ازدواج، با قانون ۳ + ۷
پارسینه: در جوامع شهري که انتظارات متفاوتي از زن و مرد وجود دارد سن ازدواج بالاتر از جوامع قبيلهاي و عشيرهاي است.
دکتر بهروز جليلي-روانپزشک و دانشيار دانشگاه نوشت: ازدواج هم از نظر مذهبي و هم از ديدگاه عرف و ارزشهاي جامعه امري مقدس است. برخلاف برخي جوامع غربي که ازدواج را امري جنسي ميبينند در جامعه ما ازدواج شروع رابطهاي مقدس بين مرد و زن است و ديدگاه علمي و اجتماعي ما با اين طرز نگاه غربيها کاملا متفاوت است.
همخانه شدن قبل ازدواج معنا ندارد
هم از لحاظ ديني و هم عرف جامعه آشنايي يک خانم و آقا قبل از ازدواج هيچ منعي ندارد. البته به شرطي که با شرايط، رسوم و عرف جامعه همخواني داشته باشد. ما همانند جوامع غربي نميتوانيم بپذيريم مرد و زن بدون هيچ عقد قراردادي زير يک سقف با يکديگر زندگي کنند، اما نکته مهمي که در امر ازدواج بايد به آن پرداخت اين است که اين آشنايي بايد در چه سني اتفاق بيفتد و آيا
2 جوان در سنين 18 يا 19 سالگي ميتوانند دو زوجي خوب براي يکديگر باشند؟ اين اتفاق در جوامعي که به صورت قبيلهاي زندگي ميکنند، ميتواند بيفتد و مشکلي هم ايجاد نميکند چون افرادي که در يک جامعه قبيلهاي و عشيرهاي زندگي ميکنند بلوغ جسمي و جنسيشان به يکديگر نزديکتر ميشود و انتظاراتي که از يک مرد در چنين محيطي ايجاد ميشود بر همين اساس است و همينطور هم در مورد يک زن. براي مثال در چنين محيطهايي وقتي زن بتواند از عهده برخي وظايف زنانه مثل خانهداري، آشپزي و... برآيد مناسب براي ازدواج است، اما سوال اينجاست چند درصد مردم جامعه ما به صورت عشيرهاي و قبيلهاي زندگي ميکنند؟
از گذشتههاي دور سن ازدواج از نظر جامعه شهري و عشيرهاي هميشه با يکديگر متفاوت بوده و در حال حاضر هم اين تفاوت ديده ميشود.
سن مناسب ازدواج
معمولا دخترها و پسرها از اوايل سن 15 و 17 سالگي به يک ثبات فکري نسبي ميرسند که
بر همين اساس ميتوانند در مورد ازدواج فکر کنند. (البته تنها فکر کنند) اما انتظارات خانواده و جامعه متفاوت است. براي مثال در جامعه شهري در برخي خانوادهها اتمام دوره دبيرستان و گرفتن مدرک ديپلم را پايان تحصيلات فرزندشان در نظر ميگيرند در حالي که در برخي خانوادههاي ديگر مدرک کارشناسي يا کارشناسي ارشد حداقل تحصيلات براي فرزندشان است و بالطبع سن ازدواج در خانواده دوم بالاتر خواهد بود که نميتوان اين اتفاق را نامعقول در نظر گرفت.
اما آيا ازدواج در سنين پايينتر ميتواند با شکست و طلاق بيشتري همراه باشد؟ متاسفانه جواب مثبت است و در 60 و 70 درصد موارد به دليل ناپختگي هيجاني اين اتفاق ميافتد. زيرا برخي هوسها به پاي عشق و علاقه گذاشته ميشود و ازدواجي که بر اين اساس شکل گرفته پايان خوشي در انتظارش نخواهد بود.
بياييد سادهتر صحبت کنيم. به نظر شما در اجتماعي مانند شهر تهران، سن ازدواج يک خانم و آقاي تحصيلکرده چقدر ميتواند باشد؟ يک مرد حوالي سن 32 تا 35 و يک خانم با سن 25 تا 26 در سن مناسب و طبيعي ازدواج قرار دارند، اما تنها از نظر مساله درک تفاهم بين زوج نبايد به سن ازدواج دقت کنيم بلکه مسائل بيولوژيک و زيستشناسي هم در سن ازدواج اهميت زيادي دارد. براي مثال از لحاظ علمي سنين باروري در يک خانم بين 23 تا 32 سال است که باروري را در اين سنين بيخطر مي کند. البته مواردي هم وجود دارد که زني با 42 يا 50 سال بارداري موفقي داشته اما مقصود از ذکر کردن سن باروري ميانگين سن باروري سالم در خانمهاست. البته اين نکته را هم بايد اضافه کرد که در اين مورد سن مرد چندان دخالت ندارد و باعث خطر در باروري نميشود چه بسا مردي در 70 سالگي هم ميتواند صاحب فرزندي سالم شود.
قانون 37
در مورد سن ازدواج قانوني به نام 37 وجود دارد که بر اين اساس يک مرد ميتواند 7 سال از يک زن بزرگتر باشد که اگر اين تفاوت در مواردي 3 سال کمتر از 7 سال يا 3 سال بيشتر از 7 سال باشد هم ايرادي ندارد. البته باز هم تاکيد ميکنم مواردي هم وجود دارد که زن از مرد چند سال بزرگتر بوده و هيچ مشکلي در ازدواج ايجاد نشده است و حتي زن بهدليل پختگياي که داشته، توانسته بهتر زندگي زناشويياش را کنترل کند، بنابراين قوانين موجود به صورت مطلق نيست. سوال ديگري که مطرح ميشود اينکه براي ازدواج تنها سن و توقعات تحصيلي اهميت دارد يا عوامل ديگري در سن ازدواج دخالت دارند؟ مطمئنا عوامل ديگري در ازدواج تاثيرگذار هستند که يکي از آنها وجود نداشتن تفاوت مذهبي است. براي مثال ازدواجهايي که زن و مرد از يک مذهب نبودهاند باعث بروز اختلافاتي بين همسران شده است. تا حدي که تفاوت زباني بين زوجين به اندازه تفاوت مذهبي در تفاهم و سازگاري زن و مرد تاثيرگذار نبوده است.
قبل ازدواج چشمتان را به عيوب يکديگر باز کنيد
اين قانون روانشناختي و جامعهشناختي کاملا درست است که تا قبل از ازدواج چشم خود را تا ميتوانيد نسبت به عيوب يکديگر باز کنيد و بعد از ازدواج چشم خود را نسبت به عيوب يکديگر ببنديد، اما متاسفانه جوانها نسبت به اين قانون چندان پايبند نيستند و تن درنميدهند. ممکن است مردي از يک خانواده مذهبي با زني از خانواده نهچندان مذهبي ازدواج کند و به اميد تغيير زن چشم خود را نسبت به بيحجابي و بيبندوباريهاي اخلاقي خانواده همسرش ببندد اما اصلاح رفتار زن و تغيير او ممکن است اصلا اتفاق نيفتد و عملي نباشد. برعکس اين مورد هم ممکن است اتفاق بيفتد. در واقع، بيتوجهي نسبت به همين موضوعات است که باعث بالارفتن آمار طلاق ميشود.
اول تفاهم بعد بارداري
ازدواج به معناي يک عمر زندگي است نه اينکه بعد از چند سال به طلاق ختم شود. زن و مرد بايد بر اساس اصولي با يکديگر ازدواج کنند که اگر حتي بعد از گذشت 3 يا 5 سال صاحب فرزندي نشدند باز هم اميد بارداري وجود داشته باشد زيرا ابتدا بايد تفاهمهايي بين زن و مرد وجود داشته باشد و بعد نسبت به بارداري اقدام کرد. در جامعه ما عوامل تاثيرگذاري مانند مسکن و شغل وجود دارد که در امر ازدواج دخالت دارد و نميتوان از آن چشمپوشي کرد. اگر تا 30 يا 40 سال پيش تهيه مسکن آسان بود، در حال حاضر سخت است. به همين دليل خانوادههاي طرفين خصوصا مرد بايد به او در اين امر کمک و او را حمايت کنند. البته ابتدا بايد به اين اطمينان رسيد که دختر و پسر به بلوغ فکري رسيدهاند و قدرت مبارزه در زندگي را به دست آوردهاند.
ارسال نظر