IQ يا EQ؛ كدام‌يك مهم‌تر است؟

تقريباً همه افراد واژه IQ يا ضريب هوشي را شنيده‌اند و كم و بيش با مفهوم آن آشنا هستند، اما آنچه كمي ناشناخته باقي مانده و هنوز گروه زيادي با آن غريبه هستند، EQ يا همان هوش هيجاني است؛ همان چيزي كه براساس نظر دانشمندان مي‌تواند عاملي براي موفقيت افراد باشد، همان چيزي كه مي‌تواند براي كنترل استرس و اضطراب به فرد كمك كند و همان چيزي كه موجب مي‌شود افراد در جامعه موفق‌تر عمل كنند.

سال‌هاي سال دانشمندان تصور مي‌كردند IQ تنها عاملي است كه مي‌تواند موفقيت افراد را تعيين و آن را تضمين كند، در حالي كه امروزه نظر آنها تغيير كرده و مي‌گويند EQ هم عاملي بسيار مهم براي موفق‌ بودن يا ‌ نبودن افراد مختلف است.‌

البته براساس نظرياتي كه امروزه مطرح مي‌شود، EQ حتي مهم‌تر از IQ نيز به حساب مي‌آيد، به اين معنا كه EQ تعريف گسترده‌تري دارد و IQ تنها بخش كوچكي از آن است. ‌

خلاقيت، ارتباط مناسب با ديگران، استفاده از حواس پنجگانه و تجربيات مناسب از حواس همگي در محدوده هوش‌هيجاني، هوش‌عاطفي يا همان هوش‌احساسي جاي مي‌گيرد البته بايد بدانيد هوش‌هيجاني قابليت رشد و پرورش هم دارد و هرچه بهتر و موفق‌تر بتوانيم آن را مديريت كنيم و هوش‌هيجاني را در خودمان و فرزندان‌مان بيشتر پرورش دهيم، تاثيرات مثبتي هم از آن در زندگي‌مان مشاهده خواهيم كرد.

براي اين‌كه بهتر متوجه اين موضوع شويد، به اين مثال توجه كنيد: امنيت شغلي يكي از موضوعات مهم و يكي از بزرگ‌ترين دغدغه‌هاي انسان امروزي است، اما فردي كه EQ بالايي دارد و براحتي مي‌تواند با ديگران ارتباطات مناسبي برقرار كند، به طور حتم امنيت شغلي بهتر و بيشتري هم خواهد داشت البته مبحث EQ فقط به اين موضوع ختم نمي‌شود و تعريف‌هاي گسترده‌تري دارد؛ رضايتمندي از زندگي زناشويي، داشتن روابط اجتماعي لذت‌بخش، ارتباط شغلي مناسب، انگيزش شغلي و ارتباط مناسب والدين با فرزندان همگي از جمله مواردي است كه در صورت استفاده مناسب از هوش‌هيجاني مي‌تواند رشد كند و بهبود يابد.

در واقع، هوش‌هيجاني بيشتر بر موضوع ارتباط مناسب افراد با يكديگر تاكيد مي‌كند كه متأسفانه در اين دوران كمي به دست فراموشي سپرده شده است.

در صورتي كه اگر به اين موضوع اهميت بيشتري بدهيم، تاثير مثبتي بر خود بويژه فرزندان‌مان خواهيم گذاشت كه به اين ترتيب در پرورش هوش‌هيجاني آنها نيز موثر خواهيم بود.