باج گیری عاطفی
پارسینه: آب طلب نکرده همیشه مراد نیست
گاهی بهانهای است که قربانی ات کنند
اگر باهاش ازدواج کنی باید دور ما رو خط بکشی. تو دیگه بچه من نیستی.
باید از خودت شرم کنی، بچههای مردم رو ببین، خودت رو ببین.
بدون من، به هیچ جا نمیرسی. خیالت تخت.
به این هم میگن برادر- خواهری؟ همچین به بچه ات و همسرت چسبیدی که انگار زیر بوته بزرگ شدی!
به خاطر تو، پدرت رو تحمل کردم، نخواستم بهت بگن بچه طلاق، حالا این دستمزدمه؟ بدون پرسیدن نظر من، میری برای خودت پارتنر انتخاب میکنی.
تو زیر دِین منی.
تو که وضعت خوبه، یه کمکی به من بکن. بدجور خُمارم، جای دوری نمیره!
بشکنه دستی که نمک نداره!
خَلایق، هرچه لایق!
مگه قبل از آشنایی با من کی بودی؟ من درستت کردم. حالا برای خودم شاخ و شونه میکشی؟
میخوای با من دوست بمونی؟ باید کاری کنی که بهت افتخار کنم. من دوست پسر- دختر اینجوری نمیخوام.
یا کاری رو که میخوام انجام میدی، یا پشت گوشت رو دیدی، منو هم دیدی.
یا من یا خانواده ات؟ یکی رو انتخاب کن.
و…
چقدر این جملات به گوش همه ما آشناست. جملاتی که با ایجاد "ترس از دست دادن"، "احساس گناه" و یا "احساس دِین" ما را به شکلی خودمخرب و خودتحقیرگر، وادار به چشم پوشی از خواستهها و نظرات خود، به نفع تامین نظر دیگران و کسب رضایت و راحتی آنها میکند. نوعی باج گیری توسط هر کسی که میتواند این احساسات را در ما زنده کند، به ویژه آشنایان و نزدیکان مهم و معنادار زندگیمان.
چرا از عبارت باج گیری استفاده میکنیم؟
اگر باهاش ازدواج کنی باید دور ما رو خط بکشی. تو دیگه بچه من نیستی.
باید از خودت شرم کنی، بچههای مردم رو ببین، خودت رو ببین.
بدون من، به هیچ جا نمیرسی. خیالت تخت.
به این هم میگن برادر- خواهری؟ همچین به بچه ات و همسرت چسبیدی که انگار زیر بوته بزرگ شدی!
به خاطر تو، پدرت رو تحمل کردم، نخواستم بهت بگن بچه طلاق، حالا این دستمزدمه؟ بدون پرسیدن نظر من، میری برای خودت پارتنر انتخاب میکنی.
تو زیر دِین منی.
تو که وضعت خوبه، یه کمکی به من بکن. بدجور خُمارم، جای دوری نمیره!
بشکنه دستی که نمک نداره!
خَلایق، هرچه لایق!
مگه قبل از آشنایی با من کی بودی؟ من درستت کردم. حالا برای خودم شاخ و شونه میکشی؟
میخوای با من دوست بمونی؟ باید کاری کنی که بهت افتخار کنم. من دوست پسر- دختر اینجوری نمیخوام.
یا کاری رو که میخوام انجام میدی، یا پشت گوشت رو دیدی، منو هم دیدی.
یا من یا خانواده ات؟ یکی رو انتخاب کن.
و…
چقدر این جملات به گوش همه ما آشناست. جملاتی که با ایجاد "ترس از دست دادن"، "احساس گناه" و یا "احساس دِین" ما را به شکلی خودمخرب و خودتحقیرگر، وادار به چشم پوشی از خواستهها و نظرات خود، به نفع تامین نظر دیگران و کسب رضایت و راحتی آنها میکند. نوعی باج گیری توسط هر کسی که میتواند این احساسات را در ما زنده کند، به ویژه آشنایان و نزدیکان مهم و معنادار زندگیمان.
چرا از عبارت باج گیری استفاده میکنیم؟
هر گونه تهدید مبتنی بر عیان و بیان کردن امری مخفی و شخصی که منتهی به احتمال آسیب رسانی به فرد دیگری شود، باج گیری است که همگان در ابعاد اخلاقی/ اجتماعی/ اقتصادی با آن آشنا هستند. اما چرا از واژه باج گیری عاطفی استفاده میکنیم؟
به دو دلیل:
آنچه که در این شکل وادارسازی باج دهنده به انجام کارهای مخالف میل و نظر و خواسته شخص رخ میدهد، ایجاد عواطف منفی سنگین خودمخربی است که باج دهنده را تحت فشار عاطفی، تعارض و جنگ درونی با خود قرار میدهد. ایجاد عواطف و احساسات، ابزار باجگیری عاطفی است. اگر به جملات ابتدای این متن توجه کنید، میبینید که هر کدام از ما ممکن است پس از شنیدن یکی از جملات بالا از زبان غریبههای مظلوم نما یا آشنایان همیشه طلبکار، به ویژه افراد مهم زندگیمان، دچار احساس گناه یا دِین یا ترس از دست دادن شویم و برای رفع این احساسات، هر امتیازی بدهیم. امتیازاتی که باعث تخفیف یا تخریب تصمیم گیریهای مستقل ما، کاهش احساسات مثبت نسبت به پذیرش خودمان یا خودناکارآمدی عاطفی/ اجتماعی/اقتصادی ما میشوند.
آنچه که در اینجا باید مخفی و پنهان بماند، اطلاعات نیست بلکه اتهام عاطفی است. همه این کارها را میکنیم تا متهم به عواطف منفی نشویم. متهم به بی وفایی، قدرنشناسی، بی لیاقتی، بی عرضگی، و مهمتر از همه، بی عاطفگی نشویم.
میدانم که بسیاری از شما اکنون نه تنها، این وضعیتهای باج گیری درسرگذشت و زندگی امروز خود را به یاد میآورید، بلکه عده بسیار اندکی از شما، صادقانه اعتراف خواهید کرد که در مواردی، باج گیر عاطفی بوده اید. این وضعیت، بسیارمتداول و درعین حال، ناسالم نیست. هر مظلومی، به عنوان سرکوب شده، میل دارد تا روزی ظالم و سرکوبگر شود و هر باج دهنده عاطفی، باج گیری عاطفی را به خوبی یاد خواهد گرفت.
اما چه کنیم؟ نه با دیگران، بلکه با خود چه کنیم؟ چرا که اگرچه هر کسی میتواند در زندگی ما موثر باشد، اما هیچکس مقصر نیست، حتی خودمان هم مقصر نیستیم.
نکات قابل ارائه، بسیار دقیق و طویل است، اما در حد وسع این مطلب، نکاتی به عرض میرسد:
فرق قایل شوید بین دوست داشتن و خودقربانی سازی. انسان سالم نه تنها خواهان قربانی نمودن دیگری نیست، بلکه مطلقا تن به قربانی شدن خویشتن هم نمیدهد، به ویژه مراقب خودقربانی سازی باشید. فراموش نکنید، اگر خَم باشید، از شما کولی خواهند گرفت.
به خود و دیگران مهم زندگیتان همیشه گوشزد کنید که "دوستت دارم، اما مدیونت نیستم". آنچه که دیگران برای رشد و ارتقای ما انجام دادند، به وِیژه والدین، اگرچه قابل تقدیر و تحسین است، اما قابل دِین و بدهکاری نیست. ما هم بخش مهمی از تجربه والدینی آنها هستیم. با حضور ما در زندگی آنها، آنها هم فرصت تجربه فرزندپروری و مادر-پدری را پیدا کردند.
در تحکیم و ارتقای روابط عاطفی - عشقی خود، هوشمند و کوشا باشید، اما فراموش نکنید: "هر آنچه مرا نکشد، قوی ترم خواهد ساخت". به راحتی رابطه عاطفی خود را از دست ندهید، اما بدانید که بدون رابطه عاطفی موجود هم، حیات شما نه تنها ادامه پیدا خواهد کرد، بلکه اگر هوشمند باشید، همیشه فرصت مجددی برای ایجاد رابطه عاطفی ملایم و مداوم بهتری هست.
دو رفتار در روابط بین فردی، به وِیژه در روابط عاطفی - عشقی نشان دهنده درماندگی است: "التماس" و "نفرین". رابطهای که به یکی از این دو وضعیت رسید را، بدون هیچگونه احساس ترس از دست دادن، یا سریعاً متعادل کنید و یا ازآن خارج شوید.
فراموش نکنید: "تغییر از من آغاز میشود". همانطور که انتظار دارید دیگران از شما انتظار خود قربانی سازی نداشته باشند، باید انتظار خود از دیگران را هم به حداقل برسانید. مراقب باشید خودتان باج گیرعاطفی نشوید.
با توجه به حضور تک نوبتی شما در هستی، بدانید که زندگی فرصت دست گرمی نیست. بازی ترس و دِین و گناه را کنار بگذارید. این بازی، زودتر از آنچه که فکر میکنید سهم شما از هستی را بی معنی خواهد کرد.
منبع:مجله سیب
ارسال نظر