود لذا آمریکا شروع به ایجاد ناآرامی در سوریه کرد. پس از آن در لبنان هم مشکل آغاز شد، در اردن مشکل آغاز شد و حتی در فلسطین مشکلاتی به وجود آمد. به نظر من اگر نظام سوریه عوض نشود جنگ آغاز خواهد شد زیرا آمریکا تمامی آنچه را که باید انجام دهد در سوریه انجام داده و تنها جنگ باقی مانده است. آمریکا به دنبال مصالح و منافع خود است زیرا اگر سوریه، لبنان، ایران و عراق موقعیت قوی پیدا کنند اسرائیل چه کار میتواند بکند؟
یعنی وقوع این جنگ نزدیک است؟
ببینید! هرچه نظام سوریه قویتر باشد و هرچه عراق قویتر باشد آغاز جنگ مشکلتر است. البته شرایط داخلی سوریه و عراق هم بر کل حادثه جنگ تاثیرگذار است و زمان آن را به تاخیر میاندازد یا باعث بروز زود هنگام آن میشود. به طور کلی بهانه بروز جنگ نیازمند بهانههای دیگری است که باید ظاهر شوند. غرب و اسرائیل باید به این نتیجه برسند که منطقه به جنگ نیاز دارد. نظامهایی که در مغرب غربی مراکش، تونس، الجزایر حکومت میکنند تصور دیگری از اسرائیل دارند لذا آنجا جبهه جنگ نخواهد بود. در ۵ سال آینده و در زمانی که اسلام گرایان در این کشورها حکومت میکنند آینده سیاسی این کشورها رقم خواهد خورد.
شما ببینید هم اکنون در ترکیه نمونهای از اخوان المسلمین حکومت میکند و در حال تبدیل شدن به یک نظام اقتصادی قوی است. این درحالی است که ترکیه برخی کشورهای اسلامی را رقیب خود میداند. در نظر برخی کشورهای عربی ایران، ترکیه و رژیم صهیونیستی الان به سه قطب تبدیل شدهاند و این طور احساس میشود که کشورهای عربی از سوی این سه قطب در معرض تهدید هستند و به همین دلیل است که عربستان و قطر به گونهای احساس خطر میکنند و از این وضعیت نگران هستند. ترکیه حتی رقیب آمریکا شده است مانند قطر که در مصر و لیبی و تونس به رقیب آمریکا تبدیل شده است. از طرف دیگر (کشورهای عربی) با ایران هم در جبهه جنگ عقیدتی هستند. به نظر من هم اکنون ایران در محافل داخلی عربستان نفوذ دارد.
کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس، ابتدا از اینکه ایران هستهای شد وحشت کردند و پس از آن ترسیدند که اگر قرار باشد آمریکا با ایران بجنگد باید هزینههای آن را آنها بپردازند. ملتهای منطقه هم میگویند ایرانیها که با تحریم روبه رو بودهاند چطور به موفقیتهایی دست پیدا کرد که ما نتوانستیم؟
لذا مردم در این کشورها به تقابل با حاکمان خود پرداخته و صرف نظر از شیعه و یا سنی بودن این ملتها از ایران هواداری میکنند.
چرا این هواداری ملتها از ایران به خوبی احساس نمیشود؟
شما به خوبی میدانید که مردم در این کشورها در محاصره دولتها هستند.
وضعیت ایران و وموقعیت آن در منطقه را چگونه میبینید؟
در میان کشورهای سنی یک توهمی از ایران وجود دارد و این ریشه در تاریخ تشکیل دولت عثمانی دارد. در کشورهای عربی، دولتی شبیه دولت عثمانی که ریشه در اسلام داشته باشد به وجود نیامد و لذا فساد را در این کشورها نظیر تونس میبیند. دولت افراطی اسلامی نظیر طالبان هم برای این الگو جواب نداد و شکست خورد. در انقلابهای سیاسی و ناآرامیهای جهانی هم القاعده شکست خورد و در مقابل ایران یک دولت شیعه قوی تشکیل داد و این فرصت برای عراق هم به وجود آمده که دولت قوی شیعی تشکیل دهد. حزب ا... هم یک نیروی منطقهای قوی تشکیل داده است. این وحشت درباره سرزمین شام که اکثریت سنی هستند به وجود آمده است اگر یک نظام در این کشورها به وجود آید که در مقابل شیعه بایستد رابطه با ایران قطع خواهد شد. حتی حماس سنی هم موفق نشده که نقش رابط با جهان شیعه را بازی کند و مثل القاعده فدایی داشته باشد. حماس اکنون حتی نتوانسته هزینههای جنگ با اسرائیل را تامین کند. یک تدبیر سیاسی اقتصادی و اجتماعی هم به وجود آمده که موضوع جنگ را در این کشورهای منطقه هدایت میکند و آن ایده مقابله با شیعیان است. لذا در جریان بحرین میبینید که بدون آنکه عربستان با پادشاه بحرین مشورت کند مستقیماً نیروهای خود را به بحرین ارسال کرد. در کویت هم ناآرامیها شروع شده زیرا در این کشور شیعیان نیروی اقتصادی بزرگی هستند. به کویتیها گفته شد که حق ندارید با اماراتیها ارتباط داشته باشید. الان حکام یمن از فعالان مذهبی در شرق عربستان وحشت دارند و از مردم «القطیف» در شرق عربستان خواسته شده با دیگر شیعیان ارتباط نداشته باشید.
در مصر و شمال آفریقا شیعه وجود ندارد درحالی که بخشی از میراث اسلامی در این منطقه از شیعیان بر جای مانده است. البته مذهب شاخصی که خیلی به شیعیان نزدیک است در شمال آفریقا حضور فعال دارنداز طرفی «الازهر» هم معتقد است که مذهب جعفری بخشی از مذاهب اسلامی است؛ شیخ شلتوت این را گفته است. در اینجا (لبنان)، در سوریه و در عراق و در جاهایی که حتی سنیها وجود ندارند مباحث شیعی و تفکر شیعی جریان دارد و نظریه آخرین جنگ (جنگ آخرالزمان) در حال رواج دادن و زنده است و کشورهای عربی بر این باورند که این جنگ آخرین جنگ خواهد بود. اسرائیلیها هم میگویند این آخرین جنگ است. این موضوع در کشورهای خلیج فارس هم رخ داده است که ایران آخرین هدف است و تنها ایران موضوع بحثهای اصلی منطقه است.
با این تفاسیر آیا تصوری از آینده برای خودتان ترسیم کردهاید؟
نه نمیتوانم آینده را ترسیم کنم. ببینید! ترکیه کشوری است که منافع خاص خود را دارد از طرفی اکنون در جهان عربی الگوی اسلام اخوان المسلمین به اضافه سلفیها جریان دارد. البته این را بگویم که اخوان المسلمین قبل از دهه چهل تجربه حکومت و یا تشکیل دولت نداشتند. اما از همان زمان تقریبا در عراق و سوریه حزب بعث حاکم شد در مصر نیز همین وضعیت رخ داد. در جزیره عربی (عربستان) وهابیت تشکیل شد وهابیت یک تفکرخاص مذهبی بود و ریشه حکومتی و سیاسی نداشت. تا اینکه اولین تجربه قوی اخوان المسلمین در حماس متجلی شد. اما در درون جریان حماس هم جریان سلفی سخت گیرانه وجود دارد که اسلام ترکیه را هم قبول ندارد، سلفیها تکفیری هستند و همه را مردود میدانندو حتی اخوان المسلمین و حتی شیعیان را حتی سکولارها را هم قبول نمیکنند. جریان اسلامی هم اکنون در جهان غرب در حال شکل گیری دوران جدیدی است. از طرفی اخوان المسلمین هم به گونهای دیگر در حال شکل گیری صورتهای جدیدی است. در مصر اخوان المسلمین درگیری داخلی دارند در غرب و در ترکیه هم این درگیریهای داخلی وجود دارد حتی در فلسطین اشغالی. در مصر نظام چند صدایی تشکیل شده است و میخواهند نظام اسلامی تشکیل بدهند.
در چنین شرایطی فکر نمیکنید دربرابر صهیونیستها نمیتوان از موضع قدرت برخورد کرد؟
ببینید! جنگ با اسرائیل لازمهاش همدستی حزب ا...، سوریه و ایران است. دیگر گروههای مبارز هنوز با این گروههای سه گانه هماهنگ نشدهاند. در مصر و تونس تلاش شد اما موفق نشدند که با ایران هماهنگ شوند حماس هم اکنون در حال جنگ با خود هم هست و با بخشی از گردانهای عزالدین قسام در حال درگیری است و نگران نفوذ تفکر اخوان المسلمین هم هستند. از سوی دیگر تجربه نشان داده که ایران حزب ا... و سوریه بر تفکر خود باقی مانده و از حماس نخواستهاند که شیعه شود پس هدف واحدی را برای خود ترسیم کردهاند.
به نظر من مردم منطقه در آرزوی حکومت به شیوه اخوان و با تفکرات جدید منطبق با شرایط جهان اسلام شبیه ترکیه هستند. و این خیلی سخت است. زیرا ترکیه بافت خاصی دارد بافتی که آتاتورک آن را بنا نهاده بود. او جامعهای ویژهای با تفکرات ترکی به وجود آورد بسیار قوی. اما ما عربها موفق به داشتن حکومتهای موفق و مستقر قوی نشدهایم و هنوز قبایلی و عشایری فکر میکنیم.
در ترکیه شرایط به کلی با شرایط ما فرق دارد. حتی علویهای ترکیه با علویهای شیعه سوریه با هم فرق میکنند در ترکیه تفکرات غربی با فرهنگ آنها آمیخته شده است. مردم ترکیه در حال توسعه دموکراسی هستند و خیلی هم با مشکل مواجه هستند اما در حال حرکت به آن سو هستند. با این حال برای من همین که ترکیه ضد اسرائیل و آمریکاست خیلی مهم است.
نظر شما درباره حماس و عملکرد آن چیست؟
به نظر من حماس یک استراتژی واحد دارد و آن مقاومت است. علاوه بر آن شکل جدیدی از حرکت اسلامی در جهان در حال شکل گرفتن است که ریشه در تفکر اخوان المسلمین دارد.
البته من معتقدم که خالد مشعل در پی اموری است که خود هم به آنها پای بند نیست. زیرا حماس بخشی از اخوان المسلمین است و خالد مشعل نمیخواهد با حماس درگیر شود و این تاثیر اخوان المسلمین در جهان را نشان میدهد.
حماس از دو سال پیش دچار ناآرامیهای داخلی شد و سعی کرد که متحدان قدیمی خود (خالد مشعل و...) را پیدا کند اما هنوز به هدف اصلی که جذب گروه خالد مشعل باشد موفق نشده است لذا تصور میکنم در انتخابات ژولای آینده چهرههایی ظاهر میشوند که برخی از جریانهای داخلی حماس را نشان میدهد.
از ابتدا قرار بود که به اسماعیل هنیه میدان کار سیاسی ندهند و خالد مشعل خود مسئول ارتباط سیاسی بین گروه هاست. او وزیر نیست اما پشتیبانی سیاسی قوی برای حرکت جهادی است تا کمکها و گفتوگوها را به سوی فلسطین جلب کند. اما اسماعیل هنیه در امور اجرایی بیشتراعمال نظر میکند. ازطرفی میبینیم که درگیریهایی بین محمود الزهار و موسی المرزوق وجود دارد اما همه روی هنیه توافق دارند. او شخصیتی دوست داشتنی و متواضع است. او شخصیتی است که همه روی او توافق دارند به شرطی که از خارج گروههای سیاسی چهرههایی به درون حماس نفوذ نکنند.
درباره ایران فکر میکنید که آیا تحریمها در مقابل حرکت جمهوری اسلامی اثری داشته است؟
نه تاثیر ندارد! به هیچ وجه تاثیر ندارد. ببینید ایران و عراق دارای ۱۲۰ میلیون نفر هستند اضافه کنید سوریه و دیگر کشورها را که برای تولیدات ایران بازار مصرف تمام نشدنی به شمار میروند. علاوه بر آن نفت ایران و عراق از مجموع نفت خلیج فارس بیشتر است و در چنین شرایطی تحریمها نمیتواند تاثیرداشته باشد. البته باید بگویم که این تحریمها موجب خواهد شد که ایران در پیشرفتهای اقتصادی خود عقب بماند اما ایرانیها سعی میکنند تکنولوژیهای بومی را توسعه دهند.
به نظر من کلا اتفاقات خوبی رخ داده است. یعنی اولا غرب و آمریکا الان در موضع ضعف قرارگرفتهاند (نسبت به قبل از اتفاقات منطقه) ثانیاً نظامی که در آینده حکومت خواهد کرد به مردم نزدیکتر است. اما آنچه رخ میدهد موضوع دیگری است وقتی در ایران انقلاب پیروز شد هیچ حکومتی پی گیر اوضاع داخلی ایران نظیر بازگشایی مدارس و غیره نبود لذا دولت مردمی زمام امور را گرفت و ایرانیها خودشان برنامههای خود را اجرا کردند. غرب هم نمیخواهد تجربه ایران را تکرار کند و در کشورهای عربی هم به طور محسوس جهان غرب در حال کار کردن است تا جریانهای سیاسی را هدایت کند و غرب راه حل دیگری جز این ندارد که در این کشورها حضور پیدا کند. غرب وارد مسابقهای شده است که میخواهد جهان عرب را اداره کند. لذا در حال انحراف این انقلابها هستند تا به سوی ایران و شیعه تمایل پیدا نکنند.
نظرشما درباره سیدحسن نصرا... چیست؟
از نظر من سیدحسن را نباید یک قدیس شناخت. زیراگروهی در حزب ا... وجود دارند که میخواهند او را در مرتبه خدایی بالا ببرند. وقتی این تفکر به وجود بیاید حزب ا... وابسته میشود به یک شخص و این موجب ناراحتی همان شخص (سیدحسن) میشود و حزب هم زیان میبیند. من خوب میدانم که این مرد از خیلی از این افراد بهتر است. تصور میکنم سید حسن بالاتر از این است که در جریان انتخابات و یا نشستها او راتایید کنند یا نکنند.
او مردی است که دارای امتیازات رهبری است، مورد اعتماد است، فاسد نیست و تواضع دارد. دوست دارد آموزش ببیند و دوست دار مشورت است و تفکر دیکتاتوری ندارد. به دلیل این ویژگی هاست که میگویم او خود دوست ندارد که دیکتاتور شود، اما برخی افراد ناآگاه پیرامونی او میخواهند که او دیکتاتور شود.
میگویند شما از مشاوران سیدحسن هستید، درست است؟
مشاور نه! اما من او را از زمانهای گذشته دوست میداشتم. سید از نظرات من هم استفاده میکند و من برخی جملاتی که خودم به آن معتقدم را از او هم شنیدم؛ مثل اینکه قهرمانان ما شهدای ما هستند اما زندهها را نمیتوانیم بدانیم که چه سرنوشتی خواهند داشت. لذا میگویم که خدا را شکر که حاج عماد (مغنیه) به شهادت رسید و من میگویم بعضی افراد نظیر سید حسن اگر قرار است بمیرند باید با شهادت باشد.
در مدتی که گروه اعزامی روزنامه خراسان در لبنان حضور داشت یکی از صریحترین مصاحبههایی که انجام شد با ابراهیم الامین سردبیر روزنامه الاخبار بود. او در این گفتوگو که حدود ۲ ساعت زمان برد به صراحت نظرات خود را در باره مسائل مختلف منطقهای و بین المللی مطرح کرد. ابراهیم الامین تاکید داشت حزب ا... یکی از قویترین گروههای سیاسی لبنان است هرچند برخی در کار آن سنگ اندازی میکنند.
آقای ابراهیم الامین با مطالعاتی که ما درباره روزنامه شما داشتهایم به نظر میرسد که روزنامه الاخبار تاحدودی مستقل است. تصور میکنم به عنوان اولین سوال بهتر باشد که مختصری از روزنامه الاخبار و خودتان بفرمایید تا وارد بحث شویم.
ضمن خیر مقدم به شما درباره روزنامه الاخبار باید بگویم که روزنامهای نسبتاً مستقل است که امتیاز خود را از حزب کمونیست (لبنان) دریافت کرده است. درسال ۲۰۰۵ من و یکی از دوستانم این مجوز را اجاره کردیم. همکاران با در روزنامه از روزنامه نگاران السفیر و النهار هستند که (دلیل این کار هم) این بود که برخی از روزنامه نگاران در آن زمان با دولت و وزارت تبلیغات و عربستان مشکل داشتند و نمیتوانستند آزادانه اظهارنظر کنند و خواهان فعالیت آزاد بودند لذا به گروه که ما تشکیل دادیم پیوستند. البته بعد از ترور حریری اختلافاتی به وجود آمد اما نهایتاً توافق کردیم که روندی را به وجود آوریم که از سوی برخی گروهها حمایت مالی و فرهنگی شویم.
چه گروههایی؟
گروههایی از جمله هواداران میشل عون، راستگرایان، اسلام خواهان و حزب ا.... این را هم بگویم که این کار ادامه خواهد داشت و تاکنون توانستهایم در شرایط کنونی و جو حاکم به کار خود ادامه دهیم. این روزنامه یک روزنامه لبنانی- عربی است و (مطالب) آن به روز است با آمریکا و اسرائیل تنش شدید داریم و موضوع دوم اینکه این روزنامه فرهنگی و سیاسی است و توانستهایم افکار عمومی عرب را جلب کنیم زیرا حقیقتها را بیان میکنیم لذا به سرعت از این روزنامه استقبال شد و پس از یکی دو سال این روزنامه جایگاه خود را پیدا کرد و در این سالها روند به گونهای پیشرفت کرده است که در مجموع رضایت داریم و مطمئن شدیم که افکار عمومی جهان عرب این روزنامه را پذیرفته است. حتی احساس ما این است که پذیرش ما در سایر کشورها از درون لبنان بیشتر است.
همان گونه که میدانید در یک تقسیم بندی روزنامهها به دو نوع تحلیلی یا خبری تقسیم میشوند. روزنامه الاخبار از کدام دسته است؟
پایه کار ما تحلیل است. یعنی بار تحلیلی روزنامه بیشتر از خبر و تولید خبر است زیرا اعتقاد داریم اخبار را تلویزیون لبنان و سایتها منتشر میکنند. به طور کلی ما روزنامهای هستیم که ۹۰ درصد مطالب ما تحلیلی است و فقط ۱۰ درصد خبری هستیم. زیرا الجزیره و امثال آن اخبار را منتشر میکنند و یا CNN که نیمههای شب حتی اخبار را پخش میکنند. جوانان مخاطبان ما هستند بین ۲۴ تا ۳۷ درصد را تشکیل میدهند. نخبگان توجهی به روزنامهها ندارند دانشجویان لایههای اجتماعی مردم، هواداران احزاب و هواداران کارهای فرهنگی بیشتر مخاطب ما هستند. خبر جدید هم اینکه در این مقطع قصد داریم روزنامه را به زبان انگلیسی هم تولید کنیم و انشاء ا... به زودی بخشی از روزنامه را روی اینترنت به زبان عبری قرار خواهیم داد. تیتراژ ما نیز حدود ۱۷ هزار نسخه است. البته مجموع روزنامههای لبنان تیتراژی در حدود ۶۵ تا ۷۰ هزار دارد که خیلی ضعیف است. درلبنان روزنامههایی به زبان انگلیسی، فرانسوی و...، ۵ روزنامه به زبان عربی و ۴ روزنامه به زبان انگلیسی چاپ میشود. این نکته را در ذهن داشته باشید که همه اینها موضع علیه اسرائیل ندارند۹۰درصد این روزنامهها از عربستان پشتیبانی مالی میشوند و در عمل هوادار عربستان هستند.
آقای الامین! شما به عنوان یک روزنامه نگار که حتی گفته میشود مشاور برخی احزاب هم هستید اگر امکان دارد وضعیت لبنان را در همه ابعاد سیاسی، فرهنگی و حتی نظامی و تاریخی تشریح کنید.
لبنان هویت تاریخی مستقلی ندارد زیرا لبنان بخشی از سرزمین شام است. استعمارگران فرانسوی و غربی تجربه کردند تلاش کردند که اقوامی را از سرزمین اصلی جدا کنند و در نهایت با مارونیها، دروزیها و گروههایی از شیعه این کشور را به وجود آوردند. زبان فرانسه در اینجا رایج است و بهترین دانشگاههای فرانسوی در اینجا نمایندگی دارند و فعالیت میکنند آن هم با پشتیبانی از سوی دولت فرانسه.
اقتصاد لبنان بر اساس پشتیبانی سیاسی لبنان از سایر کشورها شکل گرفته است و مثلاً هم اکنون از سوی عربستان و ایران حمایت میشود و از هرکدام از این کشورها یک میلیارد یا یک و نیم میلیارد دلار دریافت میکند. بخش دوم اقتصاد ملی و درآمدهای لبنان از کارگران شاغل به کار در خارج است. بخشی از این درآمد مربوط به بیت المال میشود و بخش دیگر آن مربوط به دولت است. بخش سوم درآمدها از تجارت است به این معنا که لبنان بخش زراعی فعالی دارد و درآمد اصلی از صادرات مواد معدنی است. البته برای بخش چهارم اقتصاد باید از درآمد قاچاق کالا و پول به سوریه و یا کشورهای مجاور دیگر نام برد. لبنان اصلاً یک کشور صنعتی به شمار نمیرود یعنی در همین دفتر که شما حضور دارید هیچ کالای لبنانی وجود ندارد. تمامی اجزای این اتاق، مبلها و وسایل تصویری تماماً وارداتی است... من میگویم که لبنان به عنوان یک کیان یا کشور مستقل وجود ندارد لذا هرگاه بین کشورهای بزرگ درگیری انجام شده است لبنان محل منازعه و محل استقرار نیرو به طور همزمان بوده است و سایر کشورها مثل آزمایشگاه با لبنان برخورد میکنند.
به عنوان مثال پیروزی انقلاب اسلامی در ایران اثر خود را در لبنان بر جای گذاشت البته معتقدم اگر در عربستان هم اتفاقی بیفتد اثر آن را در لبنان خواهید دید. در سوریه هم اتفاقات سیاسی و احیاناً جنگهای داخلی اثر خود را در لبنان نشان میدهد. در لبنان هم اکنون نه استقرار اقتصادی داریم و نه استقرار سیاسی. معنای این جمله (عدم استقرار سیاسی) هم این است که جهان روی اقتصاد لبنان کمتر حساب میکند و حتی موضوع سیاسی و سیاست لبنان هم در جهان چندان قابلیت طرح پیدا نکرده است.
مثالی از ایران میگویم، وقتی ایران خود را از شرق و غرب برید و مستقل شد برای خودش یک سیستم اقتصادی و یک رویکرد خاص خود در سیاست خارجی را تعریف کرد. بنابراین هویت ملی خود را با این شرایط تعریف کردید اما حالا در لبنان برخی اختلافات شیعه و سنی به شدت مطرح شده تاجایی که حتی دو گانگی در نیروی امنیتی و پلیس به وجود آمده است. لذا نه در امنیت، نه در اقتصاد نه در سیاست استقلال نداریم.
در اینجا طوایف مختلفی وجود دارند اما گروهی که حکومت میکند از آزادی زیاد سخن میگوید بدون آنکه شاهد دموکراسی باشیم. من معتقدم در حقیقت هم اکنون کسانی که من به آنها فرماندهان جنگ داخلی لبنان میگویم در حال حکومت هستند؛ مثل سمیر جعجع، ولید جنبلاط و...
رئیس جمهور اکنون مارونی است رئیس دولت سنی است رئیس مجلس شیعه. در مجلس نمایندگان باید حداقل ۸۰ درصد نمایندگان مردم باشند اما نمایندگان کنونی بیشتر تاریخی هستند (یعنی بر اساس شناخت تاریخی، مردم به آنها رأی دادهاند) بنابراین ما نمیتوانیم سیستم انتخابات داشته باشیم.
در میان این گروهها و طوایفی که نام بردید کدام یک قویتر و تاثیرگذارتر است؟
اگر با اعداد و ارقام محاسبه کنیم قدرت حزب ا... بیشتر است. ببینید حزب ا... یک نیروی قدرتمند است که میتواند اسرائیل را به عقب براند. شرایط داخلی لبنان هم اکنون به گونهای است که شیعیان از درون با مشکل مواجه هستند. اجازه بدهید به این نکته جالب توجه اشاره کنم که سفیر آمریکا که ۱۸ سال در لبنان حضور داشت همیشه میگفت: «اگر از لبنانیها بپرسید که کجا میخواهند تحصیل کنند خواهند گفت: آمریکا. اگر بپرسید کجا میخواهید زندگی کنید خواهند گفت: آمریکا و حتی اگر سوال کنید دوست پسر کجایی میخواهید بازهم پاسخ خواهند داد: آمریکا، اما آمریکایی در لبنان دچار مشکل است و این مشکل هم به دلیل نبود تشکل سیاسی در این کشور است.» من دلیل آن را این گونه میگویم که ما در اینجا مسئله اولمان فلسطین است. حزب ا... هم اکنون نیرو و اندیشه و امکانات دارد و شیوه مسئولان حزب ا... درباره اصل مقاومت به گونهای شده است که این جریان به عنوان یک نیروی مقاوم در برابر اشغالگری نیرویی نمونه و اسوه است. نمونه ایست برای عراق، برای فلسطین برای افغانستان و حتی برای آمریکای لاتین و حتی در آفریقا و شاید شیوهای دارد شبیه چگوارا، اما من میگویم حزب ا... یک نمونه اصلاح طلبی در داخل لبنان نیست.
کمی بیشتر درباره این نگاه و این نکته توضیح میدهید؟
حزب ا... یک نمونه برای داخل نیست زیرا تفکر حزب ا... به جنگ با اسرائیل متمرکز شده و همواره این نگرانی وجود دارد که از سوی گروههای داخلی با چالش مواجه شود. درلبنان گروههایی مثل۱۴ مارس ایران را به عنوان دشمن میشناسند، برخی از اهل سنت و مسیحیان هم نه حزب ا... را میخواهند و نه اسرائیل را و اصولاً تمایلی به جنگ ندارند.
بر همین اساس من میگویم که هم اکنون حزب قوی و موثری در لبنان وجود ندارد مگر اینکه نظام طایفی عوض شود. البته اگر سوریه یا نظام سوریه دچار تحول شود احتمالاً نظام طایفهگری در لبنان دچار تحول خواهد شد. البته این را هم متذکر شوم که سوریه کشوری قوی است و ضعیف نیست، یعنی ضعف آن به اندازه نظام حسنی مبارک نیست.
درچنین شرایطی تصور میکنید که حزب ا... میتواند در لبنان حکومت تشکیل دهد؟
به نظر من اگر اسرائیل از بین برود شرایط به گونهای دیگر خواهد بود. فکر میکنم شیعیان همچنان در لبنان در اقلیت خواهند بود. امام موسی صدر وقتی به لبنان آمد درصدد بود که برای شیعیان جایگاهی دست و پا کند تا سهم خود را از دولت بگیرند. شیعیان در آن دوره زمانی بین دهه ۵۰و۶۰و۷۰ با فلسطینیها و با عون همدست بودند و بعد از آن «امل» درست شد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، امل به دو شاخه تشکیل شد و بیشتر اعضای امل در حزب ا... خود را نشان دادند و در حقیقت امل به عنوان شاخص شیعیان در دولت ظهور پیدا کرد. ببینید! سقوط اسرائیل و حذف آن از نقشه جغرافیایی، پروژهای جدید را به وجود میآورد و آن بازگشت دوباره سرزمین شامات به نقشه است. این همان راه حلی است که اقتصاد را شکوفا میکند و دموکراسی محقق میشود و آنگاه میتوان گفت که لبنان یک کشور مستقل خواهد بود، بدون در نظر گرفتن قومیتهای آن. تصور من این است که تشکیل حکومت به سبک عثمانی دیگر امکان ندارد بلکه سرزمین شامات شامل سوریه، لبنان و فلسطین بیشتر امکان موجودیت خواهد داشت. البته ما راه حلی برای یکپارچه شدن نداریم مگر اینکه بگوییم ما اکثریتی عربی یا اکثریتی اسلامی هستیم، اقلیت عربی برای یکپارچه شدن حول اسلام میتوانند یکپارچه شوند در چنین شرایطی حتی یهودیان عرب نیز تشکلی خواهند داشت و امکان زیست خواهند داشت. ما میگوییم هر انسان خود باید برای اعمال خود آزاد باشد اما در مجموع یک حکومت همگام با حکومت باشد. اما این شرایط فراهم نیست. شما ببینید! ایران الان به عنوان یک کشور علمی، هستهای و... شناخته شده است اما در عین حال کسانی هم را میبینیم که از وضع کلی ناراحت هستند و اعتراض دارند، بالاخره این گفتهها در ایران وجود دارند اگرچه خیلی در اقلیت هستند. البته این نوع نظامها هم یک پدیدهای است که استعمار آن را برای ما ترسیم کرده و آن را به شکل پیشرفتهای به ما قالب کرده است. بنابراین تعجب نکنید وقتی میگویم همه اقلیتها در لبنان بر اساس تعصبات خود زندگی میکنند و درست مثل اینکه در آفریقا گروهی از یک منطقه به منطقه دیگر میروند و با افراد یک منطقه مشغول به جنگ میشونددر لبنان هم همه میخواهند سهمی برای خود بردارند.
تحلیل شما از مسائلی که در سوریه روی میدهد چیست؟
در سوریه برخی مطالبات داخلی است زیرا حزب حاکم مدت زیادی است که در این کشور حکومت میکند. با بروز اعتراضات در کشورهای عربی کشورهای غربی سعی کردند که انقلابهای اولیه مردم را مصادره کنند و تا حدودی هم توانستند این کار را بکنند. البته در باره سوریه مشکل فقط مسائل داخلی و موضوعی مثل فقر نیست بلکه مشکل اصلی سوریه (از دیدگاه غربیها) موضوع تنش با اسرائیل، ارتباط ایران با سوریه و تنش ایران با اسرائیل است. اما وقتی مشکلی در جایی بروز میکند سایر مشکلات خود را نشان میدهند. مثلاً در عراق پس از فروپاشی بعث، شیعیان شروع به فعالیت کردند و از طرف دیگر اسلام گراهای وابسته به عربستان هم شروع به فعالیت کردند و به این ترتیب جنگ داخلی شروع شد. در سوریه هم همین وضع است. جنگ قدرتها در سوریه بسیار بزرگتر از جنگ داخلی و مشکلات داخلی است. جنگ در سوریه بین محور ایران از سویی و محور آمریکا از سوی دیگر است. به طور کلی در این موضوع ایران و روسیه از یک طرف و آمریکا و سعودیها از سوی دیگر در جبهه مقابل هم قرار دارند. البته این موضوع نشان دهنده اهمیت سوریه است در منطقه. بله! موقعیت سوریه استراتژیکی است. به نظر من موقعیت این کشور یک میلیون بار بیشتر از نفت خلیج فارس اهمیت دارد. سوریه بر اردن و لبنان تاثیرگذار است. سوریه بر عراق تاثیر دارد سوریه مرکز اصلی جنگ با اسرائیل است. حوادث سوریه خواه ناخواه بر ترکیه تاثیرگذار است. تصور کنید ایران، عراق، سوریه، لبنان، غزه در شرایط جنگی هستند اما کشورهای خلیج فارس در حاشیه امن هستند. آمریکا در عراق درگیر است و دراین میان نقطه امن سوریه بود لذا آمریکا شروع به ایجاد ناآرامی در سوریه کرد. پس از آن در لبنان هم مشکل آغاز شد، در اردن مشکل آغاز شد و حتی در فلسطین مشکلاتی به وجود آمد. به نظر من اگر نظام سوریه عوض نشود جنگ آغاز خواهد شد زیرا آمریکا تمامی آنچه را که باید انجام دهد در سوریه انجام داده و تنها جنگ باقی مانده است. آمریکا به دنبال مصالح و منافع خود است زیرا اگر سوریه، لبنان، ایران و عراق موقعیت قوی پیدا کنند اسرائیل چه کار میتواند بکند؟
یعنی وقوع این جنگ نزدیک است؟
ببینید! هرچه نظام سوریه قویتر باشد و هرچه عراق قویتر باشد آغاز جنگ مشکلتر است. البته شرایط داخلی سوریه و عراق هم بر کل حادثه جنگ تاثیرگذار است و زمان آن را به تاخیر میاندازد یا باعث بروز زود هنگام آن میشود. به طور کلی بهانه بروز جنگ نیازمند بهانههای دیگری است که باید ظاهر شوند. غرب و اسرائیل باید به این نتیجه برسند که منطقه به جنگ نیاز دارد. نظامهایی که در مغرب غربی مراکش، تونس، الجزایر حکومت میکنند تصور دیگری از اسرائیل دارند لذا آنجا جبهه جنگ نخواهد بود. در ۵ سال آینده و در زمانی که اسلام گرایان در این کشورها حکومت میکنند آینده سیاسی این کشورها رقم خواهد خورد.
شما ببینید هم اکنون در ترکیه نمونهای از اخوان المسلمین حکومت میکند و در حال تبدیل شدن به یک نظام اقتصادی قوی است. این درحالی است که ترکیه برخی کشورهای اسلامی را رقیب خود میداند. در نظر برخی کشورهای عربی ایران، ترکیه و رژیم صهیونیستی الان به سه قطب تبدیل شدهاند و این طور احساس میشود که کشورهای عربی از سوی این سه قطب در معرض تهدید هستند و به همین دلیل است که عربستان و قطر به گونهای احساس خطر میکنند و از این وضعیت نگران هستند. ترکیه حتی رقیب آمریکا شده است مانند قطر که در مصر و لیبی و تونس به رقیب آمریکا تبدیل شده است. از طرف دیگر (کشورهای عربی) با ایران هم در جبهه جنگ عقیدتی هستند. به نظر من هم اکنون ایران در محافل داخلی عربستان نفوذ دارد.
کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس، ابتدا از اینکه ایران هستهای شد وحشت کردند و پس از آن ترسیدند که اگر قرار باشد آمریکا با ایران بجنگد باید هزینههای آن را آنها بپردازند. ملتهای منطقه هم میگویند ایرانیها که با تحریم روبه رو بودهاند چطور به موفقیتهایی دست پیدا کرد که ما نتوانستیم؟
لذا مردم در این کشورها به تقابل با حاکمان خود پرداخته و صرف نظر از شیعه و یا سنی بودن این ملتها از ایران هواداری میکنند.
چرا این هواداری ملتها از ایران به خوبی احساس نمیشود؟
شما به خوبی میدانید که مردم در این کشورها در محاصره دولتها هستند.
وضعیت ایران و وموقعیت آن در منطقه را چگونه میبینید؟
در میان کشورهای سنی یک توهمی از ایران وجود دارد و این ریشه در تاریخ تشکیل دولت عثمانی دارد. در کشورهای عربی، دولتی شبیه دولت عثمانی که ریشه در اسلام داشته باشد به وجود نیامد و لذا فساد را در این کشورها نظیر تونس میبیند. دولت افراطی اسلامی نظیر طالبان هم برای این الگو جواب نداد و شکست خورد. در انقلابهای سیاسی و ناآرامیهای جهانی هم القاعده شکست خورد و در مقابل ایران یک دولت شیعه قوی تشکیل داد و این فرصت برای عراق هم به وجود آمده که دولت قوی شیعی تشکیل دهد. حزب ا... هم یک نیروی منطقهای قوی تشکیل داده است. این وحشت درباره سرزمین شام که اکثریت سنی هستند به وجود آمده است اگر یک نظام در این کشورها به وجود آید که در مقابل شیعه بایستد رابطه با ایران قطع خواهد شد. حتی حماس سنی هم موفق نشده که نقش رابط با جهان شیعه را بازی کند و مثل القاعده فدایی داشته باشد. حماس اکنون حتی نتوانسته هزینههای جنگ با اسرائیل را تامین کند. یک تدبیر سیاسی اقتصادی و اجتماعی هم به وجود آمده که موضوع جنگ را در این کشورهای منطقه هدایت میکند و آن ایده مقابله با شیعیان است. لذا در جریان بحرین میبینید که بدون آنکه عربستان با پادشاه بحرین مشورت کند مستقیماً نیروهای خود را به بحرین ارسال کرد. در کویت هم ناآرامیها شروع شده زیرا در این کشور شیعیان نیروی اقتصادی بزرگی هستند. به کویتیها گفته شد که حق ندارید با اماراتیها ارتباط داشته باشید. الان حکام یمن از فعالان مذهبی در شرق عربستان وحشت دارند و از مردم «القطیف» در شرق عربستان خواسته شده با دیگر شیعیان ارتباط نداشته باشید.
در مصر و شمال آفریقا شیعه وجود ندارد درحالی که بخشی از میراث اسلامی در این منطقه از شیعیان بر جای مانده است. البته مذهب شاخصی که خیلی به شیعیان نزدیک است در شمال آفریقا حضور فعال دارنداز طرفی «الازهر» هم معتقد است که مذهب جعفری بخشی از مذاهب اسلامی است؛ شیخ شلتوت این را گفته است. در اینجا (لبنان)، در سوریه و در عراق و در جاهایی که حتی سنیها وجود ندارند مباحث شیعی و تفکر شیعی جریان دارد و نظریه آخرین جنگ (جنگ آخرالزمان) در حال رواج دادن و زنده است و کشورهای عربی بر این باورند که این جنگ آخرین جنگ خواهد بود. اسرائیلیها هم میگویند این آخرین جنگ است. این موضوع در کشورهای خلیج فارس هم رخ داده است که ایران آخرین هدف است و تنها ایران موضوع بحثهای اصلی منطقه است.
با این تفاسیر آیا تصوری از آینده برای خودتان ترسیم کردهاید؟
نه نمیتوانم آینده را ترسیم کنم. ببینید! ترکیه کشوری است که منافع خاص خود را دارد از طرفی اکنون در جهان عربی الگوی اسلام اخوان المسلمین به اضافه سلفیها جریان دارد. البته این را بگویم که اخوان المسلمین قبل از دهه چهل تجربه حکومت و یا تشکیل دولت نداشتند. اما از همان زمان تقریبا در عراق و سوریه حزب بعث حاکم شد در مصر نیز همین وضعیت رخ داد. در جزیره عربی (عربستان) وهابیت تشکیل شد وهابیت یک تفکرخاص مذهبی بود و ریشه حکومتی و سیاسی نداشت. تا اینکه اولین تجربه قوی اخوان المسلمین در حماس متجلی شد. اما در درون جریان حماس هم جریان سلفی سخت گیرانه وجود دارد که اسلام ترکیه را هم قبول ندارد، سلفیها تکفیری هستند و همه را مردود میدانندو حتی اخوان المسلمین و حتی شیعیان را حتی سکولارها را هم قبول نمیکنند. جریان اسلامی هم اکنون در جهان غرب در حال شکل گیری دوران جدیدی است. از طرفی اخوان المسلمین هم به گونهای دیگر در حال شکل گیری صورتهای جدیدی است. در مصر اخوان المسلمین درگیری داخلی دارند در غرب و در ترکیه هم این درگیریهای داخلی وجود دارد حتی در فلسطین اشغالی. در مصر نظام چند صدایی تشکیل شده است و میخواهند نظام اسلامی تشکیل بدهند.
در چنین شرایطی فکر نمیکنید دربرابر صهیونیستها نمیتوان از موضع قدرت برخورد کرد؟
ببینید! جنگ با اسرائیل لازمهاش همدستی حزب ا...، سوریه و ایران است. دیگر گروههای مبارز هنوز با این گروههای سه گانه هماهنگ نشدهاند. در مصر و تونس تلاش شد اما موفق نشدند که با ایران هماهنگ شوند حماس هم اکنون در حال جنگ با خود هم هست و با بخشی از گردانهای عزالدین قسام در حال درگیری است و نگران نفوذ تفکر اخوان المسلمین هم هستند. از سوی دیگر تجربه نشان داده که ایران حزب ا... و سوریه بر تفکر خود باقی مانده و از حماس نخواستهاند که شیعه شود پس هدف واحدی را برای خود ترسیم کردهاند.
به نظر من مردم منطقه در آرزوی حکومت به شیوه اخوان و با تفکرات جدید منطبق با شرایط جهان اسلام شبیه ترکیه هستند. و این خیلی سخت است. زیرا ترکیه بافت خاصی دارد بافتی که آتاتورک آن را بنا نهاده بود. او جامعهای ویژهای با تفکرات ترکی به وجود آورد بسیار قوی. اما ما عربها موفق به داشتن حکومتهای موفق و مستقر قوی نشدهایم و هنوز قبایلی و عشایری فکر میکنیم.
در ترکیه شرایط به کلی با شرایط ما فرق دارد. حتی علویهای ترکیه با علویهای شیعه سوریه با هم فرق میکنند در ترکیه تفکرات غربی با فرهنگ آنها آمیخته شده است. مردم ترکیه در حال توسعه دموکراسی هستند و خیلی هم با مشکل مواجه هستند اما در حال حرکت به آن سو هستند. با این حال برای من همین که ترکیه ضد اسرائیل و آمریکاست خیلی مهم است.
نظر شما درباره حماس و عملکرد آن چیست؟
به نظر من حماس یک استراتژی واحد دارد و آن مقاومت است. علاوه بر آن شکل جدیدی از حرکت اسلامی در جهان در حال شکل گرفتن است که ریشه در تفکر اخوان المسلمین دارد.
البته من معتقدم که خالد مشعل در پی اموری است که خود هم به آنها پای بند نیست. زیرا حماس بخشی از اخوان المسلمین است و خالد مشعل نمیخواهد با حماس درگیر شود و این تاثیر اخوان المسلمین در جهان را نشان میدهد.
حماس از دو سال پیش دچار ناآرامیهای داخلی شد و سعی کرد که متحدان قدیمی خود (خالد مشعل و...) را پیدا کند اما هنوز به هدف اصلی که جذب گروه خالد مشعل باشد موفق نشده است لذا تصور میکنم در انتخابات ژولای آینده چهرههایی ظاهر میشوند که برخی از جریانهای داخلی حماس را نشان میدهد.
از ابتدا قرار بود که به اسماعیل هنیه میدان کار سیاسی ندهند و خالد مشعل خود مسئول ارتباط سیاسی بین گروه هاست. او وزیر نیست اما پشتیبانی سیاسی قوی برای حرکت جهادی است تا کمکها و گفتوگوها را به سوی فلسطین جلب کند. اما اسماعیل هنیه در امور اجرایی بیشتراعمال نظر میکند. ازطرفی میبینیم که درگیریهایی بین محمود الزهار و موسی المرزوق وجود دارد اما همه روی هنیه توافق دارند. او شخصیتی دوست داشتنی و متواضع است. او شخصیتی است که همه روی او توافق دارند به شرطی که از خارج گروههای سیاسی چهرههایی به درون حماس نفوذ نکنند.
درباره ایران فکر میکنید که آیا تحریمها در مقابل حرکت جمهوری اسلامی اثری داشته است؟
نه تاثیر ندارد! به هیچ وجه تاثیر ندارد. ببینید ایران و عراق دارای ۱۲۰ میلیون نفر هستند اضافه کنید سوریه و دیگر کشورها را که برای تولیدات ایران بازار مصرف تمام نشدنی به شمار میروند. علاوه بر آن نفت ایران و عراق از مجموع نفت خلیج فارس بیشتر است و در چنین شرایطی تحریمها نمیتواند تاثیرداشته باشد. البته باید بگویم که این تحریمها موجب خواهد شد که ایران در پیشرفتهای اقتصادی خود عقب بماند اما ایرانیها سعی میکنند تکنولوژیهای بومی را توسعه دهند.
به نظر من کلا اتفاقات خوبی رخ داده است. یعنی اولا غرب و آمریکا الان در موضع ضعف قرارگرفتهاند (نسبت به قبل از اتفاقات منطقه) ثانیاً نظامی که در آینده حکومت خواهد کرد به مردم نزدیکتر است. اما آنچه رخ میدهد موضوع دیگری است وقتی در ایران انقلاب پیروز شد هیچ حکومتی پی گیر اوضاع داخلی ایران نظیر بازگشایی مدارس و غیره نبود لذا دولت مردمی زمام امور را گرفت و ایرانیها خودشان برنامههای خود را اجرا کردند. غرب هم نمیخواهد تجربه ایران را تکرار کند و در کشورهای عربی هم به طور محسوس جهان غرب در حال کار کردن است تا جریانهای سیاسی را هدایت کند و غرب راه حل دیگری جز این ندارد که در این کشورها حضور پیدا کند. غرب وارد مسابقهای شده است که میخواهد جهان عرب را اداره کند. لذا در حال انحراف این انقلابها هستند تا به سوی ایران و شیعه تمایل پیدا نکنند.
نظرشما درباره سیدحسن نصرا... چیست؟
از نظر من سیدحسن را نباید یک قدیس شناخت. زیراگروهی در حزب ا... وجود دارند که میخواهند او را در مرتبه خدایی بالا ببرند. وقتی این تفکر به وجود بیاید حزب ا... وابسته میشود به یک شخص و این موجب ناراحتی همان شخص (سیدحسن) میشود و حزب هم زیان میبیند. من خوب میدانم که این مرد از خیلی از این افراد بهتر است. تصور میکنم سید حسن بالاتر از این است که در جریان انتخابات و یا نشستها او راتایید کنند یا نکنند.
او مردی است که دارای امتیازات رهبری است، مورد اعتماد است، فاسد نیست و تواضع دارد. دوست دارد آموزش ببیند و دوست دار مشورت است و تفکر دیکتاتوری ندارد. به دلیل این ویژگی هاست که میگویم او خود دوست ندارد که دیکتاتور شود، اما برخی افراد ناآگاه پیرامونی او میخواهند که او دیکتاتور شود.
میگویند شما از مشاوران سیدحسن هستید، درست است؟
مشاور نه! اما من او را از زمانهای گذشته دوست میداشتم. سید از نظرات من هم استفاده میکند و من برخی جملاتی که خودم به آن معتقدم را از او هم شنیدم؛ مثل اینکه قهرمانان ما شهدای ما هستند اما زندهها را نمیتوانیم بدانیم که چه سرنوشتی خواهند داشت. لذا میگویم که خدا را شکر که حاج عماد (مغنیه) به شهادت رسید و من میگویم بعضی افراد نظیر سید حسن اگر قرار است بمیرند باید با شهادت باشد.
بسیار جالب بود ممنون
در جایی در مصاحبه از مذهب شاخصی در شمال افریقا نام برده شده که به مذهب شیعه نزدیک است. به نظر می رسد که اشتباهی تایپی باشد و منظور مذهب شافعی است
ازاول هم نبود
خيلي خوب بود