گوناگون

از زندگیم خسته شدم، چه کنم؟

پارسینه: اعتقاد به دنیایی عادل نوعی تعصب شناختی است که توسط روانشناسان اجتماعی مورد مطالعه قرار گرفته است.

خسته شدن از زندگی

خسته شدن از زندگی

در زیر ۶ نکته عنوان می‌کنیم که کمکتان می‌کند وقتی زیر بار استرس زندگی خسته و کلافه شدید ، احساس بهتری پیدا کنید.

۱. اسیر دام «اعتقاد به دنیای عادل» نشوید.

اعتقاد به دنیایی عادل نوعی تعصب شناختی است که توسط روانشناسان اجتماعی مورد مطالعه قرار گرفته است. بعنوان مثال، افراد اکثراً این رویکرد را دارند که می‌گویند اگر دیگران فقیر هستند، مستحق آن فقر هستند.

اسیر این دام نشوید که فکر کنید اگر دچار مشکل هستید ، مستحق آن مشکلاتید و به این دلیل باید عذاب بکشید که انسان بی‌ارزشی هستید.

روزگار به هیچ وجه عادل نیست. بسیاری افراد باهوش و بااستعداد در شرایط بسیار سخت زندگی می‌کنند. همه ما تصمیمات ضعیف در زندگی زیاد گرفته‌ایم. گاهی‌وقت‌ها این تصمیمات عواقب کمی به دنبال دارند و گاهی مجبور می‌شوید تا آخر عمر با عواقب این تصمیمامتان دست و پنجه نرم کنید.

۲. به خودتان یادآور شوید که بهترین تلاشتان را می‌کنید.

به خودتان یادآور شوید که باتوجه به امکانات و شرایطتان، هر چه از دستتان همین الان برمی‌آید را انجام می‌دهید. تمرین کنید انعطاف‌پذیر باشید تا بتوانید از فرصت‌ها برای تغییر بهره ببرید.

۳. اسیر دام «باید سخت‌تر کار کنم» نشوید.

اگر می‌خواهید به استرس، مشکلات یا خستگی‌هایتان با تلاش برای سخت‌تر کار کردن واکنش بدهید، دست نگه دارید.

همانطور که در بالا ذکر کردیم، احتمالاً الان تا جاییکه از دستتان برمی‌آید تلاش می‌کنید. اینکه به خودتان بگویید پاسخ حل مشکلاتتان سخت‌تر کار کردن است اصلاً فکر درستی نیست.

با گفتن این به خودتان که مشکل تلاش ناکافی است، باعث می‌شوید در امتحان کردن روش‌های جدید را بر روی خود ببندید. مثل آنهایی که برای مقابله با پرخوری خود به خودشان می‌گویند که باید برای متعهد ماندن به رژیم‌غذایی خود باید بیشتر تلاش کنند. وقتی مشکل را به تلاش نکردن ربط می‌دهید، سعی می‌کنید آن را با قدرت اراده خودتان حل کنید تا سایر راهکارها.

خسته شدن از زندگی

۴. بیش از اندازه فکر نکنید.

آدمها معمولاً برای حل مشکلاتشان فکر می‌کنند. بااینکه این راهکار مفیدی است اما خیلی مهم است که بدانید بیش از اندازه فکر کردن با روحیه افسرده، کیفیت راهکارهایی که به دست می‌آورند را پایین می‌آورد.

اگر تا همین الان درمورد مشکلات\موقعیت خود فکر کرده‌اید، بفهمید که پاسخ مشکلاتتان در بیشتر فکر کردن برای پیدا کردن راه‌حل نیست.

ایجاد وقفه در فکر کردن درمورد مشکلاتتان به احتمال بیشتری شما را به سمت چیزهای کوچکی که می‌توانید برای بهتر کردن اوضاع یا روحیه‌تان انجام دهید، سوق می‌دهد.

این وقفه را می‌توانید با فعالیت‌هایی مثل ملاقات دوستان، یا بعضی تمرینات مدیتیشن برای تقویت تمرکز ایجاد کنید.

۵. ریتمتان را تنظیم کنید.

یک بخش مهم و اساسی از درمان اختلال دوقطبی تشویق افراد به ایجاد برنامه‌های منظم برای خواب، معاشرت و کار است. تنظیم این ریتم‌ها به تعدیل روحیه و انرژی کمک می‌کند. این اصل بنیادی برای عموم مردم نیز صدق می‌کند.

۶. از استراتژی‌های فردی آرامش‌بخش استفاده کنید.

اگر از زندگی خسته و کلافه هستید، احتمالاً در مرحله واکنش "جنگ یا گریز" به سر می‌برید.

برای اینکه بتوانید خوب فکر کنید، خیلی مهم است که استراتژی‌های روانشناختی برای آرام کردن سیستم عصبی خود را بلد باشید. مثلاً بالا زدن آستینتان و دست زدن به بازوهایتان (اکسی‌توسین آزاد می‌کند)، لمس کردن لب‌ها با یک یا دو انگشت و یا مالش دست‌ها همه از این دست استراتژی ها هستند.

یک برنامه شخصی تهیه کنید که شامل راهکارهایی باشد که در مواقع اضطراب و استرس یا ناراحتی از آنها استفاده کنید.


منبع: www.mardoman.net

ارسال نظر

  • غلامرضاعالیشوندی

    زندگی ام درسته.نه زندگیم.اصلاح فرمایید

  • ممد

    غلومرضا گیر نده وا،اعصاب ندارما.میدونی که این مقاله مال اوناییه که از زندگی خسته شدن و چیزی هم واسه از دادن ندارند.!!پس به لفظ قلم "زندگی ام یا زندگیم" گیر نده..بقول شاعر هم سلولیم:
    "چیشاتو باس شست،یه جور دیگه باس دید."
    بعد از خوندن این مقاله مفید خیلی فکر کردم،راسیتش دوس دارم برگردم زندون،اونجا راحت تر بودم،کلی اوقات فراغت واسه فکر کردن داشتم،از وقتی آزاد شدم فهمیدم مملکت چقدر مشکل داره!!

  • سحر

    راست مي گيد همه چي از اين فكراي منفيه كه آدمو داغون ميكنه بايد بيخيال بود مطلب جالبي بود ممنون

  • مهسا

    من تنها مشکلم با کنکورمه
    خیلی ناامیدم از اینکه قبول شم
    درسامو خوب میخونم و آزمونایی هم که شرکت میکنم رتبم خوب میشه ولی همش استرس دارم و اعصابم وقتیکه یکم برنامم به هم میخوره خراب میشه
    خدایاااااااااااااااااااااااااااا

  • ناشناس

    21ساله که برای زندگی سالم تلاش کردم از خطا فرار کردم همیشه دنبال زندگی سالم بودم وموفق نیز بودم ولی بعد از چند سال همسرم به زندگیمان فاتحه خوند کارمند بود بعداز چند مدتی خوشی زد زیر دلش معتاد شد به کراک وزندگی مارو خراب کرد واخراج شد وحالا من ماندم با چند فرزند دیگر نه امید به زندگی دارم وچون کارمندم با احساساتی بدی سر کار میرم نه حس ماندن دارم ونه حس رفتن آینده بچه ها منو داغون کرده نميدونم چکار کنم تمام تلاشم رو کردم که ترک کنه نشد که نشد حالا دلم ميخواد خودکشی کنم چون هرجا این دنیا باشم نگران بچه هایم همسرم نیز مثل یک بختک روی زندگی من است حالا ماندم چکار کنم

نمای روز

داغ

صفحه خبر - وب گردی

آخرین اخبار