گوناگون

آمریکا در حال زمینه سازی برای حمله به ایران است؟

آمریکا در حال زمینه سازی برای حمله به ایران است؟

پارسینه: دولت بوش تمایلی نداشت به پرسش‌ها درباره آینده عراق پس از حمله پاسخ دهد. هربار که ما درباره پیامدهای ناخواسته پس از جنگ عراق هشدار می‌دادیم، دیک چنی و رامسفلد خودپسندانه پاسخ می‌دادند نهادهای نظامی و غیرنظامی آمریکا قادر به کنترل اوضاع هستند. خوش‌بینی آنها به قدرت آمریکا و نادیده گرفتن واقعیت‌های عراق منجر به فروپاشی کامل جامعه عراق پس از سقوط حکومت صدام شد. به نظر می‌رسد دولت ترامپ نیز به همان اندازه درباره ایران خودپسند و ناملاحظه کار است.

امیل نخله بنیانگذار و مدیر سابق بخش «تحلیل استراتژیک اسلام سیاسی» سازمان سیا، در «لوبلاگ» نوشت: در حالی که افرادی مانند مایک پنس، معاون رییس‌جمهور آمریکا، مایک پومپئو وزیر امورخارجه، جان بولتون مشاور امنیت ملی، نتانیاهو نخست‌وزیر اسرائیل و بن سلمان ولیعهد عربستان سعودی مدام خواستار حمله نظامی به ایران می‌شوند، به نظر می‌رسد آنها خرابی و ویرانی ناشی از حمله ۱۶ سال پیش به عراق را به فراموشی سپرده اند. این کوبندگان بر طبل جنگ پیامدهای منفی جنگ را دست‌کم می‌گیرند. آنها نیز مانند حامیان حمله به عراق در سال‌های ۲۰۰۲ و ۲۰۰۳ نارضایتی مردم ایران را با استقبال احتمالی آنها از یک مهاجم خارجی اشتباها در هم آمیخته اند.

به گزارش سرویس بین الملل «انتخاب»؛ در ادامه این مطلب آمده است: در آغاز جنگ عراق نیز جرج بوش رییس‌جمهور آمریکا، معاون او دیک چنی، وزیر دفاع رامسفلد، مشاور امنیت ملی کاندولیزا رایس، پل وولفوویتز و دیوید ادینگتون و غیره همه مدعی بودند که برای رهایی مردم عراق از حکومت آنها به این کشور حمله می‌کنند. آنها تاکید داشتند که برکناری صدام از قدرت به تهدید تسلیحات کشتار جمعی این کشور پایان داده و آزادی و ثبات را به عراق و منطقه بازمی‌گرداند.

چنانکه تحولات ۱۶ سال اخیر نشان داده این آزادسازی، جعلی از آب درآمد. حمله به عراق و برکناری حزب بعث و انحلال ارتش این کشور فضا را برای جدایی‌طلبی و تروریسم باز کرد. خلأ قدرت پس از سقوط حکومت مرکزی، ناشایستگی فرماندهی آمریکایی در منطقه سبز بغداد و فساد در شورای حاکم موقت عراق به سرعت توسط شبه‌نظامیان القاعده و سپس داعش پر شد. وعده ثبات و امنیت در عراق با هرج‌ومرج، خونریزی و ویرانی جایگزین شد.

ویرانی وسیع عراق و هزینه جانی و مالی سنگینی که ادعای آزادسازی آمریکا به این کشور تحمیل کرد، در مقایسه با حمله احتمالی آمریکا، اسراییل و عربستان به ایران یک بازی بچگانه تلقی خواهد شد. برخلاف عراق که توسط انگلیسی‌ها پس از جنگ جهانی اول در قالب مجموعه‌ای از گروه‌های شیعه،سنی و کرد تحت رهبری اقلیت سنی قرار گرفت، ایران برای قرن‌های متمادی در سرزمینی وسیع با جمعیتی زیاد پابرجا بوده است. در صورت حمله، ایران قادر خواهد بود عملیات تلافی‌جویانه علیه همسایگان خود بخصوص عربستان سعودی ترتیب دهد. نیروی هوایی و موشکی ایران قادر است فورا چاه‌های نفتی و شبکه آبرسانی و برق رسانی همسایگان عرب حاشیه خلیج‌فارس را نابود کند. جنگ علیه ایران به سرعت قابل تسری به سایر مناطق خلیج‌فارس و سواحل مدیترانه است. جنگ در سرتاسر این منطقه شعله‌ور خواهد شد.

دولت بوش تمایلی نداشت به پرسش‌ها درباره آینده عراق پس از حمله پاسخ دهد. هربار که ما درباره پیامدهای ناخواسته پس از جنگ عراق هشدار می‌دادیم، دیک چنی و رامسفلد خودپسندانه پاسخ می‌دادند نهادهای نظامی و غیرنظامی آمریکا قادر به کنترل اوضاع هستند. خوش‌بینی آنها به قدرت آمریکا و نادیده گرفتن واقعیت‌های عراق منجر به فروپاشی کامل جامعه عراق پس از سقوط حکومت صدام شد.

به نظر می‌رسد دولت ترامپ نیز به همان اندازه درباره ایران خودپسند و ناملاحظه کار است. این دولت نسبت به وسواس بوش درباره عراق، حساسیت بیشتری به ایران دارند. به جای توجه به نظر کارشناسان، مایک پومپئو سفرهایی به خاورمیانه ترتیب می‌دهد و طی آنها به تهدید و وحشت پراکنی می‌پردازد. او در مصاحبه با فعالان رسانه‌ای مسیحی در بیت‌المقدس، از ماموریت الهی دولت ترامپ برای نجات یهودیان اسراییل، مسلمانان سنی، علوی های سوری، مارونی های لبنانی و سایر مردم جهان از شر «شیاطین پارسی» دنیای مدرن سخن گفت.

اگر پومپئو واقعا ایمان داشته باشد که ترامپ ورژن قرن بیست‌ویکمی ملکه استر یهودیان است و این ماموریت الهی چراغ راه سیاست خاورمیانه‌ای آمریکاست، باید گفت که سیاست خارجی آمریکا در دردسر بزرگی افتاده است. وقتی اینگونه سخنان جای سیاست‌های مدبرانه‌ را می‌گیرند، چه از طرف وهابی‌های سلفی انجام شده باشد و چه ارتدوکس‌های یهودی یا مسیحیان اوانجلیک، باید عامل وحشت دولت‌های دموکراتیک از آینده خود قلمداد شوند. رو آوردن به الهام‌ها چنانکه القاعده حملات یازدهم سپتامبر را توجیه می‌کرد، پشت پا زدن به منطق تلقی می‌شود.

رفت‌وآمدهای مکرر پومپئو به خاورمیانه به حمایت از نتانیاهو در انتخابات پیش روی اسراییل، تهدید حزب‌الله در لبنان، به رسمیت شناختن حاکمیت اسراییل بر بلندی‌های جولان و محکوم کردن هر کشوری که با ایران روابط تجاری دارد، تنزل یافته است. سفیری که او به ریاض فرستاده یعنی جان ابیزید، به کنگره گفته که تهدید ایران بر نگرانی‌های حقوق بشری در کشورهای عربی ارجحیت دارد.

به علاوه سیاستگذاران دولت ترامپ از جمله بولتون و جولیانی، گروه (تروریستی) مجاهدین خلق (منافقین) را جایگزین مناسبی برای جمهوری اسلامی می‌دانند. اما این گروه یک فرقه تروریستی است که منابع مالی مشکوکی دارد و توسط نهادهای مختلف به عنوان ابزاری برای فشار بر ایران مورد استفاده قرار گرفته است. به همین ترتیب دولت بوش، احمد چلبی سیاستمدار تبعید شده عراقی و تشکیلات او با نام کنگره ملی عراق را به عنوان جایگزین حکومت صدام برگزیده بودند. چلبی نقش عمده‌ای در تحریک آمریکا برای حمله به عراق داشت که چند تریلیون دلار هزینه و خسارات جانی فراوانی برای آمریکا و عراق برجا گذاشت. بولتون و جولیانی همان‌قدر به ادعاهای مجاهدین خلق (منافقین) به دیده تردید می‌نگرند که چنی و رامسفلد به وعده‌های چلبی تردید داشتند.

به منظور زمینه‌سازی برای حمله به ایران، پومپئو به خودکامگان عرب وعده داده تا زمانی که انتقاد از ایران را در دستورکار داشته باشند، آمریکا به وضعیت وخیم حقوق بشر در کشورهای آنها کاری نخواهد داشت. هزاران زندان سیاسی در مصر، عربستان و بحرین باید همچنان صبر پیشه کنند. حکومت های عرب در برقراری ارتباط با ذینفعان آمریکایی خود تبحر یافته‌اند. در طول جنگ سرد نیز تا زمانی که به سر دادن شعارهای ضد کمونیستی ادامه می‌دادند، از پشتیبانی آمریکایی‌ها برخوردار بودند. پس از سقوط شوروی و ظهور تروریسم، همان حکام عرب برای ادامه بهره‌مندی از کمک‌های نظامی و اقتصادی آمریکا در گفتمان ضد تروریستی آمریکا شریک شدند. گفتمان ضدایرانی اخیر نیز فاز سوم از تغییر لحن آنهاست که به میزان دو فاز قبلی برای اعراب سودمند بوده است.

وقتی مانند دیدار اخیر پومپئو از لبنان، برخی سیاستمداران در گفتمان ضدایرانی درنگ پیشه کنند، او فورا تهدید تحریم اقتصادی را مطرح می‌کند. پومپیو در اجلاس اخیر ورشو حتی از تهدید متحدان اروپایی در صورت عدم همراهی در جنگ علیه ایران نیز دریغ نورزید. اما واکنش اروپایی‌ها به سخنان پنس نشان دادن که این زبان تهدیدآمیز نتیجه معکوسی داده است. اجلاس ورشو با ناکامی تمام به کار خود پایان داد.

کنترل برنامه هسته‌ای ایران از طریق توافق برجام، نشان از یک نبوغ سیاسی داشت که جان کری و مونیز مذاکرات آن را رهبری می‌کردند. راهبرد دولت اوباما علیه رفتار ایران در دو فاز جداگانه تعقیب می‌شد. فاز نخست فعالیت هسته‌ای بود که ازطریق برجام کنترل شد و فاز دوم رفتار غیرهسته‌ای که قرار بود پس از انعقاد و اجرای برجام پیگیری شود. این رویکرد حتما جواب می‌داد چراکه همگی بر پایبندی ایران به برجام توافق داشتند اما متاسفانه ترامپ طور دیگری فکر می‌کرد.

تصمیم ترامپ در تضاد با موضع اکثر کارشناسان هسته‌ای و اطلاعاتی بود. به عنوان مثال آژانس بین‌المللی انرژی اتمی بارها پایبندی ایران به برجام را تایید کرد. دن کوتس، مدیر سازمان اطلاعات ملی در کنگره نیز بر پایبندی ایران به برجام مهر تایید زد. ترامپ مدعی بود که ایران در سایر حوزه‌ها رفتاری تقلب آمیز در پیش گرفته اما نه مسأله هسته‌ای.

پنجاه دیپلمات و ژنرال بازنشسته آمریکایی اوایل این ماه در بیانیه مشترکی از ترامپ خواستند به برجام بازگردد و سایر موارد اختلاف با ایران را از طریق دیپلماتیک حل و فصل کند. آنها با جنگ و پیامدهای آن موافق نیستند. آنها خواهان نادیده گرفتن حضور ایران در لبنان،سوریه، عراق و یمن نیستند. همچنین ارتباط ایران را با تروریسم جدی قلمداد می‌کنند. اما آنها معتقدند توافق هسته‌ای موجب کنترل فعالیت‌های ایران و ممانعت از تولید بمب اتمی شده و با پدید آوردن امکان نظارت به امنیت آمریکا و متحدانش کمک کرده است. آنها می‌گویند بازگشت به برجام امکان مذاکره در مورد سایر نگرانی‌های آمریکا را فراهم می‌کند.

منبع: انتخاب

ارسال نظر

نمای روز

داغ

صفحه خبر - وب گردی

آخرین اخبار